-
سوره نجم [53]
سوره نجم [53]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 62 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره به گفته بعضى نخستين سورهاى است كه پيامبر بعد از علنى كردن دعوت خود آن را آشكارا و با صداى بلند در حرم مكه تلاوت كرد، و مشركان به آن گوش دادند، و همه مؤمنان آن روز و حتى مشركان سجده كردند! به هر حال اين سوره به خاطر «مكى» بودنش بحثهائى از اصول اعتقادى مخصوصا «نبوت» و «معاد» دارد، و با تهديدهاى كوبنده و انذارهاى مكرر به بيدارى كفار مىپردازد.
محتواى اين سوره را در هفت بخش مىتوان خلاصه كرد:
1- در آغاز سوره بعد از سوگند پرمعنائى، از حقيقت وحى سخن مىگويد و تماس مستقيم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را با پيك وحى «جبرئيل» روشن مىسازد، و ساحت مقدس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از اين كه چيزى جز وحى الهى بگويد مبرا مىكند.
2- در بخش ديگرى از اين سوره از معراج پيامبر سخن گفته، و گوشههائى از آن را با عباراتى كوتاه و پرمعنى مجسم مىكند.
3- سپس به خرافات مشركان در زمينه بتها، و عبادت فرشتگان، و امور ديگرى كه جز از روى هوى و هوس نبود، پرداخته و آنها را سخت در اين رابطه نكوهش مىكند، و از پرستش آنها برحذر مىدارد.
4- در بخش ديگرى راه توبه را به روى اين منحرفين و عموم گنهكاران باز مىكند، و آنها را به مغفرت واسعه حق نويد مىدهد، و تأكيد مىكند كه هر كس مسؤول اعمال خويش است و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد.
5- براى تكميل اين اهداف در بخش ديگرى از اين سوره گوشههائى از مسأله «معاد» را منعكس مىسازد، و دليل روشنى براى اين مسأله از آنچه در نشئه دنيا وجود دارد اقامه مىكند.
6- مطابق معمول اشاراتى به سرنوشت دردناك اقوام پيشين كه در طريق دشمنى با حق پافشارى و لجاج و عناد داشتند، مىكند.
7- و سر انجام سوره را با امر به سجده و عبادت براى پروردگار پايان مىبخشد.
ضمنا نامگذارى اين سوره به «النجم» به خاطر نخستين آيه آن است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره «النّجم» را بخواند خداوند به عدد هر يك از كسانى كه به پيامبر ايمان آوردند و كسانى كه او را انكار كردند ده حسنه به او عطا مىكند».
مسلما چنين پاداشهاى عظيمى از آن كسانى است كه تلاوت اين سوره را وسيلهاى براى انديشيدن، و سپس عمل، قرار دهند، و تعليمات مختلف اين سوره در زندگى آنها پرتوافكن شود.
-
RE: سوره نجم [53]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- قابل توجه اين كه سوره پيشين (سوره طور) با كلمه «النّجوم» (ستارگان) پايان يافت، و اين سوره با كلمه «النّجم» (ستاره) آغاز مىشود كه خداوند به آن سوگند ياد كرده، مىفرمايد: «سوگند به ستاره هنگامى كه افول مىكند» (وَ النَّجْمِ إِذا هَوى).
ظاهر آيه آنچنان كه اطلاق واژه «النّجم» اقتضا مىكند سوگند به همه ستارگان آسمان است كه از نشانههاى بارز عظمت خداوند، و از اسرار بزرگ جهان آفرينش و از مخلوقات فوق العاده عظيم پروردگار است.
تكيه بر غروب آنها، در حالى كه طلوع آنها بيشتر جلب توجه مىكند به خاطر آن است كه غروب ستارگان دليل بر حدوث آنها مىباشد و نيز دليل است بر نفى عقيده ستارهپرستان همان گونه كه در داستان ابراهيم (ع) آمده است.
(آيه 2)- اما ببينيم اين سوگند براى چه ياد شده است؟ آيه مورد بحث چنين توضيح مىدهد: «كه هرگز دوست شما [محمّد صلّى اللّه عليه و آله] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است» (ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى). او هميشه در مسير حق گام برمىدارد، و در گفتار و كردارش كمترين انحرافى نيست.
(آيه 3)- سپس براى تأكيد اين مطلب، و اثبات اين كه آنچه مىگويد از سوى خداست، مىافزايد: «و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد» (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى).
