-
RE: سوره نساء
(آيه 131)- در آيه قبل به اين حقيقت اشاره شد كه اگر ضرورتى ايجاب كند كه دو همسر از هم جدا شوند، و چارهاى از آن نباشد، اقدام بر اين كار بىمانع است و از آينده نترسند، زيرا خداوند آنها را از فضل و كرم خود بىنياز خواهد كرد، در اين آيه اضافه مىكند: ما قدرت بىنياز نمودن آنها را داريم زيرا «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ملك خداست» (وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
كسى كه چنين ملك بىانتها و قدرت بىپايان دارد از بىنياز ساختن بندگان خود عاجز نخواهد بود، سپس براى تأكيد در باره پرهيزكارى در اين مورد و هر مورد ديگر، مىفرمايد: «به يهود و نصارا و كسانى كه قبل از شما داراى كتاب آسمانى بودند و همچنين به شما، سفارش كردهايم كه پرهيزكارى را پيشه كنيد» (وَ لَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ إِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ).
بعد روى سخن را به مسلمانان كرده، مىگويد: اجراى دستور تقوا به سود خود شماست، و خدا نيازى به آن ندارد «و اگر سرپيچى كنيد و راه طغيان و نافرمانى پيش گيريد، زيانى به خدا نمىرسد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست، و او بىنياز و در خور ستايش است» (وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ غَنِيًّا حَمِيداً).
(آيه 132)- در اين آيه براى سومين بار، روى اين جمله تكيه مىكند كه:
«آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ملك خداست و خدا آنها را محافظت و نگهبانى و اداره مىكند» (وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا).
-
RE: سوره نساء
(آيه 133)- سپس مىفرمايد: «براى خدا هيچ مانعى ندارد كه شما را از بين ببرد، و جمعيتى آمادهتر و مصمّمتر جانشين شما كند، كه در راه اطاعت او كوشاتر باشند و خداوند توانايى بر اين كار را دارد» (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَأْتِ بِآخَرِينَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى ذلِكَ قَدِيراً).
(آيه 134)- در اين آيه، سخن از كسانى به ميان آمده كه دم از ايمان به خدا مىزنند، و در ميدانهاى جهاد شركت مىكنند و دستورات اسلام را به كار مىبندند، بدون اين كه هدف الهى داشته باشند، بلكه منظورشان به دست آوردن نتايج مادى همانند غنايم جنگى و مانند آن است، مىفرمايد: «كسانى كه تنها پاداش دنيا مىطلبند (در اشتباهند) زيرا در نزد پروردگار پاداش دنيا و آخرت، هر دو مىباشد» (مَنْ كانَ يُرِيدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ) پس چرا به دنبال هر دو نمىروند؟ «و خداوند از نيات همگان آگاه است و هر صدايى را مىشنود، و هر صحنهاى را مىبيند و از اعمال منافق صفتان اطلاع دارد» (وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً بَصِيراً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 135)- عدالت اجتماعى! به تناسب دستورهايى كه در آيات گذشته در باره اجراى عدالت در مورد يتيمان، و همسران داده شده، در اين آيه يك اصل اساسى و يك قانون كلى در باره اجراى عدالت در همه موارد بدون استثناء ذكر مىكند و مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد كاملا قيام به عدالت كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ). يعنى، بايد آنچنان عدالت را اجرا كنيد كه كمترين انحرافى به هيچ طرف پيدا نكنيد.
سپس براى تأكيد مطلب مسأله «شهادت» را عنوان كرده، مىفرمايد: به خصوص در مورد شهادت بايد همه ملاحظات را كنار بگذاريد «و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهيد، اگر چه به زيان شخص شما يا پدر و مادر و يا نزديكان تمام شود» (شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ).
از اين جمله استفاده مىشود كه بستگان مىتوانند با حفظ اصول عدالت به سود يا به زيان يكديگر شهادت دهند.
سپس به قسمت ديگرى از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره كرده مىفرمايد: «نه ملاحظه ثروت ثروتمندان بايد مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشى از ملاحظه فقر فقيران، زيرا «اگر آن كس كه شهادت به حق به زيان او تمام مىشود، ثروتمند يا فقير باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاهتر است» نه صاحبان زر و زور مىتوانند در برابر حمايت پروردگار، زيانى به شاهدان بر حق برسانند، و نه فقير با اجراى عدالت گرسنه مىماند» (إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما).
باز براى تأكيد دستور مىدهد كه «از هوى و هوس پيروى نكنيد تا مانعى در راه اجراى عدالت ايجاد گردد» (فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا).
