-
سوره واقعه [56]
سوره واقعه [56]
اين سوره «در مكّه» نازل شده و داراى 96 آيه است.
محتواى سوره:
در «تاريخ القرآن» از «ابن نديم» نقل شده كه سوره «واقعه» چهل و چهارمين سورهاى است كه بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده قبل از آن سوره «طه» و بعد از آن «شعرا» بوده است.
اين سوره- همان گونه كه از لحن آن پيداست، و مفسران نيز تصريح كردهاند- در مكّه نازل شده است، هر چند بعضى گفتهاند آيه 81 و 82 در مدينه نازل گرديده، ولى دليلى براى اين گفته در دست نيست، و نشانهاى در آيات مزبور بر اين ادعا وجود ندارد.
سوره واقعه چنانكه از نامش پيداست از قيامت و ويژگيهاى آن سخن مىگويد، و اين معنى در تمام آيات 96 گانه سوره مسأله اصلى است، اما از يك نظر مىتوان محتواى سوره را در هشت بخش خلاصه كرد:
1- آغاز ظهور قيامت و حوادث سخت و وحشتناك مقارن آن.
2- گروه بندى انسانها در آن روز و تقسيم آنها به «اصحاب اليمين»، «اصحاب الشمال» و «مقربين».
3- بحث مشروحى از مقامات «مقربين» و انواع پاداشهاى آنها در بهشت.
4- بحث مشروحى در باره «اصحاب اليمين» و انواع مواهب الهى بر آنها.
5- بحثى در باره «اصحاب الشمال» و مجازاتهاى دردناك آنها در دوزخ.
6- ذكر دلائل مختلفى پيرامون مسأله معاد از طريق بيان قدرت خداوند، و خلقت انسان از نطفه ناچيز، و تجلّى حيات در گياهان، و نزول باران.
7- ترسيمى از حالت احتضار و انتقال از اين جهان به جهان ديگر.
8- نظر اجمالى ديگرى روى پاداش و كيفر مؤمنان و كافران.
فضيلت تلاوت سوره:
در باره تلاوت اين سوره روايات زيادى در منابع اسلامى ذكر شده است، از جمله در حديثى از رسول خدا مىخوانيم: «كسى كه سوره واقعه را بخواند نوشته مىشود كه اين فرد از غافلان نيست».
چرا كه آيات سوره آن قدر تكان دهنده و بيدار كننده است كه جائى براى غفلت انسان باقى نمىگذارد.
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم «هر كس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند خداوند او را دوست دارد و او را نزد همه مردم محبوب مىكند، و هرگز در دنيا ناراحتى نمىبيند، و فقر و فاقه و آفتى از آفات دنيا دامنگيرش نمىشود، و از دوستان امير مؤمنان على عليه السّلام خواهد بود».
روشن است كه تنها نمىتوان با لقلقه زبان اين همه بركات را در اختيار گرفت، بلكه بايد به دنبال تلاوت، فكر و انديشه، و به دنبال آن حركت و عمل باشد.
-
RE: سوره واقعه [56]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- واقعه عظيم! مسائل مربوط به قيامت در قرآن مجيد معمولا با ذكر حوادث عظيم و انقلابى و كوبنده در آغاز آن توأم است، و اين در بسيارى از سورههاى قرآن كه بحث از قيامت مىكند كاملا به چشم مىخورد در سوره واقعه كه بر محور معاد دور مىزند نيز همين معنى كاملا در نخستين آياتش مشهود است.
در آغاز مىفرمايد: «هنگامى كه واقعه عظيم (قيامت) واقع شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ).
(آيه 2)- «هيچ كس نمىتواند آن را انكار كند» (لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ).
چرا كه حوادث پيش از آن به قدرى عظيم و شديد است كه آثار آن در تمام ذرات جهان آشكار مىشود.
(آيه 3)- به هر حال رستاخيز نه تنها با دگرگونى كائنات توأم است بلكه انسانها هم دگرگون مىشوند همان گونه كه در آيه مورد بحث مىفرمايد: گروهى را پائين مىآورد و گروهى را بالا مىبرد»! (خافِضَةٌ رافِعَةٌ).
مستكبران گردنكش و ظالمان صدرنشين سقوط مىكنند، و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قلّه افتخار قرار مىگيرند، گروهى در قعر جهنم سقوط مىكنند، و گروه ديگرى در اعلا عليين بهشت جاى مىگيرند، و اين است خاصيت يك انقلاب بزرگ و گسترده الهى! و لذا در روايتى از امام على بن الحسين عليه السّلام مىخوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: «رستاخيز خافضه است چرا كه به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط مىكند، و واقعه است چرا كه به خدا سوگند اولياء اللّه را به بهشت بالا مىبرد.»
