-
سوره لقمان [31]
سوره لقمان [31]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 34 آيه است.
محتواى سوره:
بطور كلى محتواى اين سوره در پنج بخش خلاصه مىشود:
بخش اول بعد از ذكر حروف مقطعه اشاره به عظمت قرآن و هدايت و رحمت بودن آن براى مؤمنانى كه واجد صفات ويژه هستند مىكند.
بخش دوم از نشانههاى خدا در آفرينش آسمان و برپا داشتن آن بدون هيچگونه ستون، و آفرينش كوهها در زمين، و جنبندگان مختلف، و نزول باران و پرورش گياهان سخن مىگويد.
بخش سوم قسمتى از سخنان حكمتآميز لقمان آن مرد الهى را به هنگام اندرز فرزندش نقل مىكند.
در بخش چهارم بار ديگر به دلائل توحيد باز مىگردد، و سخن از تسخير آسمان و زمين و نعمتهاى وافر پروردگار و نكوهش از منطق بت پرستانى كه تنها بر اساس تقليد از نياكان در اين وادى گمراهى افتادند، سخن مىگويد.
و نيز از علم گسترده و بىپايان خدا با ذكر مثال روشنى پرده بر مىدارد.
بخش پنجم اشاره كوتاه و تكان دهندهاى به مسأله معاد و زندگى پس از مرگ دارد، به انسان هشدار مىدهد كه مغرور به زندگى اين دنيا نشود.
اين مطلب را با ذكر گوشهاى از علم غيب پروردگار كه از همه چيز در ارتباط با انسان از جمله لحظه مرگ او و حتى جنينى كه در شكم مادر است آگاه است تكميل كرده و سوره را پايان مىدهد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره لقمان را بخواند لقمان در قيامت رفيق و دوست اوست، و به عدد كسانى كه كار نيك يا بد انجام دادهاند (به حكم امر به معروف و نهى از منكر در برابر آنها) ده حسنه به او داده مىشود».
و در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه سوره لقمان را در شب بخواند، خداوند سى فرشته را مأمور حفظ او تا به صبح در برابر شيطان و لشكر شيطان مىكند، و اگر در روز بخواند اين سى فرشته او را تا به غروب از ابليس و لشكرش محافظت مىنمايند».
اين همه فضيلت و ثواب و افتخار براى خواندن يك سوره قرآن به خاطر آن است كه تلاوت مقدمهاى است براى انديشه و فكر و آن نيز مقدمهاى است براى عمل و تنها با لقلقه لسان نبايد اين همه فضيلت را انتظار داشت.
-
RE: سوره لقمان [31]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- اين سوره، با ذكر عظمت و اهميت قرآن آغاز مىشود، و بيان حروف مقطعه در ابتداى آن نيز اشاره لطيفى به همين حقيقت است، كه اين آيات كه از حروف ساده الفبا تركيب يافته، چنان محتوائى بزرگ و عالى دارد كه سر نوشت انسانها را بكلى دگرگون مىسازد «الف، لام، ميم» (الم).
(آيه 2)- لذا بعد از ذكر «حروف مقطعه» مىگويد: «اين آيات كتاب حكيم است» كتابى پر محتوا و استوار (تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ).
توصيف «الْكِتابِ» به «الْحَكِيمُ» يا بخاطر استحكام محتواى آن است، چرا كه هرگز باطل به آن راه نمىيابد، و هر گونه خرافه را از خود دور مىسازد.
و يا به معنى آن است كه اين قرآن همچون دانشمند حكيمى است كه در عين خاموشى با هزار زبان سخن مىگويد، تعليم مىدهد، اندرز مىگويد، تشويق مىكند، انذار مىنمايد، داستانهاى عبرتانگيز بيان مىكند، و خلاصه به تمام معنى داراى حكمت است، و اين سر آغاز، تناسب مستقيمى دارد با سخنان «لقمان حكيم» كه در اين سوره از آن بحث به ميان آمده.