اين تعبير شبيه استدلالى است براى آنچه در آيه قبل در زمينه نفى ضلالت و غوايت آمده، چرا كه سر چشمه گمراهيها غالبا پيروى از هواى نفس است.
-
RE: سوره نجم [53]
(آيه 4)- سپس با صراحت تمام مىگويد: «آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست» (إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى).
او از خودش چيزى نمىگويد، و قرآن ساخته و پرداخته فكر او نيست، همه از ناحيه خداست، و دليل اين ادعا در خودش نهفته است، بررسى آيات قرآن نيز گواهى مىدهد كه هرگز يك انسان هر قدر عالم و متفكر باشد- تا چه رسد به انسان درس نخواندهاى كه در محيطى مملو از جهل و خرافات پرورش يافته- قادر نيست سخنانى چنين پرمحتوا بياورد كه بعد از گذشتن قرنها الهامبخش مغزهاى متفكران است، و مىتواند پايهاى براى ساختن اجتماع صالح، سالم، مؤمن و پيشرو گردد.
ضمنا اين سخن تنها در مورد آيات قرآن نيست، بلكه به قرينه آيات گذشته سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نيز شامل مىشود چرا كه اين آيه با صراحت مىگويد: او از روى هوى سخن نمىگويد هر چه مىگويد وحى است.
حديث جالب زير شاهد ديگرى بر اين مدعاست.
«سيوطى» كه از دانشمندان معروف اهل سنت است در تفسير «در المنثور» چنين نقل مىكند: «روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور داد درهاى خانههائى كه به داخل مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گشوده مىشد (جز در خانه على عليه السّلام) بسته شود، اين امر به مسلمانان گران آمد تا آنجا كه «حمزه» عموى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از اين كار گله كرد كه چگونه در خانه عمويت و ابو بكر و عمر و عباس را بستى، اما در خانه پسر عمويت را بازگذاردى؟ (و او را بر ديگران ترجيح دادى).
هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متوجه شد كه اين امر بر آنها گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بىنظيرى در تمجيد و توحيد خداوند ايراد كرد.
سپس افزود: «اى مردم! من شخصا درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بيرون نكردم، و على را ساكن ننمودم (آنچه بود وحى الهى و فرمان خدا بود) سپس اين آيات را تلاوت كرد: (وَ النَّجْمِ إِذا هَوى ... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى».
اين حديث كه بيانگر مقام والاى امير مؤمنان على عليه السّلام در ميان تمام امت اسلامى بعد از شخص پيامبر است، نشان مىدهد كه نه تنها گفتههاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر طبق وحى است بلكه اعمال و كردار او نيز چنين است.
-
RE: سوره نجم [53]
(آيه 5)- نخستين ديدار دوست! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از نزول وحى بر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىگفت در اينجا سخن از معلم وحى است.
مىفرمايد: «آن كس كه قدرت عظيمى دارد او را تعليم داده است» (عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى).
(آيه 6)- باز براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «همان كسى كه توانائى فوق العاده دارد او سلطه يافت» (ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى).
(آيه 7)- اين تعليم را به او داد «در حالى كه در افق اعلى قرار داشت» (وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى).
(آيه 8)- «سپس نزديكتر و نزديكتر شد ...» (ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى).
(آيه 9)- «تا آنكه فاصله ميان او (با پيامبر) به اندازه دو كمان يا كمتر بود»! (فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى).
(آيه 10)- «در اينجا خداوند آنچه را وحى كردنى بود به بندهاش وحى نمود»! (فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى).
(آيه 11)- «قلب (پاك او) در آنچه ديد هرگز دروغ گفت»! (ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى).
-
RE: سوره نجم [53]
(آيه 12)- «آيا با او در باره آنچه (با چشم خود) ديده مجادله مىكنيد»؟
(أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى).
در روايات وارد شده، منظور از اين آيات شهود باطنى خاصى نسبت به ذات پاك خداست كه براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در اين صحنه روى داد و در معراج بار ديگر تكرار شد و رسول اللّه فوق العاده تحت تأثير جذبه معنوى اين ديدار قرار گرفت.
طبق اين تفسير قرآن نزول وحى را بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين شرح مىدهد: خداوند شديد القوى و پرقدرت، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را تعليم فرمود، در حالى كه او به صورت كامل و در حد اعتدال درآمد و در افق اعلى قرار گرفت.