(آيه 4)- سپس به توصيف بيشترى در اين زمينه پرداخته مىگويد: «در آن هنگام كه زمين به شدت به لرزه در مىآيد» (إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا).
(آيه 5)- اين زلزله به قدرى عظيم و شديد است كه «كوهها درهم كوبيده مىشود» (وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا).
(آيه 6)- «و به صورت غبار پراكنده در مىآيد» (فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا).
اكنون بايد انديشيد كه آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگين است كه مىتواند كوههاى عظيم را كه در صلابت و استحكام ضرب المثل است آن چنان متلاشى كند كه تبديل به غبار پراكنده كند، و فريادى كه از اين انفجار عظيم بر مىخيزد از آن هم وحشتناكتر است.
(آيه 7)- بعد از بيان وقوع اين واقعه عظيم و رستاخيز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز پرداخته، و قبل از هر چيز آنها را به سه گروه تقسيم كرده، مىگويد: «و شما (در آن روز) سه گروه خواهيد بود» (وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً).
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 8)- در مورد دسته اول مىفرمايد: « (نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانى»! (فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ).
منظور از «أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» كسانى هستند كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند و اين امر در قيامت رمز و نشانهاى براى مؤمنان نيكوكار و سعادتمند و اهل نجات است، چنانكه بارها در آيات قرآن به آن اشاره شده.
تعبير به «ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ» (چه گروه سعادتمندى؟) براى بيان اين حقيقت است كه حد و نهايتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نيست.
(آيه 9)- سپس به ذكر گروه دوم پرداخته، مىافزايد: «گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان و شومانى» (وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ).
گروهى بدبخت و تيره روز و بيچاره و بينوا كه نامههاى اعمالشان را به دست چپشان مىدهند كه خود نشانه و رمزى است براى تيره بختى و جرم و جنايت آنها.
تعبير به «ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» نيز در اينجا نهايت بدبختى و شقاوت آنها را منعكس مىسازد.
(آيه 10)- سر انجام گروه سوم را چنين توصيف مىكند: «و پيشگامان، پيشگامند» (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ).
«سابقون» كسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند، كه در اعمال خير و صفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند، آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، و امام و پيشواى خلقند، و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند.
و اگر در روايات اسلامى گاه «سابقون» به چهار نفر «هابيل» و «مؤمن آل فرعون» و «حبيب نجار» كه هر كدام در امت خود پيشگام بودند، و همچنين امير مؤمنان علىّ بن ابي طالب عليه السّلام كه نخستين مسلمان از مردان بود تفسير شده، در حقيقت بيان مصداقهاى روشن آن است، و به معنى محدود ساختن مفهوم آيه نيست.
(آيه 11)- «آنها مقربانند» (أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ).
(آيه 12)- سپس در يك جمله كوتاه مقام والاى مقربان را روشن ساخته، مىگويد: مقربان «در باغهاى پر نعمت بهشت» جاى دارند (فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ).
تعبير «جَنَّاتِ النَّعِيمِ» انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مىشود.
(آيه 13)- اين آيه به چگونگى تقسيم نفرات آنها در امم گذشته و اين امت اشاره كرده، مىگويد: «گروه زيادى (از آنها) از امتهاى نخستينند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 14)- «و (گروه) اندكى از امت آخرين» (وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ).
طبق دو آيه فوق گروه زيادى از مقربان از امتهاى پيشينند، و تنها كمى از آنها از امت محمّد صلّى اللّه عليه و آله مىباشند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 15)- نعمتهاى بهشتى كه در انتظار مقربان است! در اينجا انواع نعمتهاى بهشتى را كه نصيب گروه سوم يعنى مقربان مىشود بازگو مىكند، نعمتهائى كه هر يك از ديگرى دل انگيزتر و روح پرورتر است، نعمتهائى كه مىتوان آنها را در هفت بخش خلاصه كرد.
نخست مىفرمايد: آنها «بر تختهائى كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند» (عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ).
(آيه 16)- «در حالى كه بر آن تكيه زده و رو به روى يكديگرند» و مجلسى پر از انس و سرور دارند (مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ).
در قرآن مجيد كرارا از تختهاى بهشتى و مجالس دسته جمعى بهشتيان توصيفهاى جالبى شده كه نشان مىدهد يكى از مهمترين لذات آنها همين جلسات انس و انجمنهاى دوستانه است، اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چيست؟
كسى به درستى نمىداند.
