-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 51)- بخش ديگرى از مجازاتهاى اين مجرمان گمراه! از اين به بعد همچنان ادامه بحثهاى مربوط به كيفرهاى «اصحاب الشمال» است، نخست آنها را مخاطب ساخته، چنين مىگويد: «سپس شما اى گمراهان تكذيب كننده»! (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ).
(آيه 52)- «از درخت زقّوم مىخوريد» (لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ).
(آيه 53)- «و شكمها را از آن پر مىكنيد» (فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
تعبير فوق اشاره به اين است كه آنها نخست گرفتار حالت گرسنگى شديد مىشوند به گونهاى كه حريصانه از اين غذاى بسيار ناگوار مىخورند و شكمها را پر مىكنند.
(آيه 54)- هنگامى كه از اين غذاى ناگوار خوردند تشنه مىشوند، اما نوشابه آنها چيست؟ قرآن در اين آيه مىگويد: «و روى آن (غذاى ناگوار) از آب سوزان مىنوشيد»! (فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ).
(آيه 55)- «و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش از آن مىآشاميد» (فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ).
شترى كه مبتلا به بيمارى استسقا مىشود آن قدر تشنه مىگردد و پى در پى آب مىنوشد تا هلاك شود، آرى اين است سرنوشت «ضالّون مكذّبون» در قيامت.
(آيه 56)- و در اين آيه بار ديگر اشاره به اين طعام و نوشابه كرده، مىگويد:
«اين است وسيله پذيرائى از آنها در قيامت»! (هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ).
و اين در حالى است كه «اصحاب اليمين» در سايههاى بسيار لطيف و پرطراوت آرميدهاند، و از بهترين ميوهها و چشمههاى آب گوارا، و شراب طهور، مىنوشند و سرمست از عشق خدا هستند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 57)- هفت دليل بر مسأله معاد: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از تكذيب كنندگان معاد در ميان بود، و اصولا تكيه بحثهاى اين سوره عمدتا روى مسأله اثبات معاد، است در اينجا به بحث و بررسى پيرامون ادله معاد مىپردازد، روى هم رفته هفت دليل بر اين مسأله مهم ارائه مىدهد كه پايههاى ايمان را در اين زمينه قوى كرده، قلب انسان را به وعدههاى الهى كه در آيات گذشته پيرامون مقربان و اصحاب اليمين و اصحاب الشمال آمده بود مطمئن مىسازد.
در مرحله اول مىگويد: «ما شما را آفريديم پس چرا (آفرينش مجدد را) تصديق نمىكنيد»؟ (نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ).
چرا از رستاخيز و معاد جسمانى بعد از خاك شدن بدن تعجب مىكنيد؟ مگر روز نخست شما را از خاك نيافريديم؟
(آيه 58)- در اين آيه به دليل دوم اشاره كرده، مىفرمايد: «آيا از نطفهاى كه در رحم مىريزيد آگاهيد»؟! (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ).
(آيه 59)- «آيا شما آن را (در دوران جنينى) آفرينش (پى در پى) مىدهيد؟ يا ما آفريدگاريم؟! (أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ).
چه كسى اين نطفه بىارزش و ناچيز را هر روز به شكل تازهاى در مىآورد و خلقتى بعد از خلقتى، و آفرينشى بعد از آفرينشى مىدهد؟ راستى اين تطورات شگفتانگيز كه اعجاب همه اولوا الالباب و متفكران را برانگيخته از ناحيه شماست يا خدا؟ آيا كسى كه قدرت بر اين آفرينشهاى مكرر دارد از زنده كردن مردگان در قيامت عاجز است؟!
(آيه 60)- سپس به بيان دليل سوم پرداخته، مىگويد: «ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم، و هرگز كسى بر ما پيشى نمىگيرد» (نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ).
