اصبغ می‏گوید: چون وارد اتاق شدم، و حضرت را چنان ناخوش و بیمار دیدم که بی‏تاب شدم و به پای حضرت افتادم و آن را می‏بوسیدم و می‏گریستم. امام علیه‏السلام با همان صدای نحیف و در شدت درد و بیماری فرمود: «لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه‏الجنة؛ ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را می‏پیمایم.»
گفتم: فدایت شوم، به خدا قسم می‏دانم شما به بهشت می‏روید، اما من بر حال خود و دوری و مفارقت از شما می‏گریم. اصبغ که شخصیتی وقت‏ شناس بود، در همین حال احساس کرد که دیگر آخرین روزهای عمر امام علیه‏السلام است و دیگر آن بزرگوار را نخواهد دید و از سخنان گهربار آن پیشوا محروم خواهد شد لذا از فرصت استفاده کرد و گفت: «یا امیرالمؤمنین، جعلت فداک، حَدَّثنی بحدیث سمعتَه من رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فإنّی أرانی لا أسمع منک حدیثاً بعد یومی هذا ابداً؛ ای امیر مؤمنان، حدیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برایم بفرمایید، شاید دیگر نتوانم بعد از امروز حدیثی از شما بشنوم.»