از اين جمله به خوبى استفاده مىشود كه سر چشمه مظالم و ستمها، هوى پرستى است و اگر اجتماعى هوى پرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت! بار ديگر به خاطر اهميتى كه موضوع اجراى عدالت دارد، روى اين دستور تكيه كرده مىفرمايد: «اگر مانع رسيدن حق به حقدار شويد و يا حق را تحريف نماييد و يا پس از آشكار شدن حق از آن اعراض كنيد، خداوند از اعمال شما آگاه است» (وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً).
آيه فوق توجه فوق العاده اسلام را به مسأله عدالت اجتماعى در هر شكل و هر صورت كاملا روشن مىسازد و انواع تأكيداتى كه در اين چند جمله به كار رفته است نشان مىدهد كه اسلام تا چه اندازه در اين مسأله مهم انسانى و اجتماعى، حساسيت دارد، اگر چه با نهايت تأسف ميان عمل مسلمانان، و اين دستور عالى اسلامى، فاصله از زمين تا آسمان است!، و همين يكى از اسرار عقب ماندگى آنهاست.
-
RE: سوره نساء
(آيه 136)
شأن نزول:
از «ابن عباس» نقل شده كه اين آيه در باره جمعى از بزرگان اهل كتاب نازل گرديد مانند عبد اللّه بن سلام و اسد بن كعب و برادرش اسيد بن كعب و جمعى ديگر، زيرا آنها در آغاز خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند: ما به تو و كتاب آسمانى تو و موسى و تورات و عزير ايمان مىآوريم ولى به ساير كتابهاى آسمانى و همچنين ساير انبياء ايمان نداريم.
آيه نازل شد و به آنها تعليم داد كه بايد به همه ايمان داشته باشيد.
تفسير:
با توجه به شأن نزول، روى سخن در آيه به جمعى از مؤمنان اهل كتاب است كه آنها پس از قبول اسلام روى تعصبهاى خاصى تنها اظهار ايمان به مذهب سابق خود و آيين اسلام مىكردند، اما قرآن به آنها توصيه مىكند كه تمام پيامبران و كتب آسمانى را به رسميت بشناسند، زيرا همه از طرف يك مبدء مبعوث شدهاند. بنابراين، معنى ندارد كه بعضى از آنها را بپذيرند و بعضى را نپذيرند، مگر يك حقيقت واحد تبعيضبردار است؟ و مگر تعصبها مىتواند جلو واقعيات را بگيرد؟ لذا آيه مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد به خدا و پيامبرش (پيامبر اسلام) و كتابى كه بر او نازل شده، و كتب آسمانى پيشين، همگى ايمان بياوريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ).
و در پايان آيه سرنوشت كسانى را كه از اين واقعيتها غافل بشوند بيان كرده، چنين مىفرمايد: «كسى كه به خدا و فرشتگان، و كتب الهى، و فرستادگان او، و روز بازپسين، كافر شود، در گمراهى دور و درازى افتاده است» (وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً).
در حقيقت ايمان به پنج اصل در اين آيه لازم شمرده شده، يعنى علاوه بر ايمان به مبدء و معاد، ايمان به كتب آسمانى و انبياء و فرشتگان نيز لازم است.
-
RE: سوره نساء
(آيه 137)- سرنوشت منافقان لجوج! به تناسب بحثى كه در آيه قبل در باره كافران و گمراهى دور و دراز آنها بود در اينجا قرآن اشاره به حالت جمعى از آنان كرده كه هر روز شكل تازهاى به خود مىگيرند، روزى در صف مؤمنان، و روز ديگر در صف كفار، و باز در صف مؤمنان و سپس در صفوف كافران متعصب و خطرناك قرار مىگيرند خلاصه همچون «بت عيّار» هر لمحه به شكلى و هر روز به رنگى در مىآيند و سر انجام در حال كفر و بىايمانى جان مىدهند! اين آيه در باره سرنوشت چنين كسانى مىگويد: «آنها كه ايمان آوردند سپس كافر شدند باز ايمان آوردند و بار ديگر راه كفر پيش گرفتند و سپس بر كفر خود افزودند، هرگز خداوند آنها را نمىآمرزد و به راه راست هدايت نمىكند» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا).
(آيه 138)- در اين آيه مىگويد: «به اين دسته از منافقان بشارت بده كه عذاب دردناكى براى آنها است» (بَشِّرِ الْمُنافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 139)- و در اين آيه اين دسته از منافقان چنين توصيف شدهاند: «آنها كافران را به جاى مؤمنان دوست خود انتخاب مىكنند» (الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ).
سپس مىگويد: هدف آنها از اين انتخاب چيست؟ «آيا راستى مىخواهند آبرو و حيثيتى از طريق اين دوستى براى خود كسب كنند»؟! (أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ). «در حالى كه تمام عزتها مخصوص خداست» (فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً) زيرا عزت همواره از «علم» و «قدرت» سر چشمه مىگيرد و اينها كه قدرت و علمشان ناچيز است، كارى از دستشان ساخته نيست كه بتوانند منشأ عزتى باشند.
