RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

هشام در دوران خلافتش هیچ کس را پیش از پدرم یا بعد از او به کنیه صدا نکرده بود! او به پدرم توجّه کرد و اندکى به سرزیر افکنده غرق دراندیشه شد ومن و پدرم در برابر او ایستاده بودیم چون ایستادن ما به طولانجامید پدرم خشمگین شد و هشام به عصبانیّت او پى برد. عادت پدرمچنان بود که وقتى خشمگین مىشد، به آسمان مىنگریست و چنان خشمآلوده مىنگریست که بیننده مىتوانست غضب را در چهره او آشکار ببیند.چون هشام متوجّه خشم پدرم شد به او گفت: محمّد به سوى من آى.
پدرم به سوى تخت بالا رفت و من نیز به دنبالش رفتم. چون به هشام نزدیک شد، وى برخاست و با پدرم معانقه کرد و او را در سمت راستخویش نشانید. سپس با من نیز معانقه کرد و مرا هم در سمت راست پدرمنشانید. آنگاه به پدرم روى کرد و گفت: اى محمّد! قریش تا هنگامى کهکسانى همانند تو دارد، بر عرب و عجم سرورى مىکند. خداوند جزایتدهد! چه کسىاینگونه به تو تیراندازى آموخت؟ ودر چند سالگىآموختى؟
پدرم فرمود: مىدانى که اهل مدینه همه این گونه اند. من نیز در ایام جوانى به تیر اندازى روى آوردم و سپس آن را رها کردم و چون خلیفه ازمن تقاضا کرد دو باره دست به تیر و کمان بردم.