سپس نزديك شد، و نزديكتر شد، آن چنان كه ميان او و پروردگارش به اندازه دو قوس بيشتر نبود، و در همين جا بود كه آنچه وحى كردنى بود خداوند به بندهاش وحى كرد.
و از آنجا كه براى جمعى اين شهود باطنى سنگين مىآمد تأكيد مىكند كه قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنچه را ديده به حق و راستى ديده است و نبايد شما در برابر اين سخن با او به مجادله برخيزيد.
تفسير اين آيات به شهود باطنى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نسبت به خداوند صريحتر و با روايات اسلامى موافقتر، و براى پيامبر فضيلتى است برتر، و مفهومى است لطيفتر.
از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسيدند: «آيا پروردگارت را هرگز ديدهاى»؟! در پاسخ فرمود: «رأيته بفؤادى من او را با چشم دل ديدهام»! و در نهج البلاغه در صدر خطبه «ذعلب يمانى» آمده است كه از آن حضرت سؤال كرد: «آيا هرگز پروردگارت را اى امير مؤمنان ديدهاى»؟! در پاسخ فرمود: «أ فأعبد ما لا اراه؟ ... آيا كسى را كه نمىبينم پرستش كنم؟! ولى چشمها با مشاهده حسى هرگز او را نديده اما دلها با حقيقت ايمان او را دريافته است».
-
RE: سوره نجم [53]
(آيه 13)- دومين ديدار! اين آيات همچنان ادامه بحثهاى آيات گذشته در باره مسأله وحى و ارتباط پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با خداوند و شهود باطنى اوست.
مىفرمايد: «و بار ديگر نيز او را مشاهده كرد» (وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى).
تعبير به «نزلة اخرى» نشانگر اين است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در يك «شهود باطنى ديگر» به هنگام معراج بر فراز آسمانها ذات پاك خدا را مشاهده كرد، و به تعبير ديگر خداوند بار ديگر بر قلب پاك او نزول فرمود و شهود كامل تحقق يافت، در محلى كه منتها اليه قرب الى اللّه از سوى بندگان است، در كنار سدرة المنتهى، در آنجا كه «جنة المأوى» قرار دارد، در حالى كه «سدرة المنتهى» را حجابهائى از نور پوشانده بود.
ديده قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در اين شهود هرگز به غير حق نيفتاد، و جز او نديد، و در همانجا بود كه نشانههاى عظمت خداوند را در آفاق و انفس نيز مشاهده كرد.
(آيه 14)- و اين شهود «نزد سدرة المنتهى» روى داد (عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى).
در باره «سدرة المنتهى» هر چند در قرآن مجيد توضيحى نيامده، ولى در اخبار و روايات اسلامى توصيفهاى گوناگونى پيرامون آن آمده است اين تعبيرات نشان مىدهد كه هرگز منظور درختى شبيه آنچه در زمين مىبينيم نبود، بلكه اشاره به سايبان عظيمى است در جوار قرب رحمت حق كه فرشتگان بر برگهاى آن تسبيح مىكنند و امتهائى از نيكان و پاكان در سايه آن قرار دارند.
(آيه 15)- همان «كه جنة المأوى (و بهشت برين) در آنجاست» (عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى).
«جنّة المأوى» به معنى بهشتى است كه محل سكونت است و منظور از آن بهشت برزخى است كه ارواح شهدا و مؤمنان موقتا به آنجا مىروند.
(آيه 16)- «در آن هنگام كه چيزى [نور خيره كنندهاى] سدرة المنتهى را پوشانده بود» (إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى).
(آيه 17)- اينها واقعياتى بود كه پيامبر مشاهده كرده و «چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد» آنچه ديد واقعيت بود (ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى).
-
RE: سوره نجم [53]
(آيه 18)- «او پارهاى از آيات و نشانههاى بزرگ پروردگارش را ديد» (لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى).
نكتهها:
1- هدف معراج،
رسيدن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به شهود باطنى از يكسو، و ديدن عظمت خداوند در پهنه آسمانها با همين چشم ظاهر از سوى ديگر بوده است، كه هم در آخرين آيه مورد بحث در اينجا «لَقَدْ رَأى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى» و هم در آيه 1 سوره اسراء «لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم». به آن اشاره شده است و نيز به مسائل زياد و مهمى از فرشتگان و بهشتيان و دوزخيان و ارواح انبيا آگاهى يافت كه در طول عمر مباركش الهامبخش او در تعليم و تربيت خلق خدا بود.