(آيه 3)- اين آيه هدف نهائى نزول قرآن را با اين عبارت بازگو مىكند: اين كتاب حكيم «مايه هدايت و رحمت براى نيكو كاران است» (هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ).
«هدايت» در حقيقت مقدمهاى است براى «رحمت پروردگار»، چرا كه انسان نخست در پرتو نور قرآن حقيقت را پيدا مىكند و به آن معتقد مىشود، و در عمل خود آن را به كار مىبندد، و به دنبال آن مشمول رحمت واسعه و نعمتهاى بىپايان پروردگار مىگردد.
(آيه 4)- اين آيه محسنين را با سه وصف، توصيف كرده، مىگويد: همانان كه نماز را بر پا مىدارند، و زكات را مىپردازند و آنها به آخرت يقين دارند» (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ).
پيوند آنها با خالق از طريق نماز، و با خلق خدا از طريق زكات، قطعى است و يقين آنها به دادگاه قيامت انگيزه نيرومندى است براى پرهيز از گناه و براى انجام وظايف.
(آيه 5)- و اين آيه عاقبت و سر انجام كار «محسنين» را چنين بيان مىكند:
«آنها بر طريق هدايت از پروردگارشانند، و آنانند رستگاران» (أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 6-)
شأن نزول:
اين آيه در باره «نضر بن حارث» نازل شده است.
او مرد تاجرى بود و به ايران سفر مىكرد، و در ضمن، داستانهاى ايرانيان را براى قريش بازگو مىنمود، و مىگفت: اگر محمّد براى شما سر گذشت عاد و ثمود را نقل مىكند، من داستانهاى رستم و اسفنديار، و اخبار كسرى و سلاطين عجم را باز مىگويم! آنها دور او را گرفته، استماع قرآن را ترك مىگفتند.
بعضى ديگر گفتهاند كه اين قسمت از آيات در باره مردى نازل شده كه كنيز خوانندهاى را خريدارى كرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مىكرد و او را از ياد خدا غافل مىساخت.
تفسير:
غنا يكى از دامهاى بزرگ شياطين! در اينجا سخن از گروهى است كه درست در مقابل گروه «محسنين» و «مؤمنين» قرار دارند كه در آيات گذشته مطرح بودند.
سخن از جمعيتى است كه سرمايههاى خود را براى بيهودگى و گمراه ساختن مردم به كار مىگيرد، و بدبختى دنيا و آخرت را براى خود مىخرد! نخست مىفرمايد: «و بعضى از مردم، سخنان باطل و بيهوده را خريدارى مىكنند تا (خلق خدا را) از روى جهل و نادانى، از راه خدا گمراه سازند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ).
«و آيات خدا را به استهزاء و سخريه گيرند» (وَ يَتَّخِذَها هُزُواً).
و در پايان آيه اضافه مىكند: «عذاب خوار كننده از آن اين گروه است» (أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ).
-
RE: سوره لقمان [31]
«لهو الحديث» مفهوم وسيع و گستردهاى دارد كه هر گونه سخنان يا آهنگهاى سر گرم كننده و غفلتزا كه انسان را به بيهودگى يا گمراهى مىكشاند در بر مىگيرد، خواه از قبيل «غنا» و الحان و آهنگهاى شهوتانگيز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى كه نه از طريق آهنگ، بلكه از طريق محتوا انسان را به بيهودگى و فساد، سوق مىدهد.
تحريم غنا:
بدون شك غنا بطور اجمال از نظر مشهور علما حرام است و شهرتى در حدّ اجماع و اتفاق دارد.
از مجموع كلمات فقهاى اسلام استفاده مىشود كه: «غنا» آهنگهايى است كه متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مىباشد، و قواى شهوانى را در انسان تحريك مىنمايد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه گاه يك «آهنگ» هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواى آن، به اين ترتيب كه اشعار عشقى و فسادانگيز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ، غناست به اين ترتيب كه اشعار پر محتوا يا آيات قرآن و دعا و مناجات را به آهنگى بخوانند كه مناسب مجالس عيّاشان و فاسدان است، و در هر دو صورت حرام مىباشد.