آرى! ما هرگز مغلوب نخواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كردهايم نه به خاطر اين است كه نمىتوانيم عمر جاويدان بدهيم.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 61)- بلكه هدف اين بوده است «تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم، و شما را در جهانى كه نمىدانيد آفرينش تازهاى بخشيم» (عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ).
استدلال در دو آيه فوق چنين است: خداوند حكيم كه انسانها را آفريده و مرتبا گروهى مىميرند و گروه ديگرى جانشين آنها مىشوند هدفى داشته، اگر اين هدف تنها زندگى دنيا بوده سزاوار است كه عمر انسان جاودان باشد، نه آنقدر كوتاه و آميخته با هزاران ناملائمات كه به آمد و رفتنش نمىارزد.
بنابر اين قانون مرگ به خوبى گواهى مىدهد كه اينجا يك گذرگاه است نه يك منزلگاه يك پل است، نه يك مقصد، چرا كه اگر مقصد و منزل بود بايد دوام مىداشت.
(آيه 62)- در اين آيه سخن از چهارمين دليل معاد است، مىفرمايد: «شما عالم نخستين را دانستيد چگونه متذكر نمىشويد» كه جهانى بعد از آن است (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ).
اين دليل را به دو گونه مىتوان بيان كرد: نخست اين كه فى المثل اگر ما از بيابانى بگذريم و در آن قصر بسيار مجلل و با شكوهى با محكمترين و عاليترين مصالح، و تشكيلات وسيع و گسترده، ببينيم، و بعد به ما بگويند اين همه تشكيلات و ساختمان عظيم براى اين است كه فقط قافله كوچكى چند ساعتى در آن بياسايد و برود، پيش خود مىگوئيم اين كار حكيمانه نيست، زيرا براى چنين هدفى مناسب اين بود چند خيمه كوچك برپا شود.
دنياى با اين عظمت و اين همه كرات و خورشيد و ماه و انواع موجودات زمينى نمىتواند براى هدف كوچكى مثل زندگى چند روزه بشر در دنيا آفريده شده باشد، و گر نه آفرينش جهان پوچ و بىحاصل است، اين تشكيلات عظيم براى موجود شريفى مثل انسان آفريده شده تا خداى بزرگ را از آن بشناسد معرفتى كه در زندگى ديگر سرمايه بزرگ اوست.
ديگر اين كه صحنههاى معاد را در اين جهان در هر گوشه و كنار با چشم خود مىبينيد، همه سال در عالم گياهان صحنه رستاخيز تكرار مىشود، زمينهاى مرده را با نزول قطرات حياتبخش باران زنده مىكند، چنانكه در آيه 39 سوره فصلت مىفرمايد:
«كسى كه اين زمينهاى مرده را زنده مىكند هم اوست كه مردگان را زنده مىكند»!
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 63)- زارع خداوند است يا شما؟! تا كنون چهار دليل از دلائل هفتگانهاى را كه در اين سوره براى معاد ذكر شده خواندهايم. در اين آيه و آيات آينده به سه دليل ديگر كه هر كدام نمونهاى از قدرت بىپايان خدا در زندگى انسان است اشاره مىكند كه يكى مربوط به آفرينش دانههاى غذائى و ديگرى «آب» و سومى «آتش» است، زيرا سه ركن اساسى زندگى انسان را اينها تشكيل مىدهد، دانههاى گياهى مهمترين ماده غذائى انسان محسوب مىشود، و آب مهمترين مشروب، و آتش مهمترين وسيله براى اصلاح مواد غذائى و ساير امور زندگى است.
نخست مىفرمايد: «آيا هيچ در باره آنچه كشت مىكنيد انديشيدهايد»؟! (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ).
(آيه 64)- «آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم»؟ (أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ).
آرى اين خداوند است كه در درون دانه، يك سلول زنده بسيار كوچك آفريده كه وقتى در محيط مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذائى آماده در خود دانه استفاده مىكند، جوانه مىزند، و ريشه مىدواند، سپس با سرعت عجيبى از مواد غذائى زمين كمك مىگيرد و گاه از يك تخم صدها يا هزاران تخم بر مىخيزد.
