-
RE: سوره نساء
(آيه 12)- سهم ارث همسران از يكديگر! در اين آيه چگونگى ارث زن و شوهر از يكديگر توضيح داده شده، آيه مىگويد: «و براى شما نصف ميراث زنانتان است اگر فرزندى نداشته باشند» (وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ).
«ولى اگر فرزند و يا فرزندانى براى آنها باشد (حتى اگر از شوهر ديگرى باشد) تنها يك چهارم از آن شماست» (فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ).
البته اين تقسيم نيز «بعد از پرداخت بدهيهاى همسر و انجام وصيتهاى مالى اوست» (مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِها أَوْ دَيْنٍ).
«و براى زنان شما يك چهارم ميراث شماست اگر فرزندى نداشته باشيد» (وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ).
«و اگر براى شما فرزندى باشد (اگر چه اين فرزند از همسر ديگرى باشد) سهم زنان به يك هشتم مىرسد» (فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ).
اين تقسيم نيز همانند تقسيم سابق «بعد از انجام وصيتى كه كردهايد و اداى دين» است (مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ).
سپس حكم ارث خواهران و برادران را بيان مىكند و مىگويد: «اگر مردى از دنيا برود و برادران و خواهران از او ارث ببرند، يا زنى از دنيا برود و برادر و يا خواهرى داشته باشد هر يك از آنها يك ششم مال را به ارث مىبرند» (وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ).
«كلالة» به خواهران و برادران مادرى كه از شخص متوفى ارث مىبرند گفته مىشود. اين در صورتى است كه از شخص متوفى يك برادر و يك خواهر (مادرى) باقى بماند «اما اگر بيش از يكى باشند مجموعا يك سوم مىبرند» يعنى بايد ثلث مال را در ميان خودشان تقسيم كنند (فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ).
سپس اضافه مىكند: «اين در صورتى است كه وصيت قبلا انجام گيرد و ديون از آن خارج شود» (مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ).
«به شرط آن كه (از طريق وصيت و اقرار به دين) به آنها (ورثه) ضرر نزند» (غَيْرَ مُضَارٍّ).
و در پايان آيه براى تأكيد مىفرمايد: «اين سفارش خداست، و خدا دانا و بردبار است» (وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ).
يعنى، اين توصيهاى است الهى كه بايد آن را محترم بشمريد، زيرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است كه اين احكام را مقرر داشته و نيز از نيات وصيتكنندگان آگاه مىباشد، در عين حال حليم است و كسانى را كه بر خلاف فرمان او رفتار مىكنند فورا مجازات نمىنمايد!
-
RE: سوره نساء
(آيه 13)- به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در باره قوانين ارث گذشت در اين آيه از اين قوانين به عنوان حدود الهى ياد كرده مىفرمايد: «اينها حدود و مرزهاى الهى است» (تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ).
كه عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها كه از حريم آن بگذرند و تجاوز كنند، گناهكار و مجرم شناخته مىشوند.
سپس مىفرمايد: «كسانى كه خداوند و پيامبر را اطاعت كنند (و اين مرزها را محترم شمارند) بطور جاودان در باغهايى از بهشت خواهند بود، كه آب از پاى درختان آنها قطع نمىگردد» (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها).
در پايان آيه مىفرمايد: «اين رستگارى و پيروزى بزرگى است» (وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
(آيه 14)- در اين آيه به نقطه مقابل كسانى كه در آيه قبل بيان شد اشاره كرده، مىفرمايد: «آنها كه نافرمانى خدا و پيامبر كنند و از مرزها تجاوز نمايند جاودانه در آتش خواهند بود» (وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِيها).
و در پايان آيه به سر انجام آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «آنها عذاب خواركننده و آميخته با توهينى دارند» (وَ لَهُ عَذابٌ مُهِينٌ).
در جمله قبل جنبه جسمانى مجازات الهى منعكس شده بود، و در اين جمله كه مسأله اهانت به ميان آمده به جنبه روحانى آن اشاره مىكند.
