RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
مرد پرسید: پس به کدامین دلیل تو خود را امیر المؤمنین نامیدى؟ درحالى که نه خدا و نه پیامبرش و نه مسلمانان تو را به امیرى بر گزیدهاند!!عبد الملک به وى گفت: از ملک من خارج شو و گرنه ترا مىکشم. مردگفت: این پاسخ مردم عادل و منصف نیست. سپس از نزد او خارج شد.
۲ - شیخ طوسى در کتاب امالى به نقل از شیخ مفید و او از ثمالى،حکایت دیگرى در این باره نقل کرده است:
عبد الملک بن مروان در مکّه براى مردم سخنرانى مىکرد. یکى ازکسانى که در این مجلس حضور داشته نقل مىکند که چون عبد الملک بهپند و اندرز در خطبهاش رسید. مردى در برابرش برخاست و گفت:آهسته، آهسته شما خود امر مىکنید و امرى نمىپذیرید. نهى مىکنیدوخود باز نمىایستید. پند مىدهید و خود پند نمىگیرید، پس آیا ما بهسیره شما راه پوییم یا فرمانتان را گردن نهیم؟! اگر بگویید از سیره ماپیروى کنید پس جواب دهید که چطور مىتوان از سیره ستمگران پیروىکرد و چه دستاویزى است در پیروى از گنهکارانى که مال خدا را چونغنیمت دست به دست مىگردانند و بندگان خدا را خدم و حشم خود قرارمىدهند؟ و اگر بگویید از فرمان ما اطاعت کنید ونصیحت ما را بپذیریدپس بگویید که چگونه کسى که خود محتاج نصیحت وپند است، مىتوانددیگرى را اندرز گوید؟! یا چگونه اطاعت کسى که عدالتش ثابت نشدهواجب است؟ و اگر بگویید که حکمت را از هر جا که باشد باید فرا گیریمموعظه را از هر کس که شنیدیم باید بپذیریم، پس چه بسیار در میان ماکسانى که به بیان انواع اندرزها گشاده زبان تر و به اقسام زبانها از شماشناستر باشند، پس دست از آنها بردارید و قفلهایشان را باز کنیدوآزادشان سازید تا کسانى را که در شهرها سر گردان ساختهاید و آنان رااز خانه و کاشانه خود رانده و در بیابانها آواره کردهاید باز گردند و اینمهم را عهدهدار شوند. به خدا سوگند ما در امور مهم خویش از شما پیروىنخواهیم کرد و شما را در مال وجان و دین خود حاکم نخواهیم ساخت تابه روش ستمگران بر ما حکم برانید. اینک ما به خویشتن بیناییم تا پیمانهزمان پر شود و مدّت به پایان رسد ورنج و محنت خاتمه پذیرد براى هریک از قیام کنندگان شما روزى است که از آن گذر نتواند کرد و کتاباست که به ناچار باید آن را بخواند. هیچ خرد و کلانى در این کتابفروگذار نشده و هر چه کردهاید در آن گرد آمده است و بزودى ستمگرانخواهند دانست که به چه جایگاهى بازگشت مىکنند. راوى این ماجراگوید: در این هنگام چند تن از یاران مسلّح خلیفه بر آن مرد هجوم بردهوى را دستگیر کردند و این آخرین اطلاعى است که ما از این مرد داریمواز آنچه پس از این ماجرا بر سر وى آمد، نا آگاهیم.