(آيه 2)- در اين آيه در توصيف ديگرى از آن ذات مقدس يكتا مىفرمايد:
«خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مىكنند» (الله الصمد).
در تفسير «صمد» در حديثى مىخوانيم كه: «محمّد بن حنيفه» از امير مؤمنان على عليه السّلام در باره «صمد» سؤال كرد حضرت عليه السّلام فرمود:
«تأويل صمد آن است كه او نه اسم است و نه جسم، نه مانند و نه شبيه دارد، و نه صورت و نه تمثال نه حدّ و حدود، نه محل و نه مكان، نه «كيف» و نه «اين» نه اينجا و نه آنجا، نه پر است و نه خالى، نه ايستاده است و نه نشسته، نه سكون دارد و نه حركت، نه ظلمانى است نه نورانى نه روحانى است و نه نفسانى، و در عين حال هيچ محلى از او خالى نيست، و هيچ مكانى گنجايش او را ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانى خطور كرده، و نه بو براى او موجود است، همه اينها از ذات پاكش منتفى است».
اين حديث به خوبى نشان مىدهد كه «صمد» مفهوم بسيار جامع و وسيعى دارد كه هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مىكند.
(آيه 3)- سپس در اين آيه به ردّ عقايد نصارى و يهود و مشركان عرب كه براى خداوند فرزندى، يا پدرى قائل بودند، پرداخته، مىفرمايد: « (هرگز) نزاد و زاده نشد» (لم يلد و لم يولد).
در مقابل اين بيان، سخن كسانى است كه معتقد به تثليث (خدايان سه گانه) بودند، خداى پدر، و خداى پسر، و روح القدس! «يهود گفتند: عزير پسر خداست! و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست! اين سخنى است كه با زبان خود مىگويند كه همانند گفتار كافران پيشين است، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف مىشوند»! (توبه/ 30).
مشركان عرب نيز معتقد بودند كه ملائكه دختران خدا هستند! «آنها براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند»! (انعام/ 100).