-
RE: سوره نساء
(آيه 15)- اين آيه اشاره به مجازات زنان شوهردارى است كه آلوده «فحشاء» مىشوند، نخست مىفرمايد: «و كسانى از زنان (همسران) شما كه مرتكب زنا شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبيد» (وَ اللَّاتِي يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ).
سپس مىفرمايد: «اگر اين چهار نفر به موضوع (زنا) گواهى دادند، آنها را در خانههاى (خود) محبوس سازيد، تا مرگ آنها فرا رسد» (فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ).
بنابراين، مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در اين آيه «حبس ابد» تعيين شده است.
ولى بلافاصله مىگويد: «و يا اين كه خداوند راهى براى آنها قرار بدهد» (أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا).
از تعبير فوق استفاده مىشود كه اين حكم، يك حكم موقت بوده است.
(آيه 16)- در اين آيه حكم زنا و عمل منافى عفت «غير محصنه» را بيان مىكند، و مىفرمايد: «مرد و زنى كه (همسر ندارند و) اقدام به ارتكاب اين عمل زشت مىكنند، آنها را آزار (و مجازات) كنيد» (وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما).
مجازات مذكور در اين آيه يك مجازات كلى است، و آيه 2 سوره نور كه حدّ زنا را يكصد تازيانه براى هر يك از طرفين بيان كرده مىتواند، تفسير و توضيحى براى اين آيه بوده باشد.
در پايان آيه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از اين گونه گناهكاران كرده، و مىفرمايد: «اگر آنها به راستى توبه كنند و خود را اصلاح نمايند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر كنيد، زيرا خداوند توبه پذير و مهربان است» (فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحِيماً).
از اين حكم ضمنا استفاده مىشود كه هرگز نبايد افرادى را كه توبه كردهاند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد.
-
RE: سوره نساء
(آيه 17)- در آيه قبل مسأله سقوط حد و مجازات مرتكبين اعمال منافى عفت در پرتو توبه صريحا بيان شد، در اين آيه پارهاى از شرايط آن را بيان مىكند و مىفرمايد: «پذيرش توبه از سوى خدا تنها براى كسانى است كه كار بدى (گناهى) را از روى جهالت انجام مىدهند» (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ).
منظور از «جهالت» در آيه فوق طغيان غرايز و تسلط هوسهاى سركش و چيره شدن آنها بر نيروى عقل و ايمان است، و در اين حالت، علم و دانش انسان به گناه گر چه از بين نمىرود اما تحت تأثير آن غرايز سركش قرار گرفته و عملا بىاثر مىگردد، و هنگامى كه علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود.
در جمله بعد قرآن به يكى ديگر از شرايط توبه اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس به زودى توبه مىكنند» (ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ).
يعنى، به زودى از كار خود پشيمان شوند و به سوى خدا باز گردند، زيرا توبه كامل آن است كه آثار و رسوبات گناه را بطور كلى از روح و جان انسان بشويد.
پس از ذكر شرايط توبه در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند توبه چنين اشخاصى را مىپذيرد و خداوند دانا و حكيم است» (فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 18)- در اين آيه اشاره به كسانى كه توبه آنها پذيرفته نمىشود نموده، مىفرمايد: «كسانى كه در آستانه مرگ قرار مىگيرند و مىگويند اكنون از گناه خود توبه كرديم توبه آنان پذيرفته نخواهد شد» (وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ).
دسته دوم، از كسانى كه توبه آنها پذيرفته نمىشود آنها هستند كه در حال كفر از جهان مىروند، در آيه مورد بحث در باره آنها چنين مىفرمايد: «و آنها كه در حال كفر مىميرند توبه براى آنها نيست» (وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ).
در حقيقت آيه مىگويد: كسانى كه از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ايمان توبه كردهاند ولى در حال مرگ با ايمان از دنيا نرفتند، توبههاى گذشته آنها نيز بىاثر است.