نكته ديگر اينكه آنچه در بالا گفتيم مربوط به خوانندگى است، و اما استفاده از آلات موسيقى و حرمت آن بحث ديگرى دارد كه از موضوع اين سخن خارج است.
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 7)- اين آيه به عكس العمل اين گروه در برابر آيات الهى اشاره كرده، و در واقع آن را با عكس العملشان در برابر لهو الحديث مقايسه مىكند و مىگويد:
«و هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مىشود مستكبرانه روى بر مىگرداند، گويى آن را نشنيده، گويى اصلا گوشهايش سنگين است» و هيچ سخنى را نمىشنود (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْراً).
و در پايان، كيفر دردناك چنين كسى را اين گونه بازگو مىكند: «او را به عذابى دردناك بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ).
(آيه 8)- در اين آيه به شرح حال مؤمنان راستين باز مىگردد كه در آغاز اين مقايسه از آنان شروع شد، در پايان نيز به آنان ختم مىگردد، مىفرمايد: «كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنها است» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ).
(آيه 9)- مهمتر اينكه اين باغهاى پر نعمت بهشتى، براى آنها جاودانه است «هميشه در آن خواهند ماند» (خالِدِينَ فِيها).
«اين وعده حتمى الهى است» و عدهاى تخلفناپذير (وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا).
و خداوند نه وعده دروغين مىدهد، و نه از وفاى به وعدههاى خود عاجز است، چرا كه «اوست عزيز و حكيم» شكستناپذير و دانا (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 10)- اين آفرينش خداست، ديگران چه آفريدهاند؟ اين آيه از دلائل توحيد كه يكى ديگر از اساسىترين اصول اعتقادى است سخن مىگويد.
نخست به پنج قسمت از آفرينش پروردگار كه پيوند ناگسستنى با هم دارند اشاره مىكند، اين موارد عبارتند از: آفرينش آسمان، و معلق بودن كرات در فضا و نيز آفرينش كوهها براى حفظ ثبات زمين، و سپس آفرينش جنبندگان، و بعد از آن آب و گياهان كه وسيله تغذيه آنهاست.
مىفرمايد: «خداوند آسمانها را بدون ستونى كه قابل رؤيت باشد آفريد» (خَلَقَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها).
اين تعبير اشاره لطيفى است به قانون جاذبه و دافعه كه همچون ستونى بسيار نيرومند اما نامرئى كرات آسمانى را در جاى خود نگه داشته بنا بر اين، جمله فوق يكى از معجزات علمى قرآن مجيد است كه شرح بيشتر آن را در ذيل آيه 2 سوره رعد (در جلد دوم) آورديم.
سپس در باره فلسفه آفرينش كوهها مىگويد: «خداوند در زمين كوههايى افكند تا شما را مضطرب و متزلزل نكند» (وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ).
حال كه نعمت آرامش آسمان به وسيله ستون نامرئيش، و آرامش زمين به وسيله كوهها تأمين شد نوبت به آفرينش انواع موجودات زنده و آرامش آنها مىرسد كه در محيطى آرام بتوانند قدم به عرصه حيات بگذارند، مىگويد: «و در روى زمين از هر جنبندهاى منتشر ساخت» (وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ).
اما پيداست كه اين جنبندگان نياز به آب و غذا دارند، لذا در جملههاى بعد به اين دو موضوع اشاره كرده، مىگويد: «و از آسمان آبى فرستاديم و به وسيله آن (در روى زمين) انواع گوناگونى از جفتهاى گياهان پرارزش رويانديم» (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ).
سفرهاى است گسترده با غذاهاى متنوع در سر تا سر روى زمين كه هر يك از آنها از نظر آفرينش، دليلى است بر عظمت و قدرت پروردگار.
اين آيه بار ديگر به «زوجيت در جهان گياهان» اشاره مىكند كه آن نيز از معجزات علمى قرآن است، چرا كه در آن زمان، زوجيت (وجود جنس نر و ماده) در جهان گياهان بطور گسترده ثابت نشده بود، و قرآن از آن پرده برداشت.