(آيه 65)- در اين آيه براى تأكيد روى اين مسأله كه انسان هيچ نقشى در مسأله نمو و رشد گياهان جز افشاندن دانه ندارد، مىافزايد: «هر گاه بخواهيم آن (زراعت) را مبدل به كاه درهم كوبيده مىكنيم (به گونهاى) كه تعجب كنيد»! (لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ).
آرى! مىتوانيم تندباد سمومى بفرستيم كه آن را قبل از بستن دانهها خشك كرده در هم بشكند، يا آفتى بر آن مسلط كنيم كه محصول را از بين ببرد، و نيز مىتوانيم سيل ملخها را بر آن بفرستيم.
آيا اگر زارع حقيقى شما بوديد اين امور امكان داشت؟ پس بدانيد همه اين بركات از جاى ديگر است.
(آيه 66)- آرى! تعجب مىكنيد و به حيرت فرو مىرويد و مىگوئيد: «به راستى ما زيان كردهايم» و سرمايه ز كف داديم، و چيزى به دست نياورديم (إِنَّا لَمُغْرَمُونَ).
(آيه 67)- «بلكه ما بكلى محروميم» و بيچاره (بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ).
(آيه 68)- اين آب و آتش از كيست؟ در اينجا اشاره به ششمين و هفتمين دليل معاد، در اين بخش از آيات سوره واقعه مىكند كه بيانگر قدرت خداوند بر همه چيز و بر احياى مردگان است.
نخست مىفرمايد: «آيا به آبى كه مىنوشيد انديشيدهايد»؟ (أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ).
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 69)- «آيا شما آن را از ابر نازل مىكنيد؟ يا ما نازل مىكنيم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ).
اين آيات وجدان انسانها را در برابر يك سلسله سؤالها قرار مىدهد و از آنها اقرار مىگيرد، و در واقع مىگويد: آيا در باره اين آبى كه مايه حيات شماست و پيوسته آن را مىنوشيد هرگز فكر كردهايد؟
اگر مىبينيم در آيات فوق فقط روى آب نوشيدنى تكيه شده و از تأثير آن در مورد حيات حيوانات و گياهان سخنى به ميان نيامده به خاطر اهميت فوق العاده آب براى حيات خود انسان است، به علاوه در آيات قبل اشارهاى به مسأله زراعت شده بود و نيازى به تكرار نبود.
(آيه 70)- سر انجام در اين آيه براى تكميل همين بحث مىافزايد: «هرگاه بخواهيم اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مىدهيم» (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً).
«پس چرا شكر نمىكنيد»؟ (فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ).
آرى! اگر خدا مىخواست به املاح محلول در آب نيز اجازه مىداد كه همراه ذرات آب تبخير شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود كنند، و ابرهائى شور و تلخ تشكيل داده، قطرههاى بارانى درست همانند آب دريا شور و تلخ فرو ريزند! اما او به قدرت كاملهاش اين اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلكه ميكربهاى موذى و مضر و مزاحم نيز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود كنند، و دانههاى باران را آلوده سازند به همين دليل قطرات باران- هر گاه هوا آلوده نباشد- خالصترين، پاكترين، و گواراترين آبهاست.
(آيه 71)- سر انجام به هفتمين و آخرين دليل معاد در اين سلسله آيات مىرسيم و آن آفرينش آتش است، آتشى كه از مهمترين ابزار زندگى بشر، و مؤثرترين وسيله در تمام صنايع است، مىفرمايد: «آيا در باره آتشى كه مىافروزيد فكر كردهايد»؟ (أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ).
(آيه 72)- «آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ).
(آيه 73)- در اين آيه براى تأكيد بحثهاى فوق مىافزايد: «ما آن را وسيله يادآورى (براى همگان) و وسيله زندگى براى مسافران قرار دادهايم» (نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ).