در پايان آيه مىفرمايد: «اينها (هر دو دسته) كسانى هستند كه عذاب دردناكى براى آنان مهيا كردهايم» (أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً).
(آيه 19)
شأن نزول:
از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه: اين آيه در باره كسانى نازل گرديده كه همسران خود را بدون اين كه همچون يك همسر با آنها رفتار كنند، نگه مىداشتند، به انتظار اين كه آنها بميرند، و اموالشان را تملك كنند.
تفسير:
باز هم دفاع از حقوق زنان- در اين آيه به دو عادت ناپسند دوران جاهليت اشاره گرديده و به مؤمنان هشدار داده شده كه آلوده آنها نشوند.
1- آيه مىگويد: «اى افراد با ايمان! براى شما حلال نيست كه از زنان از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها) ارث ببريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً).
2- يكى ديگر از عادات نكوهيده آنها اين بود كه زنان را با وسايل گوناگون، تحت فشار مىگذاشتند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گيرند، آيه مورد بحث اين كار را ممنوع ساخته، مىفرمايد: «آنها را تحت فشار قرار ندهيد به خاطر اين كه قسمتى از آنچه را به آنها دادهايد (از مهر) تملك كنيد» (وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ).
ولى اين حكم، استثنايى دارد كه در جمله بعد به آن اشاره شده و آن اين است كه اگر آنها مرتكب عمل زشت گردند شوهران مىتوانند آنها را تحت فشار قرار دهند، تا مهر خود را حلال كرده و طلاق بگيرند. همان طور كه آيه مىگويد: «مگر اين كه عمل زشت آشكارى انجام دهند» (إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ).
منظور از «بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» (عمل زشت آشكار) در آيه فوق هر گونه مخالفت شديد زن و نافرمانى و ناسازگارى او را شامل مىشود.
سپس دستور معاشرت شايسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادر مىكند، مىفرمايد: و با آنها بطور شايسته معاشرت كنيد» (وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
و به دنبال آن اضافه مىكند، حتى «اگر به جهانى از همسران خود رضايت كامل نداشته باشيد و بر اثر امورى آنها در نظر شما ناخوشايند باشند (فورا تصميم به جدايى نگيريد و تا آنجا كه قدرت داريد مدارا كنيد، زيرا ممكن است شما در تشخيص خود گرفتار اشتباه شده باشيد) و اى بسا آنچه را نمىپسنديد خداوند در آن خير و بركت و سود فراوانى قرار داده باشد» (فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 20)
شأن نزول:
پيش از اسلام رسم بر اين بود كه اگر مىخواستند همسر سابق را طلاق گويند و ازدواج جديدى كنند براى فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافى عفت متهم مىكردند، و بر او سخت مىگرفتند، تا حاضر شود مهر خويش را كه معمولا قبلا دريافت مىشد بپردازد، و طلاق گيرد، و همان مهر را براى همسر دوم قرار مىدادند.
آيه نازل شد و اين كار زشت را مورد نكوهش قرار داد.
تفسير:
اين آيه نيز براى حفظ قسمت ديگرى از حقوق زنان نازل گرديده و مىگويد: «و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد و مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداختهايد، چيزى از آن را نگيريد» (وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً).
سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهليت در اين باره كه همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت مىكردند نموده، مىفرمايد: «آيا براى باز پس گرفتن (مهر) زنان متوسل به تهمت و گناه مىشويد» (أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً).
يعنى، اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به يك وسيله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشكار ديگرى است.
(آيه 21)- در اين آيه مجددا براى تحريك عواطف انسانى مردان اضافه مىكند كه شما و همسرانتان مدتها در خلوت و تنهايى با هم بودهايد همانند يك روح در دو بدن «چگونه آن (مهر) را باز پس مىگيريد در حالى كه با يكديگر تماس و آميزش كامل داشتهايد» و همچون بيگانهها و دشمنان با يكديگر رفتار مىكنيد، و حقوق مسلم آنها را پايمال مىنماييد! (وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ).