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 11)- بعد از ذكر عظمت خداوند در جهان آفرينش، و چهرههاى مختلفى از خلقت روى سخن را به مشركان كرده و آنها را مورد باز خواست قرار مىدهد، مىگويد: «اين آفرينش خداست، اما به من نشان دهيد معبودان غير او چه چيز را آفريدهاند»؟! (هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي ما ذا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ).
مسلما آنها نمىتوانستند ادعا كنند هيچ يك از مخلوقات اين جهان مخلوق بتها هستند، بنا بر اين آنها به توحيد خالقيت معترف بودند، با اين حال چگونه مىتوانستند شرك در عبادت را توجيه كنند، چرا كه توحيد خالقيت دليل بر توحيد ربوبيت و يگانگى مدبر عالم، و آن هم دليل بر توحيد عبوديت است.
لذا در پايان آيه، عمل آنها را منطبق بر ظلم و ضلال شمرده، مىگويد: «ولى ظالمان در گمراهى آشكارند» (بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ).
مىدانيم «ظلم» معنى گستردهاى دارد كه شامل قرار دادن هر چيز در غير محل خودش مىشود، و از آنجا كه مشركان عبادت و گاه تدبير جهان را در اختيار بتها مىگذاشتند مرتكب بزرگترين ظلم و ضلالت بودند.
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 12)- به تناسب بحثهاى گذشته پيرامون توحيد و شرك و اهميت و عظمت قرآن و حكمتى كه در اين كتاب آسمانى به كار رفته، در اين آيه و چند آيه بعد از آن، سخن از «لقمان حكيم» و بخشى از اندرزهاى مهم اين مرد الهى در زمينه توحيد و مبارزه با شرك به ميان آمده، اين اندرزهاى دهگانه كه در طى شش آيه بيان شده هم مسائل اعتقادى را به طرز جالبى بيان مىكند، و هم اصول وظايف دينى، و هم مباحث اخلاقى را.
در اين كه «لقمان» كه بود؟ در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چنين مىخوانيم: «به حق مىگويم كه لقمان پيامبر نبود، ولى بندهاى بود كه بسيار فكر مىكرد، ايمان و يقينش عالى بود، خدا را دوست مىداشت، و خدا نيز او را دوست داشت، و نعمت حكمت بر او ارزانى فرمود ...».
آيه مىفرمايد: «ما به لقمان حكمت داديم (و به او گفتيم:) شكر خدا را بجاى آور، هر كس شكر گزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده، و هر كس كفران كند (زيانى به خدا نمىرساند) چرا كه خداوند، بىنياز و ستوده است» (وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ).
حكمتى كه قرآن از آن سخن مىگويد و خداوند به لقمان عطا فرموده بود «مجموعهاى از معرفت و علم، و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت» بوده است.
«لقمان» به خاطر داشتن اين حكمت به شكر پروردگارش پرداخت او هدف نعمتهاى الهى و كاربرد آن را مىدانست، و درست آنها را در همان هدفى كه براى آن آفريده شده بودند به كار مىبست، و اصلا حكمت همين است: «به كار بستن هر چيز در جاى خود» بنا بر اين «شكر» و «حكمت» به يك نقطه باز مىگردند.
(آيه 13)- بعد از معرفى لقمان و مقام علم و حكمت او به نخستين اندرز وى كه در عين حال مهمترين توصيه به فرزندش مىباشد اشاره كرده، مىفرمايد:
به خاطر بياور «هنگامى را كه لقمان به فرزندش- در حالى كه او را موعظه مىكرد- گفت: پسرم! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك ظلم بزرگى است» (وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ).
چه ظلمى از اين بالاتر كه هم در مورد خدا انجام گرفته كه موجود بىارزشى را همتاى او قرار دهند، و هم در باره خويشتن كه از اوج عزت عبوديت پروردگار به قعر درّه ذلت پرستش غير او سقوط كنند!