(آيه 17)- سپس از دومين موهبت آنها سخن گفته، مىفرمايد: «نوجوانانى جاودان (در شكوه و طراوت) پيوسته گرداگرد آنان مىگردند» و در خدمت آنها هستند (يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ).
(آيه 18)- اين نوجوانان زيبا «با قدحها و كوزهها و جامهاى (پر از شراب طهور كه) از نهرهاى جارى بهشتى» برداشته شده در اطراف آنها مىگردند و آنان را سيراب مىكنند (بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ).
(آيه 19)- اما نه شرابى كه عقل و هوش را ببرد و مستى آورد، بلكه هنگامى كه بهشتيان آن را مىنوشند «از آن دردسر نمىگيرند و نه مست مىشوند» (لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ).
تنها يك حالت نشئه روحانى توصيف ناپذير به آنها دست مىدهد كه تمام وجودشان را در لذتى بىنظير فرو مىبرد!
(آيه 20)- سپس به چهارمين و پنجمين قسمت از نعمتهاى مادى مقربان در بهشت اشاره كرده، مىگويد: «و ميوههايى از هر نوع كه انتخاب كنند» به آنها تقديم مىكنند (وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ).
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 21)- «و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند» (وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ).
مقدم داشتن ميوه بر گوشت، به خاطر آن است كه از نظر تغذيه بهتر و عاليتر است، به علاوه ميوه قبل از غذا لطف ديگرى دارد.
البته از بعضى ديگر از آيات قرآن استفاده مىشود كه شاخههاى درختان بهشتى كاملا در دسترس بهشتيان است، بطورى كه به آسانى مىتوانند از هرگونه ميوهاى شخصا تناول كنند اين معنى، در باره غذاهاى ديگر بهشتى نيز مسلمان صادق است، ولى شك نيست، كه وقتى خدمتكارانى آن چنان غذاهائى اين چنين را براى آنها بياورند لطف و صفاى ديگرى دارد، و يك نوع احترام و اكرام بيشتر نسبت به بهشتيان و رونق و صفاى افزونتر براى مجالس انس آنهاست.
(آيه 22)- سپس به ششمين نعمت كه همسران پاك و زيبا است اشاره كرده، مىگويد: «و همسرانى از حور العين دارند» (وَ حُورٌ عِينٌ).
(آيه 23)- «همچون مرواريد در صدف پنهان»! (كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ).
آنها از چشم ديگران كاملا مستورند، نه دستى به آنها رسيده، و نه چشمى بر آنها افتاده است!
(آيه 24)- بعد از ذكر اين شش موهبت جسمانى مىافزايد: «اينها همه پاداشى است در برابر اعمالى كه انجام مىدادند» (جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).
تا تصور نشود اين نعمتهاى بىشمار بهشتى بىحساب به كسى داده مىشود، و يا ادعاى ايمان و عمل صالح براى نيل به آنها كافى است نه، عمل مستمر و خالص لازم است تا اين الطاف نصيب انسان شود.
(آيه 25)- هفتمين و آخرين نعمت آنها كه جنبه معنوى دارد اين است كه: در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بيهودهاى مىشنوند، نه سخنان گناه آلود» (لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً).
نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد، و نه استهزا و غيبت، نه كلمات نيشدار، نه تعبيرات گوش خراش، نه سخنان لغو و بيهوده و بىاساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زيبائى و متانت و ادب و پاكى است و چه عالى است محيطى كه سخنان آلوده در آن نباشد.
(آيه 26)- سپس مىافزايد: «تنها چيزى كه در آنجا مىشنوند سلام است سلام»! (إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً).
سلام و درود خداوند و ملائكه مقربين او، و سلام و درود خودشان به يكديگر، در آن جلسات پرشور و پر صفا كه لبريز از دوستى و محبت است.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 27)- مواهب و نعمتهاى اصحاب اليمين! بعد از بيان مواهب معنوى و مادى مقربان، نوبت به «اصحاب اليمين» مىرسد، همان جمعيت سعادتمندى كه نامه اعمالشان به علامت پيروزى در امتحانات الهى به دست راستشان داده مىشود، و در اينجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره مىكند كه با مقايسه به نعمتهاى مقربان كه در هفت بخش آمده بود يك مرحله پايينتر است.
نخست براى بيان بلندى مقام آنها مىفرمايد: «و اصحاب يمين و خجستگان چه اصحاب يمين و خجستگانى»؟! (وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ).