سپس مىفرمايد: از اين گذشته «همسران شما پيمان محكمى به هنگام عقد ازدواج از شما گرفتهاند» چگونه اين پيمان مقدس و محكم را ناديده مىگيريد و اقدام به پيمانشكنى آشكار مىكنيد؟ (وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 22)
شأن نزول:
پس از اسلام، حادثهاى براى يكى از مسلمانان پيش آمد و آن اين كه: يكى از انصار به نام «ابو قيس» از دنيا رفت، فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج نمود، آن زن گفت: من تو را فرزند خود مىدانم و چنين كارى را شايسته نمىبينم ولى با اين حال از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كسب تكليف مىكنم، سپس موضوع را خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد، و كسب تكليف نمود، آيه نازل شد و از اين كار (كه در زمان جاهليت معمول بود) به شدت نهى كرد.
تفسير:
همان طور كه در شأن نزول نيز اشاره شد، آيه خط بطلان به يكى از اعمال ناپسند دوران جاهليت مىكشد و مىگويد: «با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كردهاند هرگز ازدواج نكنيد» (وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ).
اما از آنجا كه هيچ قانونى معمولا شامل گذشته نمىشود، اضافه مىفرمايد:
«مگر ازدواجهايى كه (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است» (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ).
سپس براى تأكيد مطلب، سه تعبير شديد در باره اين نوع ازدواج بيان كرده، مىگويد: «زيرا اين كار، عمل زشتى است» (إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً).
و بعد اضافه مىكند: «عملى است كه موجب تنفر» در افكار مردم است يعنى طبع بشر آن را نمىپسندد (وَ مَقْتاً).
و در پايان مىفرمايد: «روش نادرستى است» (وَ ساءَ سَبِيلًا).
حتى در تاريخ مىخوانيم كه مردم جاهلى نيز اين نوع ازدواج را «مقت» (تنفرآميز) و فرزندانى كه ثمره آن بودند «مقيت» (فرزندان مورد تنفر) مىناميدند.
-
RE: سوره نساء
(آيه 23)- تحريم ازدواج با محارم! در اين آيه به محارم يعنى زنانى كه ازدواج با آنها ممنوع است اشاره كرده، و بر اساس آن محرميت از سه راه ممكن است پيدا شود:
1- ولادت كه از آن تعبير به «ارتباط نسبى» مىشود.
2- از طريق ازدواج كه به آن «ارتباط سببى» مىگويند.
3- از طريق شيرخوارگى كه به آن «ارتباط رضاعى» گفته مىشود.
نخست اشاره به محارم نسبى كه هفت دسته هستند كرده و مىفرمايد:
«مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمهها و خالههايتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شدهاند» (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ).
بايد توجه داشت كه منظور از مادر فقط آن زنى كه انسان بلاواسطه از او متولد شده نيست، بلكه جدّه و مادر جدّه و مادر پدر و مانند آن را شامل مىشود همان طور كه منظور از دختر، تنها دختر بلاواسطه نيست بلكه، دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نيز در بر مىگيرد و همچنين در مورد پنج دسته ديگر.
سپس به محارم رضاعى اشاره كرده و مىفرمايد: «و مادرانى كه شما را شير دادهاند، و خواهران رضاعى شما، بر شما حرامند» (وَ أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ).
و در آخرين مرحله اشاره به دسته سوم از محارم كرده و آنها را تحت چند عنوان بيان مىكند.
1- «و مادران همسرانتان» (وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ).
يعنى، به مجرد اين كه زنى به ازدواج مردى درآمد و صيغه عقد، جارى گشت مادر او، و مادر مادر او، و هر چه بالاتر روند بر او حرام ابدى مىشوند.
2- «و دختران همسرتان كه در دامان شما قرار دارند به شرط اين كه با آن همسر آميزش جنسى پيدا كرده باشيد» (وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ).
