-
سوره ذاريات [51]
سوره ذاريات [51]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 60 آيه است.
محتواى سوره:
محور بحث در اين سوره در درجه اول، مسائل مربوط به معاد و رستاخيز و پاداش و كيفر مؤمنان و مجرمان است، و بطور كلى مىتوان گفت مباحث اين سوره بر پنج محور زير دور مىزند:
1- قسمت مهمى از آن را مباحث معاد تشكيل مىدهد يعنى آغاز و پايان سوره با معاد است.
2- بخش ديگرى از اين سوره ناظر به مسأله توحيد و آيات و نشانههاى خدا در نظام آفرينش است كه طبعا بحثهاى معاد را تكميل مىكند.
3- در بخش ديگر، از داستان فرشتگانى كه ميهمان ابراهيم (ع) شدند و مأمور درهم كوبيدن شهرهاى قوم لوط بودند بحث مىكند.
4- آيات ديگرى از اين سوره اشارات كوتاهى به داستان موسى (ع) و قوم عاد و ثمود و قوم نوح دارد.
5- و بالاخره قسمت ديگرى از اين سوره، مبارزه اقوام متعصب و لجوج را با انبياء گذشته بازگو كرده، و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله را كه در برابر مخالفين سر سخت قرار داشت از اين طريق دلدارى مىدهد، و دعوت به استقامت مىكند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس سوره ذاريات را در روز يا شب بخواند خداوند وضع زندگى و معيشت او را اصلاح مىكند، روزى وسيعى به او مىدهد، و قبر او را با چراغى روشن مىسازد كه تا روز قيامت مىدرخشد»! كرارا گفتهايم تنها لقلقه زبان براى رسيدن به اين همه پاداش عظيم كافى نيست بلكه هدف تلاوتى است انديشه برانگيز، و انديشهاى عمل آفرين! ضمنا نامگذارى سوره به «ذاريات» به تناسب نخستين آيه اين سوره است.
-
RE: سوره ذاريات [51]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- سوگند به طوفانها و ابرهاى باران زا! بعد از سوره «و الصّافات» اين دومين سورهاى است كه با سوگندهاى مكرّر آغاز مىشود، سوگندهائى پر معنى و تفكر آفرين، سوگندهائى بيدار كننده و آگاهىبخش.
جالب اين كه محتواى اين سوگندها ربط خاصى با مباحث رستاخيز دارد، و با ظرافت و زيبائى مخصوصى اين بحث مهم را از جوانب گوناگون تعقيب مىكند.
حقيقت اين است كه سوگندهاى قرآن كه تعداد آن زياد است يكى از چهرههاى اعجاز اين كتاب آسمانى و از زيباترين و درخشندهترين فرازهاى آن است كه شرح هر كدام در جاى خود خواهد آمد.
در آغاز اين سوره خداوند به پنج موضوع مختلف سوگند ياد كرده است.
نخست مىفرمايد: «سوگند به بادهائى كه (ابرها را) به حركت در مىآورند» (وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً). و گرد و غبارها و بذر گياهان و نطفههاى گلها را در روى زمين به هر سو مىپراكنند.
(آيه 2)- سپس مىافزايد: «سوگند به آن ابرها كه بار سنگينى (از باران را) با خود حمل مىكنند» (فَالْحامِلاتِ وِقْراً).
(آيه 3)- «و سوگند به كشتيهائى كه (بر رودخانههاى عظيم و صفحه درياها) به آسانى به حركت در مىآيند» (فَالْجارِياتِ يُسْراً).
(آيه 4)- «و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مىكنند» (فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً).
به اين ترتيب سخن از بادها، سپس ابرها، و بعد از آن نهرها، و سر انجام روئيدن گياهان است كه تناسب نزديكى با مسأله معاد كه بعد از آن آمده دارد، زيرا مىدانيم كه يكى از دلائل امكان معاد مسأله زنده كردن زمينهاى مرده به وسيله نزول باران است كه بارها در قرآن با عبارات مختلف ذكر شده است.
(آيه 5)- بعد از ذكر اين چهار سوگند- كه همه بيانگر اهميت مطلبى است كه بعد از آن مىآيد- مىفرمايد: «آنچه به شما وعده داده شده قطعا راست است» (إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ).
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 6)- و بار ديگر به عنوان تأكيد مىافزايد: «و بىشك (رستاخيز و) جزاى اعمال واقع شدنى است» (وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ).