و اين برترين توصيف است كه از آنها شده، زيرا اين تعبير در مواردى به كار مىرود كه اوصاف كسى در بيان نگنجد و به هر حال اين تعبير بيانگر مقام والاى اصحاب اليمين است.
(آيه 28)- اين آيه به نخستين موهبت اين گروه اشاره كرده، مىگويد: «آنها در سايه درختان سدر بىخار قرار دارند» (فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ).
(آيه 29)- دومين موهبت اين است كه آنها «در سايه درخت طلح پر برگ» به سر مىبرند! (وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ).
«طلح» درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفتهاند همان درخت موز است كه برگهاى بسيار پهن و سبز و زيبا، و ميوهاى شيرين و گوارا دارد.
بعضى از مفسران گفتهاند با توجه به اين كه درخت سدر برگهائى بسيار كوچك و درخت موز برگهائى بسيار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذكر اين دو درخت اشاره لطيفى به تمام درختان بهشتى است كه در ميان اين دو قرار دارد.
(آيه 30)- سومين نعمت بهشتى را چنين بيان مىكند: «و سايه كشيده و گسترده» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ).
بعضى اين سايه گسترده را به حالتى شبيه بين الطلوعين تفسير كردهاند كه سايه همه جا را فرا گرفته است و در حديثى در روضه كافى اين معنى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است.
غرض اين است كه حرارت آفتاب هرگز بهشتيان را متألم و ناراحت نمىكند، و دائما در سايههاى مطبوع و گسترده و روحافزا به سر مىبرند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 31)- در مرحله چهارم به آبهاى بهشتى اشاره كرده، مىفرمايد:
بهشتيان «در كنار آبشارها» كه منظره فوق العاده زيبا و دل انگيزى دارد به سر مىبرند» (وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ).
(آيه 32)- و البته آن درختها و آن همه آب جارى دائم انواع ميوهها را نيز همراه دارد، و لذا در پنجمين نعمت مىافزايد: «و ميوههاى فراوان» (وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ).
(آيه 33)- «كه هرگز قطع و ممنوع نمىشود» (لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ).
آرى! همچون ميوههاى اين جهان نيست كه محدود به فصول معينى باشد.
(آيه 34)- سپس به نعمت ديگرى اشاره كرده، مىافزايد: «و همسرانى بلند مرتبه» (وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ).
(آيه 35)- سپس به اوصاف ديگرى از همسران بهشتى پرداخته، مىگويد:
«ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم» (إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً).
اين جمله ممكن است اشاره به همسران مؤمنان در اين دنيا باشد كه خداوند آفرينش تازهاى در قيامت به آنها مىدهد، و همگى در نهايت جوانى و طراوت و جمال و كمال ظاهر و باطن وارد بهشت مىشوند كه طبيعت بهشت طبيعت تكامل و خروج از هرگونه نقص و عيب است.
(آيه 36)- سپس مىافزايد: «و همگى را دوشيزه قرار داديم» (فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً).
و شايد اين وصف هميشه براى آنها باقى باشد، چنانكه بسيارى از مفسران به آن تصريح كردهاند و در روايات نيز به آن اشاره شده يعنى با آميزش، وضع آنها دگرگون نمىشود.
(آيه 37)- و در اوصاف آنها باز مىافزايد: «زنانى كه تنها به همسرشان، عشق مىورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند» (عُرُباً أَتْراباً).
(آيه 38)- سپس مىافزايد: «اينها همه براى اصحاب يمين است» (لِأَصْحابِ الْيَمِينِ).
و اين تأكيدى است مجدد بر اختصاص اين مواهب (ششگانه) به آنها.
(آيه 39)- «كه گروهى از امتهاى نخستينند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 40)- «و گروهى از امتهاى آخرين» (وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ).
و به اين ترتيب گروه عظيمى از اصحاب اليمين از امتهاى گذشته هستند و گروه عظيمى از امت اسلام، چرا كه در ميان اين امت صالحان و مؤمنان، بسيارند، هر چند پيشگامان آنها در قبول ايمان نسبت به پيشگامان امم سابق با توجه به كثرت آن امتها و پيامبرانشان كمترند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 41)- كيفرهاى دردناك اصحاب شمال! در تعقيب مواهب عظيم گروه مقربان و گروه اصحاب اليمين به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناك و وحشتناك آنان مىرود تا در يك مقايسه وضع حال سه گروه روشن گردد.
مىفرمايد: «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى» (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).