بازگشت آتش از درون درختان سبز از يك سو يادآور بازگشت روح به بدنهاى بىجان در رستاخيز است، و از سوى ديگر اين آتش تذكرى است نسبت به آتش دوزخ، چرا كه طبق حديثى پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اين آتشى كه بر مىافروزيد يك جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است»! تعبير «مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ» اشاره كوتاه و پرمعنى به فوائد دنيوى اين آتش است.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 74)- در اين آيه به عنوان نتيجهگيرى مىفرمايد: «حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن» و او را پاك و منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ).
آرى! خداوندى كه اين همه نعمت را آفريده، و هر كدام يادآور توحيد و معاد و قدرت و عظمت اوست شايسته تسبيح و تنزيه از هر گونه عيب و نقص است.
او هم «ربّ» است و پروردگار، و هم «عظيم» است و قادر و مقتدر گر چه مخاطب در اين جمله پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است ولى ناگفته پيداست كه منظور همه انسانها مىباشد.
(آيه 75)- تنها پاكان به حريم قرآن راه مىيابند! در تعقيب بحثهاى فراوانى كه در آيات قبل با ذكر هفت دليل در باره معاد آمد در اينجا سخن از اهميت قرآن مجيد است، چرا كه مسأله نبوت و نزول قرآن بعد از مسأله مبدأ و معاد مهمترين اركان اعتقادى را تشكيل مىدهد.
نخست با يك سوگند عظيم سخن را شروع كرده، مىفرمايد: «سوگند به جايگاه ستارگان» و محل طلوع و غروب آنها (فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ).
هنگامى كه به اين نكته توجه كنيم كه طبق گواهى دانشمندان تنها در كهكشان ما حدود يك هزار ميليون ستاره وجود دارد! و در جهان، كهكشانهاى زيادى موجود است كه هر كدام مسير خاصى دارند، به اهميت اين سوگند قرآن آشناتر مىشويم.
(آيه 76)- و به همين دليل در اين آيه مىافزايد: «و اين سوگندى است بسيار بزرگ اگر بدانيد» (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ).
و اين خود يك اعجاز علمى قرآن محسوب مىشود كه در عصرى كه شايد هنوز عدهاى مىپنداشتند ستارگان ميخهاى نقرهاى هستند كه بر سقف آسمان كوبيده شدهاند! يك چنين بيانى، آن هم در محيطى كه به حق محيط جهل و نادانى محسوب مىشد از يك انسان عادى محال است صادر شود.
(آيه 77)- اكنون ببينيم اين قسم عظيم براى چه منظورى ذكر شده؟ آيه مورد بحث پرده از روى آن برداشته، مىگويد: «آن (چه محمد صلّى اللّه عليه و آله آورده) قرآن كريمى است» (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ).
و به اين ترتيب به مشركان لجوج كه پيوسته اصرار داشتند اين آيات نوعى از كهانت است، و يا- العياذ باللّه- سخنانى است جنون آميز، يا همچون اشعار شاعران، يا از سوى شياطين است، پاسخ مىگويد: كه اين وحى آسمانى است و سخنى است كه آثار و عظمت و اصالت از آن ظاهر و نمايان است، و محتواى آن حاكى از مبدأ نزول آن مىباشد.
آرى! هم گوينده قرآن، كريم است، و هم خود قرآن، و هم آورنده آن، و هم اهداف قرآن كريم است.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 78)- سپس به توصيف دوم اين كتاب آسمانى پرداخته، مىافزايد: اين آيات «در كتاب محفوظى جاى دارد» (فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ).
در همان «لوح محفوظ» در «علم خدا» كه از هر گونه خطا و تغيير و تبديل محفوظ است.
(آيه 79)- و در سومين توصيف مىفرمايد: «اين كتاب را «جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند» [- دست يابند] (لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ).