«دين» در اينجا به معنى جزاست، و اصولا يكى از نامهاى قيامت «يوم الدّين» (روز جزا) است و از آن روشن مىشود كه منظور از وعدههاى واقع شدنى در اينجا وعدههاى مربوط به قيامت و حساب و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ و ساير امور مربوط به معاد است، بنابر اين جمله اول تمام وعدههاى قيامت را شامل مىشود، و جمله دوم تأكيدى است بر مسأله جزا.
(آيه 7)- سوگند به آسمان و چين و شكنهاى زيبايش! اين آيه همچون آيات گذشته با سوگند شروع مىشود، نخست مىفرمايد:
«سوگند به آسمان كه داراى چين و شكنهاى زيباست» (وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُكِ).
(آيه 8)- اين آيه به جواب قسم يعنى مطلبى كه به خاطر آن سوگند ياد شده است پرداخته، مىافزايد: «همه شما (در باره قيامت) در گفتارى مختلف و گوناگون هستيد» (إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ). پيوسته ضد و نقيض مىگوئيد، و همين تناقض گوئى دليل بر بىپايه بودن سخنان شماست.
در مورد معاد، گاه مىگوئيد: ما اصلا باور نمىكنيم كه استخوانهاى پوسيده زنده شوند.
و گاه مىافزاييد: پدران و نياكان ما را بياوريد تا گواهى دهند بعد از مرگ قيامت و رستاخيزى در كار است تا قبول كنيم! و در مورد پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله گاه مىگوئيد: ديوانه است، گاه شاعرش مىخوانيد، گاه ساحرش مىناميد.
همچنين در مورد قرآن گاه آن را «اساطير الاولين» (افسانهها و خرافات پيشينيان) مىناميد گاهى شعرش مىخوانيد، و گاه سحر، و گاه دروغ! اين تعبير در حقيقت استدلالى است بر بطلان ادعاهاى مخالفان در مورد توحيد و معاد و پيامبر و قرآن- هر چند تكيه اصلى اين آيات به قرينه آياتى كه بعدا مىآيد روى مسأله معاد است.
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 9)- در اين آيه علت اين انحراف از حق را بيان كرده، مىفرمايد:
« (تنها) كسى از ايمان به آن منحرف مىشود كه از قبول حق، سرباز مىزند» و گر نه دلائل زندگى بعد از مرگ آشكار است (يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ).
با توجه به اين كه در آيات قبل سخن از رستاخيز در ميان بود معلوم است كه منظور اصلى انحراف از اين عقيده است، و نيز از آنجا كه در آيه گذشته سخن از گفتگوهاى ضد و نقيض كافران در ميان بود معلوم مىشود منظور در اينجا كسانى است كه از منطق و دليل روشن منحرف مىشوند.
بنابر اين مجموع آيه چنين معنى مىدهد: كسانى از ايمان به معاد منحرف مىشوند كه از مسير دليل عقل و منطق حق طلبى منحرف گشتهاند.
(آيه 10)- در اين آيه دروغگويان و دروغ پردازان را شديدا مورد مذمت و تهديد قرار داده، مىگويد: «كشته باد دروغگويان» و مرگ بر آنها! (قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ).
منظور از «خرّاصون» كسانى هستند كه غرق جهل و نادانى خويشند، و براى فرار از زير بار حق هر روز بهانه و سخن بىاساسى را عنوان مىكنند.
اصولا قضاوتهائى كه مدرك روشنى ندارند و بر پايه حدس و تخمين و گمانهاى بىاساس است كارى است گمراهكننده و مستحق نفرين و عذاب.
(آيه 11)- سپس به معرفى اين دروغگويان پرداخته، مىافزايد: «همانها كه در جهل و غفلت فرو رفتهاند» (الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ ساهُونَ).
(آيه 12)- «و (از اين رو) پيوسته سؤال مىكنند: روز جزا چه موقع است» و قيامت كى خواهد آمد؟ (يَسْئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ).
اين سخن به آن مىماند كه بيمارى از طبيب مرتبا سؤال كند پايان عمر من چه روزى خواهد بود؟
هر كس اين سؤال را بىاساس مىداند، و مىگويد مهم اين است كه بدانى مرگ حق است تا خود را درمان كنى مبادا گرفتار «مرگ زودرس» شوى.
(آيه 13)- ولى با اين حال قرآن به آنها پاسخ كوبندهاى داده، مىگويد:
(آرى) همان روزى است كه آنها را بر آتش مىسوزانند»! (يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ).
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 14)- و به آنها گفته مىشود: «بچشيد عذاب خود را، اين همان چيزى است كه براى آن شتاب داشتيد» (ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ).