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 14)- احترام پدر و مادر: اين آيه و آيه بعد در حقيقت جملههاى معترضهاى است كه در لابلاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بيان شده است، كه ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد، زيرا در اين دو آيه، بحث از نعمت وجود پدر و مادر و زحمات و خدمات و حقوق آنهاست و قرار دادن شكر پدر و مادر در كنار شكر «اللّه».
به علاوه تأكيدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان به فرزندش نيز محسوب مىشود چرا كه پدر و مادر با اين علاقه وافر و خلوص نيّت ممكن نيست جز خير و صلاح فرزند را در اندرزهايشان بازگو كنند.
نخست مىفرمايد: «و ما به انسان در باره پدر و مادرش سفارش كرديم» (وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ).
آنگاه به زحمات فوق العاده مادر اشاره كرده، مىگويد: «مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد» و به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمّل مىشد. (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ).
مادران در دوران باردارى گرفتار و هن و سستى مىشوند، چرا كه شيره جان و مغز استخوانشان را به پرورش جنين خود اختصاص مىدهند، و از تمام مواد حياتى وجود خود بهترينش را تقديم او مىدارند.
حتى اين مطلب در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مىيابد، چرا كه «شير، شيره جان مادر است».
لذا به دنبال آن مىافزايد: «و دوران شير خوارگى او در دو سال پايان مىيابد» (وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ).
همان گونه كه در جاى ديگر قرآن نيز اشاره شده است: «مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير مىدهند» (بقره/ 233) البته منظور دوران كامل شير خوارگى است هر چند ممكن است گاهى كمتر از آن انجام شود.
سپس مىگويد: توصيه كردم كه: «براى من و براى پدر و مادرت شكر به جا آور» (أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ).
شكر مرا به جا آور كه خالق و منعم اصلى تو هستم و چنين پدر و مادر مهربانى به تو دادهام و هم شكر پدر و مادرت را كه واسطه اين فيض و عهدهدار انتقال نعمتهاى من به تو مىباشند.
و در پايان آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست مىفرمايد: «بازگشت (همه شما) به سوى من است» (إِلَيَّ الْمَصِيرُ).
آرى! اگر در اينجا كوتاهى كنيد در آنجا تمام اين حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسى قرار مىگيرد و مو به مو حساب مىشود.
-
RE: سوره لقمان [31]
(آيه 15)- و از آنجا كه توصيه به نيكى در مورد پدر و مادر، ممكن است اين توهّم را براى بعضى ايجاد كند كه حتى در مسأله عقائد و كفر و ايمان، بايد با آنها مماشات كرد، در اين آيه مىافزايد: «و هرگاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى كه از آن (حد اقل) آگاهى ندارى (بلكه مىدانى باطل است) از ايشان اطاعت مكن» (وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما).
هرگز نبايد رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد، و هرگز نبايد عواطف خويشاوندى حاكم بر اعتقاد مكتبى او گردد.
باز از آنجا كه ممكن است، اين فرمان، اين توهّم را به وجود آورد كه در برابر پدر و مادر مشرك، بايد شدت عمل و بىحرمتى به خرج داد، بلافاصله اضافه مىكند كه عدم اطاعت آنها در مسأله كفر و شرك، دليل بر قطع رابطه مطلق با آنها نيست بلكه در عين حال «با آن دو، در دنيا به طرز شايستهاى رفتار كن» (وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً).
از نظر دنيا و زندگى مادى با آنها مهر و محبت و ملاطفت كن، و از نظر اعتقاد و برنامههاى مذهبى، تسليم افكار و پيشنهادهاى آنها مباش، اين درست نقطه اصلى اعتدال است كه حقوق خدا و پدر و مادر، در آن جمع است.
لذا بعدا مىافزايد: «و از راه كسانى پيروى كن كه توبهكنان به سوى من آمدهاند» راه پيامبر و مؤمنان راستين (وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ).
«سپس بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه (در دنيا) عمل مىكرديد آگاه مىكنم» و بر طبق آن پاداش و كيفر مىدهم (ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).