اين آيه به همه مسلمانان هشدار مىدهد كه عزت خود را در همه شؤون زندگى اعم از شؤون اقتصادى و فرهنگى و سياسى و مانند آن، در دوستى با دشمنان اسلام نجويند، زيرا هر روز كه منافع آنها اقتضا كند فورا صميمىترين متحدان خود را رها كرده و به سراغ كار خويش مىروند كه گويى هرگز با هم آشنايى نداشتند، چنانكه تاريخ معاصر شاهد بسيار گوياى اين واقعيت است!
(آيه 140)
شأن نزول-
از ابن عباس نقل شده كه: جمعى از منافقان در جلسات دانشمندان يهود مىنشستند، جلساتى كه در آن نسبت به آيات قرآن استهزاء مىشد، آيه نازل گشت و عاقبت شوم اين عمل را روشن ساخت.
تفسير:
در مجلس گناه ننشينيد- در سوره انعام آيه 68 صريحا به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داده است كه: «اگر مشاهده كنى كسانى نسبت به آيات قرآن استهزاء مىكنند و سخنان ناروا مىگويند، از آنها اعراض كن».
اين آيه بار ديگر اين حكم اسلامى را تأكيد مىكند و به مسلمانان هشدار مىدهد كه: «در قرآن به شما قبلا دستور داده شده كه هنگامى بشنويد افرادى نسبت به آيات قرآن كفر مىورزند و استهزاء مىكنند با آنها ننشينيد تا از اين كار صرف نظر كرده، به مسائل ديگرى بپردازند» (وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ).
سپس نتيجه اين كار را چنين بيان مىكند كه: «اگر شما در اين گونه مجالس شركت كرديد همانند آنها خواهيد بود» و سرنوشتتان، سرنوشت آنهاست (إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ).
باز براى تأكيد اين مطلب اضافه مىكند شركت در اين گونه جلسات نشانه روح نفاق است «و خداوند همه منافقان و كافران را در دوزخ جمع مىكند» (إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 141)- صفات منافقان! اين آيه و آيات بعد قسمتى ديگر از صفات منافقان و انديشههاى پريشان آنها را بازگو مىكند، مىگويد: «منافقان كسانى هستند كه هميشه مىخواهند از هر پيشامدى به نفع خود بهرهبردارى كنند، اگر پيروزى نصيب شما شود فورا خود را در صف مؤمنان جا زده، مىگويند آيا ما با شما نبوديم و آيا كمكهاى ارزنده ما مؤثر در غلبه و پيروزى شما نبود؟ بنابراين، ما هم در تمام اين موفقيتها و نتايج معنوى و مادى آن شريك و سهيميم» (الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ).
اما اگر بهرهاى از اين پيروزى نصيب دشمنان اسلام شود، فورا خود را به آنها نزديك كرده، مراتب رضامندى خويش را به آنها اعلام مىدارند و مىگويند: «اين ما بوديم كه شما را تشويق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسليم در برابر آنها كرديم بنابراين، ما هم در اين پيروزيها سهمى داريم»! (وَ إِنْ كانَ لِلْكافِرِينَ نَصِيبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ).
به اين ترتيب اين دسته با فرصت طلبى مخصوص خود، گاهى «رفيق قافله» اند و گاهى «شريك دزد» و عمرى را با اين دو دوزه بازى كردن مىگذرانند! ولى قرآن سر انجام آنها را با يك جمله كوتاه بيان مىكند و مىگويد: بالاخره روزى فرا مىرسد كه پردهها بالا مىرود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته مىشود. آرى! «در روز قيامت خداوند در ميان شما قضاوت مىكند» (فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
و براى اين كه مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پايان آيه اضافه مىكند:
«هيچ گاه خداوند راهى براى پيروزى و تسلط كافران بر مسلمانان قرار نداده است» (وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا).
يعنى كافران نه تنها از نظر منطق بلكه از نظر نظامى و سياسى و فرهنگى و اقتصادى و خلاصه از هيچ نظر بر افراد با ايمان، چيره نخواهند شد.
و اگر پيروزى آنها را بر مسلمانان در ميدانهاى مختلف با چشم خود مىبينيم به خاطر آن است كه بسيارى از مسلمانان مؤمنان واقعى نيستند، نه خبرى از اتحاد و اخوت اسلامى در ميان آنان است و نه علم و آگاهى لازم كه اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنينند!