(آيه 15)- پاداش سحر خيزان نيكو كار! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از دروغگويان جاهل و منكران قيامت و رستاخيز و عذاب آنها در ميان بود، در اينجا از مؤمنان پرهيزكار و اوصاف و پاداش آنها سخن مىگويد، تا در مقايسه با يكديگر- آن چنان كه روش قرآن است- حقائق روشنتر شود.
مىفرمايد: «به يقين پرهيز كاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمهها قرار دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
درست است كه باغ طبيعتا داراى نهرهاى آب است، اما لطفش در اين است كه چشمهها از درون خود باغ بجوشد، و درختان را دائما مشروب كند، اين امتيازى است كه باغهاى بهشت دارد، نه يك نوع چشمه كه انواع مختلفى از چشمهها در آن موجود است.
(آيه 16)- سپس به نعمتهاى ديگر بهشتى اشاره كرده و به صورت سر بسته مىگويد: «و آنچه پروردگارشان به آنها بخشيده دريافت مىدارند» (آخِذِينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ).
يعنى آنها با نهايت ميل و اشتياق و كمال رضا و رغبت و خشنودى اين مواهب الهى را پذيرا مىشوند.
و در دنبال آيه مىافزايد: اين پاداشهاى عظيم بىجهت نيست «زيرا آنها پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكو كاران بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنِينَ).
احسان و نيكو كارى كه در اينجا آمده معنى وسيعى دارد كه هم اطاعت خدا را شامل مىشود و هم انواع نيكيها به خلق خدا.
(آيه 17)- از اين به بعد به توضيح چگونگى نيكو كار بودن آنها پرداخته، سه وصف را از ميان اوصاف آنها بيان مىكند.
نخست اين كه: «آنها كمى از شب را مىخوابيدند» (كانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ).
يعنى همه شب، بخشى را بيدار بودند و به عبادت و نماز شب مىپرداختند و شبهائى را كه تماما در خواب باشند و عبادت شبانه از آنها بكلى فوت شود كم بوده است.
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 18)- دومين وصف آنها را چنين بيان مىكند: «و در سحرگاهان استغفار مىكردند» (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ).
در آخر شب كه چشم غافلان در خواب است، و محيط از هر نظر آرام، قال و غوغاى زندگى مادى فرو نشسته، و عواملى كه فكر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است بر مىخيزند، و به درگاه خدا مىروند، در پيشگاه معبود به راز و نياز مىپردازند، نماز مىخوانند، و مخصوصا از گناهان خود استغفار مىكنند.
(آيه 19)- سپس به سومين وصف پرهيز كاران بهشتى اشاره كرده، مىافزايد:
«و در اموال آنها حقّى براى سائل و محروم بود» (وَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ).
تعبير به «حقّ» در اينجا يا به خاطر اين است كه خداوند بر آنها لازم شمرده است- مانند زكات و خمس و ساير حقوق واجب شرعى- و يا آنها خود بر خويشتن الزام كردهاند و تعهد نمودهاند و مىتوان گفت كه فرق نيكو كاران با ديگران آن است كه آنها اين حقوق را ادا مىكنند در حالى كه ديگران مقيد به آن نيستند.
در رواياتى كه از منابع اهل بيت عليهم السّلام رسيده تأكيد شده كه منظور از «حق معلوم» چيزى غير از زكات واجب است.
در فرق ميان «سائل» و «محروم» جمعى گفتهاند: «سائل» كسى است كه از مردم تقاضاى كمك مىكند، ولى «محروم» شخص آبرومندى است كه براى معيشت خود نهايت تلاش و كوشش را به خرج مىدهد اما دستش به جائى نمىرسد و كسب و كار و زندگيش به هم پيچيده است و با اين حال خويشتندارى كرده، از كسى تقاضاى كمك نمىكند.
به هر حال اين تعبير اشاره به اين نكته است كه هرگز منتظر ننشينيد نيازمندان نزد شما آيند و تقاضاى كمك كنند، بر شماست كه جستجو كنيد و افراد آبرومند محروم را پيدا كنيد، و به آنها كمك نموده، گره مشكلاتشان را بگشائيد و آبرويشان را حفظ نماييد.