بسيارى از مفسران به پيروى از رواياتى كه از امامان معصوم عليهم السّلام وارد شده اين آيه را به عدم جواز مس كتابت قرآن بدون غسل و وضو تفسير كردهاند.
از سوى ديگر حقايق و مفاهيم عالى قرآن را جز پاكان درك نمىكنند و حد اقل پاكى كه روح «حقيقت جوئى» است براى درك حد اقل مفاهيم آن لازم است، و هر قدر پاكى و قداست بيشتر شود درك انسان از مفاهيم قرآن و محتواى آن افزون خواهد شد.
(آيه 80)- در چهارمين و آخرين توصيف از قرآن مجيد مىفرمايد: اين قرآن «از سوى پروردگار عالميان نازل شده» (تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ).
خدائى كه مالك و مربى تمام جهانيان است اين قرآن را براى تربيت انسانها بر قلب پاك پيامبرش نازل كرده است، و همان گونه كه در جهان تكوين مالك و مربى اوست، در جهان تشريع نيز هر چه هست از ناحيه او مىباشد.
(آيه 81)- سپس مىافزايد: «آيا اين سخن را [- قرآن را با اوصافى كه گفته شد] سست و كوچك مىشمريد»؟! (أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ).
در حالى كه نشانههاى صدق و حقانيت از آن به خوبى آشكار است و بايد كلام خدا را با نهايت جديت پذيرفت و به عنوان يك واقعيت بزرگ با آن رو برو شد.
(آيه 82)- در اين آيه مىفرمايد: «و به جاى شكر روزيهائى كه به شما داده شده آن را تكذيب مىكنيد»؟ (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ).
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 83)- هنگامى كه جان به گلوگاه مىرسد! از لحظات حساسى كه آدمى را سخت در فكر فرو مىبرد، لحظه احتضار و پايان عمر انسانهاست، در آن لحظه كه كار از كار گذشته، و اطرافيان مأيوس و نوميد به شخص محتضر نگاه مىكنند، و مىبينند همچون شمعى كه عمرش پايان گرفته آهسته آهسته خاموش مىشود، با زندگى وداع مىگويد، و هيچ كارى از دست هيچ كس ساخته نيست.
قرآن مجيد در تكميل بحثهاى معاد و پاسخگوئى به منكران و مكذبان، ترسيم گويائى از اين لحظه كرده، مىگويد: «پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مىرسد» توانائى بازگرداندن آن را نداريد؟! (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).
(آيه 84)- «و شما در اين حال نظاره مىكنيد» و كارى از دستتان ساخته نيست (وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ).
مخاطب در اينجا اطرافيان محتضرند، از يكسو نظاره حال او را مىكنند، و از سوى ديگر ضعف و ناتوانى خود را مشاهده مىنمايند و از سوى سوم توانائى خدا را بر همه چيز و بودن مرگ و حيات در دست او، و نيز مىدانند خودشان هم چنين سرنوشتى را در پيش دارند.
(آيه 85)- سپس مىافزايد: «و ما از شما به او نزديكتريم (و فرشتگان ما كه آماده قبض روح او هستند نيز نزديكتر از شما مىباشند) ولى شما نمىبينيد» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ).
ما به خوبى مىدانيم در باطن جان محتضر چه مىگذرد؟ و در عمق وجودش چه غوغائى برپاست؟ و مائيم كه فرمان قبض روح او را در سر آمد معينى صادر كردهايم، ولى شما تنها ظواهر حال او را مىبينيد، و از چگونگى انتقال او از اين سرا به سراى ديگر بىخبريد.
به هر حال نه تنها در اين موقع بلكه در همه حال خداوند از همه كس به ما نزديكتر است حتى او نزديكتر از ما به ماست.
(آيه 86)- سپس براى تأكيد بيشتر، و روشن ساختن همين حقيقت، مىافزايد:
«اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمىشويد ...» (فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ).