همانها كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود كه رمزى است براى آنان كه گنهكار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان گونه كه در توصيف مقربان و اصحاب اليمين گفتيم اين تعبير براى بيان نهايت خوبى يا بدى حال كسى است، فى المثل مىگوئيم سعادتى به ما رو كرد، چه سعادتى؟ يا مصيبتى رو كرد؟
چه مصيبتى؟!
(آيه 42)- سپس به سه قسمت از كيفرهاى آنها اشاره كرده، مىگويد: آنها «در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند» (فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ).
(آيه 43)- «و در سايه دودهاى متراكم و آتش زا» (وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ).
باد سوزان كشنده از يكسو، و آب جوشان مرگبار از سوى ديگر، و سايه دود داغ و خفه كننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مىسازد كه تاب و توان را از آنان مىگيرد، و اگر هيچ مصيبت ديگرى جز اين سه مصيبت را نداشته باشند براى كيفر آنها كافى است.
(آيه 44)- سپس براى تأكيد مىافزايد: سايهاى كه «نه خنك است و نه آرامبخش» (لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ).
سايبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مىكند، و گاه از باد و باران و يا منافع ديگرى در بر دارد، ولى اين سايبان هيچ يك از اين فوائد را ندارد. پيداست سايهاى كه از دود سياه و خفه كننده است جز شر و زيان چيزى از آن انتظار نمىرود.
گرچه كيفرهاى دوزخيان انواع و اقسام مختلف و وحشتناكى دارد ولى ذكر همين سه قسمت كافى است كه انسان بقيه را از آن حدس بزند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 45)- سپس دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به اين سرنوشت شوم و وحشتناك در سه جمله خلاصه مىكند:
نخست اين كه «آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ).
«مترف» به كسى مىگويند كه فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست كرده و به طغيان واداشته است.
درست است كه همه «اصحاب الشمال» در زمره «مترفين» نيستند، ولى هدف قرآن سردمداران آنهاست.
همان گونه كه امروز هم مىبينيم فساد جامعههاى بشرى از گروه متنعمين مست و مغرور است كه عامل گمراهى ديگران نيز مىباشند، سر نخ تمام جنگها و خونريزيها و انواع جنايات، و مراكز شهوات، و گرايشهاى انحرافى، به دست اين گروه است، و به همين جهت قرآن قبل از هر چيز انگشت روى آنها مىگذارد.
(آيه 46)- سپس به دومين گناه آنها اشاره كرده، مىافزايد: «و بر گناهان بزرگ اصرار مىورزيدند» (وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ).
بنابر اين ويژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نيست، بلكه اصرار بر گناهان عظيم است، چرا كه گناه ممكن است، احيانا از اصحاب يمين نيز سر زند، ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمىورزند، هنگامى كه متذكر مىشوند فورا توبه مىكنند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 47)- سومين عمل خلاف آنها اين بود كه: مىگفتند: هنگامى كه مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد»؟ (وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
بنابر اين انكار قيامت كه خود سر چشمه بسيارى از گناهان است يكى ديگر از اوصاف اصحاب الشمال مىباشد.
سه گناهى كه در آيات سه گانه فوق به آن اشاره شده در حقيقت مىتواند اشاره به نفى اصول سه گانه دين از ناحيه اصحاب شمال باشد: در آخرين آيه تكذيب رستاخيز بود، و در آيه دوم انكار توحيد، و در آيه نخست كه سخن از «مترفين» مىگفت اشارهاى به تكذيب انبياء است.
(آيه 48)- آنها به اين هم قناعت نمىكردند و براى اظهار تعجب بيشتر مىگفتند: «يا نياكان نخستين ما» كه هيچ اثرى از آنها باقى نمانده برانگيخته مىشوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها كه شايد هر ذرهاى از خاكشان به گوشهاى افتاده است يا جزء بدن موجود ديگرى شده است؟
(آيه 49)- سپس قرآن به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه در پاسخ آنها «بگو: (نه فقط شما و پدرانتان بلكه) اولين و آخرين ...» (قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ).
(آيه 50)- «همگى در موعد روز معينى (روز رستاخيز) گردآورى مىشوند» (لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه معاد و رستاخيز همه انسانها در يك روز همراه هم انجام مىگيرد، و همين معنى در آيات ديگر قرآن نيز آمده است.
شايد نياز به تذكر نداشته باشد كه منظور از معلوم بودن قيامت، معلوم بودن نزد پروردگار است و گر نه هيچ كس حتى انبياء مرسلين و ملائكه مقربين از وقت آن آگاه نيست.