2- گوشهاى از گفتگوهاى خداوند با پيامبرش در شب معراج:
در كتب حديث روايتى از امير مؤمنان على عليه السّلام از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در اين زمينه آمده است كه بسيار مشروح و طولانى است، و ما گوشههائى از آن را در اينجا مىآوريم.
در آغاز حديث مىخوانيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در شب معراج از پروردگار سبحان چنين سؤال كرد: «يا ربّ اىّ الاعمال افضل؟ پروردگارا! كدام عمل افضل است؟».
خداوند متعال فرمود: «هيچ چيز نزد من برتر از توكل بر من و رضا به آنچه قسمت كردهام نيست، اى محمّد! آنها كه به خاطر من يكديگر را دوست دارند محبتم شامل حال آنهاست، و كسانى كه به خاطر من مهربانند، و به خاطر من پيوند دوستى دارند آنها را دوست دارم، و نيز محبتم براى كسانى كه توكل بر من مىكنند فرض و لازم است، و براى محبت من حد و حدود، و مرز و نهايتى نيست»! در فراز ديگرى آمده است: «اى احمد! همچون كودكان مباش كه سبز و زرد و زرق و برق را دوست دارند، و هنگامى كه غذاى شيرين و دلپذيرى به آنها مىدهند مغرور مىشوند، و همه چيز را به دست فراموشى مىسپارند».
-
RE: سوره نجم [53]
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در اينجا عرضه داشت: «پروردگارا! مرا به عملى هدايت كن كه موجب قرب به درگاه توست».
فرمود: «شب را روز، و روز را شب قرار ده»! عرض كرد: «چگونه»؟! فرمود: «چنان كن كه خواب تو نماز باشد، و هرگز شكم خود را كاملا سير مكن».
در فراز ديگرى آمده است: «اى احمد! محبت من محبت فقيران و محرومان است، به آنها نزديك شو، و در كنار مجلس آنها قرار گيرد، تا من به تو نزديك شوم، و ثروتمندان دنياپرست را از خود دور ساز، و از مجالس آنها بر حذر باش»! در فراز ديگر مىفرمايد: «اى احمد! زرق و برق دنيا و دنياپرستان را مبغوض بشمر، و آخرتت و اهل آخرت را محبوب دار».
عرض مىكند: «پروردگارا! اهل دنيا و آخرت كيانند»؟
فرمود: «اهل دنيا كسانى هستند كه زياد مىخورند، و زياد مىخندند و مىخوابند، و خشم مىگيرند، و كمتر خشنود مىشوند، نه در برابر بديها از كسى عذر مىخواهند، و نه اگر كسى از آنها عذر طلبد مىپذيرند، در اطاعت خدا تنبل، و در معاصى شجاعند، آرزوهاى دور و دراز دارند، و در حالى كه اجلشان نزديك شده هرگز به حساب اعمال خود نمىرسند، و نفعشان براى مردم كم است، افرادى پرحرف، فاقد احساس مسؤوليت، علاقهمند به خورد و خوراكند.
اهل دنيا نه در نعمت، شكر خدا به جا مىآورند، و نه در مصائب صبورند.
خدمات فراوان در نظر آنها كم است (و خدمات كم خودشان بسيار!) خود را به انجام كارى كه انجام ندادهاند ستايش مىكنند، و چيزى را مطالبه مىكنند كه حق آنها نيست.
پيوسته از آرزوهاى خود سخن مىگويند، و عيوب مردم را خاطر نشان مىسازند و نيكيهاى آنها را پنهان»! عرض كرد: «پروردگارا! آيا دنياپرستان غير از اين عيبى هم دارند»؟
فرمود: «اى احمد! عيب آنها اين است كه جهل و حماقت در آنها فراوان است، براى استادى كه از او علم آموختهاند تواضع نمىكنند، و خود را عاقل مىدانند اما در نزد آگاهان، نادان و احمقند».
-
RE: سوره نجم [53]
سپس به اوصاف اهل آخرت و بهشتيان پرداخته چنين ادامه مىدهد:
«آنها مردمى با حيا هستند، جهل آنها كم، منافعشان بسيار، مردم از آنها در راحتند و خود از دست خويش در تعب، و سخنانشان سنجيده است.
پيوسته حسابگر اعمال خويشند، و از همين جهت خود را به زحمت مىافكنند، چشمهايشان به خواب مىرود اما دلهايشان بيدار است، چشمشان مىگريد، و قلبشان پيوسته به ياد خداست.