-
RE: سوره نساء
(آيه 142)- در اين آيه و آيه بعد پنج صفت ديگر از صفات منافقان در عبارات كوتاهى آمده است:
1- آنها براى رسيدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نيرنگ وارد مىشوند و حتى مىخواهند: به خدا خدعه و نيرنگ زنند در حالى كه در همان لحظات كه در صدد چنين كارى هستند در يك نوع خدعه واقع شدهاند، زيرا براى به دست آوردن سرمايههاى ناچيزى سرمايههاى بزرگ وجود خود را از دست مىدهند بطورى كه آيه مىگويد: «منافقان مىخواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مىدهد» (إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ).
2- آنها از خدا دورند و از راز و نياز با او لذت نمىبرند و به همين دليل:
«هنگامى كه به نماز برخيزند سر تا پاى آنها غرق كسالت و بىحالى است» (وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى).
3- آنها چون به خدا و وعدههاى بزرگ او ايمان ندارند، «اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهند آن نيز از روى رياست نه به خاطر خدا»! (يُراؤُنَ النَّاسَ).
4- «آنها گاهى ذكرى هم بگويند و يادى از خدا كنند از صميم دل و از روى آگاهى و بيدارى نيست و اگر هم باشد بسيار كم است» (وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا).
-
RE: سوره نساء
(آيه 143)- پنجم: «آنها افراد سرگردان و بىهدف و فاقد برنامه و مسير مشخصاند، نه جزء مؤمنانند و نه در صف كافران»! (مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ).
و در پايان آيه سرنوشت آنها را چنين بيان مىكند آنها افرادى هستند كه بر اثر اعمالشان خدا حمايتش را از آنان برداشته و در بيراههها گمراهشان ساخته «و هر كس را خدا گمراه كند هيچ گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى يافت» (وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا).
(آيه 144)- در آيات گذشته اشاره به گوشهاى از صفات منافقان و كافران شد و در اين آيه نخست مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! كافران (و منافقان) را به جاى مؤمنان تكيه گاه و ولىّ خود انتخاب نكنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ).
چرا كه اين عمل يك جرم و قانونشكنى آشكار و شرك به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار موجب استحقاق مجازات شديدى است لذا به دنبال آن مىفرمايد: «آيا مىخواهيد دليل روشنى بر ضد خود در پيشگاه پروردگار درست كنيد» (أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً مُبِيناً).
(آيه 145)- در اين آيه براى روشن ساختن حال منافقانى كه اين دسته از مسلمانان غافل، طوق دوستى آنان را بر گردن مىنهند، مىفرمايد: «منافقان در پايينترين و نازلترين مراحل دوزخ قرار دارند و هيچ گونه ياورى براى آنها نخواهى يافت» (إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه از نظر اسلام نفاق بدترين انواع كفر، و منافقان دورترين مردم از خدا هستند، و به همين دليل جايگاه آنها بدترين و پستترين نقطه دوزخ است.
-
RE: سوره نساء
(آيه 146)- اما براى اين كه روشن شود حتى اين افراد فوق العاده آلوده، راه بازگشت به سوى خدا و اصلاح موقعيت خويشتن دارند، اضافه مىكند: «مگر آنها كه توبه كرده و اعمال خود را اصلاح نمايند (و گذشته را جبران كنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دين و ايمان خود را براى خدا خالص گردانند» (إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ).
«چنين كسانى (سر انجام اهل نجات خواهند شد) و با مؤمنان قرين مىگردند» (فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ). «و خداوند پاداش عظيمى به همه افراد با ايمان خواهد داد» (وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً).
(آيه 147)- مجازاتهاى خدا انتقامى نيست! در اين آيه به يك «واقعيت مهم» اشاره مىشود و آن اين كه مجازاتهاى دردناك الهى نه به خاطر آن است كه خداوند بخواهد از بندگان عاصى «انتقام» بگيرد و يا «قدرت نمايى» كند، و يا زيانى كه از رهگذر عصيان آنها بدو رسيده است «جبران» نمايد، زيرا همه اينها لازمه نقايص و كمبودهاست كه ذات پاك خدا از آنها مبرّاست، بلكه اين مجازاتها همگى بازتابها و نتايج سوء اعمال و عقايد خود انسانهاست.
و لذا آيه مىفرمايد: «خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شما شكر گزارى كنيد و ايمان بياوريد»؟ و (ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ).
يعنى، اگر شما ايمان و عمل صالحى داشته باشيد و از مواهب الهى سوء استفاده نكنيد، بدون شك كمترين مجازاتى دامن شما را نخواهد گرفت.
و براى تأكيد اين موضوع اضافه مىكند: «خداوند هم از اعمال و نيات شما آگاه است و هم در برابر اعمال نيك شما شاكر و پاداشدهنده است» (وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلِيماً).
در آيه فوق موضوع «شكرگزارى» بر «ايمان» مقدم شده است و اين به خاطر آن است كه تا انسان نعمتها و مواهب خدا را نشناسد و به مقام شكرگزارى نرسد، نمىتواند خود او را بشناسد- دقت كنيد.