(آيه 87)- «پس آن (روح) را باز گردانيد اگر راست مىگوئيد» (تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
اين ضعف و ناتوانى شما دليلى است بر اين كه مالك مرگ و حيات ديگرى است، و پاداش و جزا در دست اوست، و اوست كه مىميراند و زنده مىكند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 88)- سر انجام نيكوكاران و بدكاران! قرآن در اينجا يك نوع جمعبندى از آيات آغاز سوره و آيات اخير مىكند، و تفاوت حال انسانها را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مىگيرند مجسم مىسازد كه چگونه بعضى در نهايت آرامش و راحتى و شادى چشم از جهان مىپوشند، و جمعى ديگر با مشاهده دورنماى آتش سوزان جهنم با چه اضطراب و وحشتى جان مىدهند؟
نخست مىفرمايد: كسى كه در حالت احتضار و واپسين لحظات زندگى قرار مىگيرد «پس اگر او از مقربان باشد ...» (فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ).
(آيه 89)- «در روح و ريحان و بهشت پرنعمت است» (فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ).
«روح» و «ريحان» الهى شامل تمام وسائل راحتى و آرامش انسان و هرگونه نعمت و بركت الهى مىگردد.
(آيه 90)- سپس مىافزايد: «اما اگر از اصحاب يمين باشد» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ).
همان مردان و زنان صالحى كه نامه اعمالشان به نشانه پيروزى و قبولى به دست راستشان داده مىشود.
(آيه 91)- به او گفته مىشود: «سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمينند» (فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ).
به اين ترتيب فرشتگان قبض روح در آستانه انتقال از دنيا سلام يارانش را به او مىرسانند، همان گونه كه در آيه 26 همين سوره در توصيف اهل بهشت خوانديم: «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً».
(آيه 92)- سپس به سراغ گروه سوم مىرود كه در اوائل سوره از آنها به عنوان اصحاب الشمال ياد شده بود، مىفرمايد: «اما اگر او از تكذيب كنندگان گمراه باشد» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ).
تعبير «مكذّبين ضالّين» مىتواند اشاره به اين نكته باشد كه در ميان گمراهان افرادى هستند مستضعف و جاهل قاصر، و عناد و لجاجتى در برابر حق ندارند، آنها ممكن است مشمول الطاف الهى گردند، اما تكذيب كنندگان لجوج و معاند حتما گرفتار عذاب الهى مىشوند.
-
RE: سوره واقعه [56]
(آيه 93)- «با آب جوشان دوزخ (و حرارت و سموم آن) از او پذيرايى مىشود»! (فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ).
«و سرنوشت او ورود در آتش جهنم است» (وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ).
آرى! در همان آستانه مرگ نخستين عذابهاى الهى را مىچشند و طعم تلخ كيفرهاى قيامت در قبر و برزخ در كام جانشان فرو مىرود.
(آيه 94)- و در پايان اين سخن، مىافزايد: «اين مطلب حق و يقين است» (إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ).
«هذا» اشاره به احوال گروههاى سهگانهاى است كه قبلا ذكر شده.
(آيه 95)- «حال كه چنين است: «پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن» و او را منزه بشمار (فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ).
تعبير به «فسبّح» (پس تسبيح كن) اشاره به اين حقيقت است كه آنچه در باره اين گروههاى سه گانه گفته شد عين عدالت است، و بنابر اين خداوندت را از هرگونه ظلم و بىعدالتى پاك و منزه بشمار، و يا اين كه اگر مىخواهى به سرنوشت گروه سوم گرفتار نشوى او را از هر گونه شرك و بىعدالتى كه لازمه انكار قيامت است پاك و منزه بدان.
بسيارى از مفسران نقل كردهاند كه پس از نزول اين آيه پيامبر فرمود: «آن را در ركوع خود قرار دهيد» سبحان ربّى العظيم بگوئيد.
«پايان سوره واقعه»