(آيه 8)- در اين آيه مىافزايد: «و او علاقه شديد به مال دارد» (و انه لحب الخير لشديد). و همين علاقه شديد و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسى و كفران او مىشود.
اطلاق «خير» بر «مال» به خاطر آن است كه در حد ذات خود چيز خوبى است، و مىتواند وسيله انواع خيرات گردد، ولى انسان ناسپاس و بخيل آن را از هدف اصليش بازداشته، و در مسير خود خواهى و خود كامگى به كار مىگيرد.
(آيه 9)- سپس به صورت يك استفهام انكارى توأم با تهديد، مىفرمايد:
«آيا (اين انسان ناسپاس و بخيل و دنياپرست) نمىداند در آن روز تمام كسانى كه در قبرها هستند برانگيخته مىشوند» (ا فلا يعلم اذا بعثر ما فى القبور).
(آيه 10)- «و آنچه در درون سينهها (از كفر و ايمان، اخلاص و ريا، كبر و تواضع، نيات خير و سوء) است آشكار مىگردد» (و حصل ما فى الصدور).
(آيه 11)- «در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نياتشان) كاملا باخبر است» و بر طبق آن به آنها كيفر مىدهد (ان ربهم بهم يؤمئذ لخبير).
آرى! خداوند هميشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور كامل آگاه است ولى اثر اين آگاهى در قيامت و به هنگام پاداش و كيفر ظاهرتر و آشكارتر مىگردد. و اين هشدارى است به همه انسانها كه اگر به راستى به آن ايمان داشته باشند سدّ نيرومندى در ميان آنان و گناهان ايجاد مىكند.
«پايان سوره عاديات»