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 20)- نشانههاى خدا در وجود شماست آيا نمىبينيد؟
در تعقيب آيات پيشين كه پيرامون مسأله معاد و صفات دوزخيان و بهشتيان سخن مىگفت در اينجا سخن از نشانههاى خدا در زمين و در وجود خود انسان است، تا از يكسو به مسأله توحيد و شناخت خدا و صفات او كه مبدأ حركت به سوى همه خيرات است آشنا شوند، و از سوى ديگر به قدرت او بر مسأله معاد و زندگى پس از مرگ، چرا كه خالق حيات در روى زمين و اين همه عجائب و شگفتيها قادر بر تجديد حيات نيز مىباشد.
نخست مىفرمايد: «و در زمين آياتى براى جويندگان يقين است» (وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ).
به راستى نشانههاى حق و قدرت بىپايان و علم و حكمت نا محدود خدا در همين كره خاكى آنقدر فراوان است كه عمر هيچ انسانى براى شناخت همه آنها كافى نيست.
بد نيست در اينجا به گوشهاى از سخنان يكى از دانشمندان معروف جهان كه در اين زمينه مطالعات زيادى دارد گوش فرا دهيم.
كرسى موريسين مىگويد: «در تنظيم عوامل طبيعى منتهاى دقت و ريزه كارى به كار رفته است، مثلا اگر قشر خارجى كره زمين ده پا ضخيمتر از آنچه هست مىبود اكسيژن- يعنى ماده اصلى حيات- وجود پيدا نمىكرد، يا هر گاه عمق درياها چند پا بيشتر از عمق فعلى بود آن وقت كليه اكسيژن و كربن زمين جذب مىشد و ديگر امكان هيچ گونه زندگى نباتى و يا حيوانى در سطح خاك باقى نمىماند».
و در جاى ديگر مىگويد: «تنها بيست و يك در صد از هواى اطراف زمين اكسيژن است ... اگر مقدار اكسيژن موجود در هوا به جاى بيست و يك در صد پنجاه در صد بود تمام مواد سوختنى اين عالم محترق مىشد، و اگر جرقهاى به درختى در جنگلى مىرسيد، تمام جنگل بطور كامل مىسوخت»!
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 21)- در اين آيه مىافزايد: «و در وجود خود شما» نيز آياتى است (وَ فِي أَنْفُسِكُمْ).
«آيا (چشم باز نمىكنيد و اين همه آيات و نشانهاى آشكار حق را) نمىبينيد»؟! (أَ فَلا تُبْصِرُونَ).
بدون شك انسان اعجوبه عالم هستى است و آنچه در عالم كبير است در اين عالم صغير نيز وجود دارد، بلكه عجايبى در آن است كه در هيچ جاى جهان نيست.
دستگاههائى كه در بدن انسان است مانند قلب و كليه و ريه و مخصوصا دهها هزار كيلو متر! رگهاى درشت و باريك و حتى مويرگهائى كه با چشم ديده نمىشود، و مسؤول آبرسانى و تغذيه و تهويه «ده ميليون ميليارد» سلول تن انسان هستند، و حواس مختلفى مانند بينائى و شنوائى و حواس ديگر هر كدام آيتى عظيم از آيات اوست.
و از همه مهمتر معماى «حيات» كه اسرار آن همچنان ناشناخته مانده، و ساختمان روح و عقل انسان است كه عقول همه انسانها از درك آن عاجز است.
و لذا پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله فرمود: «كسى كه خويش را بشناسد خداى خويش را شناخته است».
(آيه 22)- در اين آيه به سومين بخش از نشانههاى عظمت پروردگار و قدرت او بر معاد اشاره كرده، مىفرمايد: «و روزى شما در آسمان است، و آنچه به شما وعده داده مىشود» (وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ).
مفهوم «رزق» هم باران را شامل مىشود، هم نور آفتاب را كه از آسمان به سوى ما مىآيد و نقش آن در حيات و زندگى فوق العاده حساس است، و همچنين هوا را كه مايه حيات همه موجودات زنده است.
چيزى كه مانع بصيرت آدمى مىشود، همان حرص براى روزى است خداوند در اين آيه به انسان اطمينان مىدهد كه روزى او تضمين شده است، تا بتواند با خيال راحت به شگفتيهاى جهان هستى بنگرد.
به هر حال سه آيه فوق ترتيب لطيفى دارد: آيه نخست از عوامل وجود انسان در كره زمين سخن مىگويد، و آيه دوم از خود وجود انسان، و آيه سوم از عوامل دوام و بقاء او.
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 23)- لذا براى تأكيد مطلب در اين آيه سوگند ياد كرده، مىگويد:
«سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است، همان گونه كه شما سخن مىگوئيد» (فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ).