هنگامى كه مردم در زمره غافلان نوشته شوند آنها از ذاكران نوشته مىشوند.
در آغاز نعمتها حمد خدا مىگويند، و در پايان شكر او را به جا مىآورند، دعايشان در پيشگاه خدا مستجاب، و تقاضايشان مسموع است، و فرشتگان از وجود آنها مسرورند ... مردم (غافل) در نزد آنها مردگان، و خداوند نزد آنها حىّ و قيّوم و كريم است (همتشان آن چنان عالى است كه به غير او نظر ندارند) ... مردم در عمر خود يكبار مىميرند اما آنها به خاطر جهاد با نفس و مخالفت هوى هر روز هفتاد بار مىميرند (و حيات نوين مىيابند)! ...
هنگامى كه براى عبادت در برابر من مىايستند همچون بنيان مرصوص و سدّى فولادينند، و در دل آنها توجيهى به مخلوقات نيست.
به عزّت و جلالم سوگند كه من آنها را حيات و زندگى پاكيزهاى مىبخشم، و در پايان عمر، خودم قبض روح آنها مىكنم، و درهاى آسمان را براى پرواز روح آنها مىگشايم، تمام حجابها را از برابر آنها كنار مىزنم، و دستور مىدهم بهشت، خود را براى آنها بيارائيد! اى احمد! عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن طلب حلال است، هنگامى كه غذا و نوشيدنى تو حلال باشد تو در حفظ و حمايت منى ...».
و در فراز ديگرى آمده است: «اى احمد! آيا مىدانى كدام زندگى گواراتر و پر دوامتر است»؟
عرض كرد: «خداوندا! نه» فرمود: «زندگى گوارا آن است كه صاحب آن لحظهاى از ياد من غافل نماند، نعمت مرا فراموش نكند، از حق من بىخبر نباشد، و شب و روز رضاى مرا بطلبد.
اما زندگى باقى آن است كه براى نجات خود عمل كند، و دنيا در نظرش كوچك باشد، و آخرت بزرگ، رضاى مرا بر رضاى خويشتن مقدم بشمرد، و پيوسته خشنودى مرا بطلبد، حق مرا بزرگ دارد و توجه به آگاهى من نسبت به خودش داشته باشد.
-
RE: سوره نجم [53]
در برابر هر گناه و معصيتى به ياد من بيفتد، و قلبش را از آنچه ناخوش دارم پاك كند، شيطان و وساوس شيطانى را مبغوض دارد، و ابليس را بر قلب خويش مسلط نسازد و به او راه ندهد.
هنگامى كه چنين كند محبت خاصى در قلبش جاى مىدهم، آن چنان كه تمام دلش در اختيار من خواهد بود، و فراغت و اشتغال و هم و غم و سخنش از مواهبى است كه من به اهل محبتم مىبخشم! چشم و گوش و قلب او را مىگشايم، تا با گوش قلبش حقايق غيب را بشنود و با دلش جلال و عظمت را بنگرد»! و سر انجام اين حديث نورانى با اين جملههاى بيدار كننده پايان مىگيرد:
«اى احمد! اگر بندهاى نماز تمام اهل آسمانها و زمين را به جا آورد، و روزه تمام اهل آسمانها و زمين را انجام دهد، همچون فرشتگان غذا نخورد و لباس (فاخرى) در تن نپوشد (و در نهايت زهد و وارستگى زندگى كند) ولى در قلبش ذرهاى دنياپرستى يا رياستطلبى يا عشق به زينت دنيا باشد در سراى جاويدانم در جوار من نخواهد بود! و محبتم را از قلب او بر مىكنم! سلام و رحمتم بر تو باد، و الحمد للّه ربّ العالمين».
اين سخنان عرشى كه روح انسان را با خود به اوج آسمانها مىبرد، و در معراج الهى سير مىدهد و به آستانه عشق و شهود مىكشد تنها قسمتى از حديث قدسى است.
افزون بر اين ما اطمينان داريم كه غير از آنچه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در سخنانش براى ما بازگو كرده، اسرار و گفتگوها و رموز و اشاراتى ميان او و محبوبش، رد و بدل شده كه نه گوشها توانائى شنيدن آن را دارد و نه افكار عادى قدرت دركش را، و به همين دليل در درون جان پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى هميشه مكتوم مانده و جز خاصانش از آن آگاه نشدهاند.