به دنبال اين قسمت براى تأكيد مطلب اضافه مىكند كه: «اگر با آنها آميزش جنسى نداشتهايد دخترانشان بر شما حرام نيستند» (فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ).
3- «و همسران فرزندانتان كه از نسل شما هستند» (وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ).
در حقيقت تعبير «مِنْ أَصْلابِكُمْ» (فرزندانى كه از نسل شما باشند) براى اين است كه روى يكى از رسوم غلط دوران جاهليت (و آن فرزند خواندگى و احكام آن است) خط بطلان كشيده شود.
4- «و براى شما جمع در ميان دو خواهر ممنوع است» (وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ).
و از آنجا كه در زمان جاهليت ازدواج با محارم و جمع ميان دو خواهر رايج بود، و افرادى مرتكب چنين ازدواجهايى شده بودند قرآن بعد از جمله فوق مىگويد: «مگر آنچه در گذشته واقع شده» (إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ).
يعنى، اگر كسانى قبل از نزول اين قانون، چنين ازدواجى انجام دادهاند، كيفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اكنون بايد يكى از آن دو را انتخاب كرده و ديگرى را رها كنند.
در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً).
-
RE: سوره نساء
آغاز جزء پنجم قرآن مجيد
ادامه سوره نساء
(آيه 24)- اين آيه، بحث آيه گذشته را در باره زنانى كه ازدواج با آنها حرام است دنبال مىكند و اضافه مىنمايد كه: «ازدواج و آميزش جنسى با زنان شوهردار نيز حرام است» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ).
تنها استثنايى كه به اين حكم خورده است در مورد زنان غير مسلمانى است كه به اسارت مسلمانان در جنگها در مىآيند، همان گونه كه آيه مىفرمايد: «مگر آنها را كه (از طريق اسارت) مالك شدهايد» (إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ).
زيرا اسارت آنها به حكم طلاق است و اسلام اجازه مىدهد بعد از تمام شدن عدّه با آنان ازدواج كنند و يا همچون يك كنيز با آنان رفتار شود.
سپس براى تأكيد احكام گذشته كه در مورد محارم و مانند آن وارد شده مىفرمايد: «اينها احكامى است كه خداوند براى شما مقرر داشته و نوشته است» (كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ). بنابراين، به هيچ وجه قابل تغيير و عدول نيست.
سپس مىگويد: غير از اين چند طايفه «زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد) براى شما حلال است، كه با اموال خود آنان را اختيار كنيد در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا خوددارى كنيد» (وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ).
جمله أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ اشاره به اين است كه رابطه زناشويى يا بايد به شكل ازدواج با پرداخت مهر و يا به شكل مالك شدن كنيز با پرداخت قيمت باشد.
در قسمت بعد، اشاره به مسأله ازدواج موقت و به اصطلاح «متعه» كرده، مىگويد: «زنانى را كه متعه مىكنيد مهر آنها را به عنوان يك واجب بايد بپردازيد» (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً).
بعد از ذكر لزوم پرداخت مهر اشاره به اين مطلب مىفرمايد كه: «اگر طرفين عقد، با رضايت خود مقدار مهر را بعدا كم و زياد كنند مانعى ندارد» (وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ).
احكامى كه در آيه به آن اشاره شد، احكامى است كه متضمن خير و سعادت افراد بشر است زيرا: «خداوند از مصالح بندگان آگاه و در قانونگذارى خود حكيم است» (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً).
قابل ذكر است كه اصل مشروع بودن اين نوع ازدواج در زمان پيامبر قطعى است و هيچ گونه دليل قابل اعتمادى در باره نسخ شدن آن در دست نيست.
-ازدواج موقت يك ضرورت اجتماعى-
اين موضوع را نمىتوان انكار كرد كه غريزه جنسى يكى از نيرومندترين غرايز انسانى است، تا آنجا كه پارهاى از روانكاوان آن را تنها غريزه اصيل انسان مىدانند و تمام غرايز ديگر را به آن باز مىگردانند.