كار به جائى رسيده است كه خداوند با آن عظمت و قدرتش براى اطمينان دادن به بندگان شكاك و دير باور و ضعيف النفس و حريص سوگند ياد مىكند كه آنچه به شما در زمينه رزق و روزى و وعدههاى ثواب و عقاب قيامت وعده داده شده همه حق است، و هيچ شك و ترديدى در آن نيست.
(آيه 24)- ميهمانان ابراهيم (ع): از اين به بعد گوشههائى از سرگذشت انبيا و اقوام پيشين براى تأكيد و تأييد مطالب گذشته مطرح مىشود، و نخستين فراز آن سرگذشت فرشتگانى است كه براى عذاب قوم لوط در شكل آدميان بر ابراهيم (ع) ظاهر شدند، و او را بشارت به تولد فرزندى دادند با اين كه ابراهيم به سن پيرى رسيده بود و همسرش نيز مسن و نازا بود.
از يكسو عطا كردن اين فرزند برومند در اين سن و سال به اين پدر و مادر پير و فرتوت تأكيدى است براى آنچه در باره مقدر بودن ساير روزيها كه در آيات گذشته آمد.
و از سوى ديگر دليلى است بر قدر و توانائى حق، و آيتى است از آيات خدا شناسى كه در آيات گذشته از آن بحث شده است.
و از سوى سوم بشارتى است براى اقوام با ايمان كه مشمول حمايت حق هستند، همان گونه كه آيات بعد كه سخن از عذاب هولناك قوم لوط مىگويد هشدار و تهديدى است براى مجرمان بىايمان.
نخست روى سخن را به پيامبر كرده، مىفرمايد: «آيا خبر مهمانهاى بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است»؟! (هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ).
(آيه 25)- سپس به شرح حال آنها پرداخته، مىگويد: «در آن زمان كه بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما كه جمعيتى نا شناختهايد»! (إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ).
-
RE: سوره ذاريات [51]
(آيه 26)- به هر حال ابراهيم ميهمان نواز و پر سخاوت، براى پذيرائى ميهمانان خود فورا دست به كار شد، «پس پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بريان شدهاى را براى آنها) آورد» (فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ).
چرا ابراهيم چنين كرد؟ براى اين كه ممكن بود اگر ميهمانان متوجه شوند مانع از چنين پذيرائى پر هزينهاى گردند.
اما چرا ابراهيم براى ميهمانهاى معدود كه به گفته بعضى سه نفر و حد اكثر دوازده نفر بودند غذاى فراوان و مفصل تهيه كرد، اين به خاطر آن است كه معمولا اشخاص سخاوتمند هر گاه ميهمانى براى آنها فرا رسد تنها به اندازه ميهمانان غذا تهيه نمىكنند، بلكه غذائى فراهم مىسازند كه علاوه بر ميهمانان تمام كسانى كه براى آنان كار مىكنند در آن شريك و سهيم باشند، و حتى همسايگان و نزديكان و اطرافيان ديگر را هم در نظر مىگيرند.
(آيه 27)- ابراهيم شخصا اين غذا را براى ميهمانان آورد «و نزديك آنها گذارد» (فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ).
ولى با تعجب ديد كه آنها دست به سوى غذا نمىبرند «گفت: آيا شما غذا نمىخوريد»؟! (قالَ أَ لا تَأْكُلُونَ).
(آيه 28)- ابراهيم تصور مىكرد آنها از جنس بشرند و هنگامى كه ديد دست به سوى غذا نمىبرند «از آنان احساس وحشت كرد» (فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً).
زيرا در آن زمان و امروز هم در ميان بسيارى از اقوام- كه پايبند به اخلاق سنتى هستند- هر گاه كسى از غذاى ديگرى بخورد به او آزارى نمىرساند و خيانتى نمىكند. و اگر ميهمان دست به غذا نبرد اين گمان پيدا مىشد كه او براى كار خطرناكى آمده است.
در اينجا ميهمانان- همان گونه كه در آيه 70 سوره هود آمده است- «به او گفتند: نترس» ما رسولان و فرشتگان پروردگار توايم (قالُوا لا تَخَفْ).
سپس مىافزايد: «و او را بشارت به تولد پسرى دانا دادند» (وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِيمٍ).
بديهى است فرزند به هنگام تولد «عالم» نيست، اما ممكن است استعدادى در او باشد كه در آينده عالم و دانشمند بزرگى شود، و منظور در اينجا همين است.
و مشهور اين است كه اين فرزند «اسحاق» بوده است.