اين موضوع مخصوصا در عصر ما كه سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصيل و مسائل پيچيده اجتماعى بالا رفته، و كمتر جوانى مىتواند در سنين پايين يعنى در داغترين دوران غريزه جنسى اقدام به ازدواج كند، شكل حادّترى به خود گرفته است.
با اين وضع چه بايد كرد؟
يا بايد «فحشاء» را مجاز بدانيم (همان طور كه دنياى مادى امروز عملا بر آن صحه گذارده و آن را به رسميت شناخته) و يا طرح ازدواج موقت را بپذيريم، معلوم نيست آنها كه با ازدواج موقت و فحشاء مخالفند چه جوابى براى اين سؤال فكر كردهاند؟! در حالى كه طرح ازدواج موقت، نه شرايط سنگين ازدواج دائم را دارد كه با عدم تمكن مالى يا اشتغالات تحصيلى و مانند آن نسازد و نه زيانهاى فجايع جنسى و فحشاء را در بر دارد.
-
RE: سوره نساء
(آيه 25)- ازدواج با كنيزان! در تعقيب بحثهاى مربوط به ازدواج، اين آيه، شرايط ازدواج با كنيزان را بيان مىكند، نخست مىگويد: «كسانى كه قدرت ندارند كه با زنان (آزاد) پاكدامن با ايمان ازدواج كنند مىتوانند با كنيزان با ايمان ازدواج نمايند» كه مهر و ساير مخارج آن معمولا سبكتر و سهلتر است (وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ).
سپس مىگويد: شما براى تشخيص ايمان آنها مأمور به ظاهر اظهارات آنان هستيد، و اما در باره باطن و اسرار درونى آنان «خداوند به ايمان و عقيده شما آگاهتر است» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِكُمْ).
و از آنجا كه بعضى در مورد ازدواج با كنيزان كراهت داشتند، قرآن مىگويد:
شما همه از يك پدر و مادر به وجود آمدهايد «و بعضى از بعض ديگريد» (بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ). بنابراين، نبايد از ازدواج با آنها كراهت داشته باشيد.
سپس به يكى از شرايط اين ازدواج اشاره كرده، مىفرمايد: «اين ازدواج بايد به اجازه مالك صورت گيرد» و بدون اجازه او باطل است (فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ).
در جمله بعد مىفرمايد: «و مهرشان را به خودشان بدهيد» (وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
از اين جمله استفاده مىشود كه بايد مهر متناسب و شايستهاى براى آنها قرار داد و آن را به خود آنان داد. همچنين استفاده مىشود كه بردگان نيز مىتوانند مالك اموالى گردند كه از طرق مشروع به آن دست يافتهاند.
يكى ديگر از شرايط اين ازدواج آن است كه كنيزانى انتخاب شوند «كه پاكدامن باشند، نه مرتكب زنا بطور آشكار شوند» (مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ).
«و نه دوست پنهانى بگيرند» (وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ).
در جمله بعد به تناسب احكامى كه در باره ازدواج با كنيزان و حمايت از حقوق آنها گفته شد بحثى در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به ميان آمده، و آن اين كه اگر مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در باره آنان، جارى مىشود» يعنى تنها پنجاه تازيانه بايد به آنها زد (فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ).
سپس مىگويد: «اين ازدواج با كنيزان براى كسانى است كه از نظر غريزه جنسى شديدا در فشار قرار گرفتهاند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نيستند» بنابراين، براى غير آنها مجاز نيست (ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ).
اما بعد مىفرمايد: «خوددارى كردن از ازدواج با كنيزان (تا آنجا كه توانايى داشته باشيد و دامان شما آلوده گناه نگردد) به سود شماست» (وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ).
در پايان آيه مىفرمايد: «و خداوند (نسبت به آنچه در گذشته بر اثر بى خبرى انجام دادهايد) آمرزنده و مهربان است» (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).