-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 11)- عذر تراشى متخلفان! بعد از ذكر سرنوشت منافقان و مشركان در آيات قبل، در اينجا وضع متخلفان و بازماندگان ضعيف الايمان را بازگو مىكند، تا حلقات اين بحث تكميل گردد.
مىفرمايد: «به زودى متخلفان از اعراب باديه نشين (عذر تراشى كرده) مىگويند: (حفظ) اموال و خانوادههاى ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستيم در سفر حديبيه تو را همراهى كنيم) براى ما طلب آمرزش كن»! (سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا).
«آنها به زبان خود چيزى مىگويند كه در دل ندارند» (يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ). آنها حتى در توبه خود صادق نيستند.
ولى به آنها «بگو: چه كسى مىتواند در برابر خداوند از شما دفاع كند هر گاه زيانى براى شما بخواهد و يا اگر نفعى اراده كند» مانع گردد (قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً).
آرى «خداوند به همه كارهايى كه انجام مىدهيد آگاه است» (بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً).
او به خوبى مىداند كه اين عذر و بهانهها واقعيت ندارد آنچه واقعيت دارد شك و ترديد و ترس و ضعف ايمان شماست.
(آيه 12)- سپس براى توضيح بيشتر پردهها را كاملا كنار زده مىافزايد: «ولى شما گمان كرديد پيامبر و مؤمنان هرگز به خانوادههاى خود باز نخواهند گشت» (بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً).
آرى! علت عدم شركت شما در اين سفر تاريخى مسأله اموال و زن و فرزند نبود، بلكه عامل اصلى سوء ظنى بود كه به خدا داشتيد، و با محاسبات غلط خود چنين فكر مىكرديد كه اين سفر، سفر پايانى عمر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و مؤمنان است و بايد از آن كناره گيرى كرد.
«و اين (پندار غلط) در دلهاى شما زينت يافته بود و گمان بد كرديد» (وَ زُيِّنَ ذلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ).
چرا كه فكر مىكرديد خداوند پيامبرش را به اين سفر فرستاده، و آنها را به چنگال دشمنان سپرده و از آنها حمايت نخواهد كرد!
«و سر انجام (در دام شيطان افتاديد و) هلاك شديد»! (وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً).
چه هلاكتى از اين بدتر كه از شركت در اين سفر تاريخى، و بيعت رضوان و افتخارات ديگر محروم شديد، و به دنبال آن رسوائى بزرگ بود، و در آينده عذاب دردناك آخرت است.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 13)- از آنجا كه اين موضعگيريهاى غلط گاه از عدم ايمان سر چشمه مىگرفت در اين آيه مىگويد: «آن كسى كه به خدا و پيامبرش ايمان نياورده (سرنوشتش دوزخ است) چرا كه ما براى كافران آتش فروزان آماده كردهايم» (وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَعِيراً).
(آيه 14)- و سر انجام براى اثبات قدرت خداوند بر مجازات كافران و منافقان مىفرمايد: «مالكيّت و حاكميّت آسمانها و زمين از آن خداست، هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) مىبخشد و هر كس را بخواهد مجازات مىكند، و خداوند آمرزنده و رحيم است» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
(آيه 15)- متخلفان آماده طلب! هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از «حديبيه» باز مىگشت به فرمان خدا مسلمانان شركت كننده در حديبيه را بشارت به «فتح خيبر» داد و تصريح فرمود كه در اين پيكار فقط آنها شركت كنند، و غنائم جنگى مخصوص آنهاست.
اما اين دنيا پرستان ترسو همين كه از قرائن فهميدند پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در اين جنگى كه در پيش دارد قطعا پيروز مىشود و غنائم فراوانى به دست سپاه اسلام خواهد افتاد، از فرصت استفاده كرده، خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آمدند، و اجازه شركت در ميدان «خيبر» خواستند! غافل از اين كه آيات قرآن از قبل نازل شده بود، و سرّ آنها را فاش ساخته بود.
چنانكه در آيه مىخوانيم: «هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنائمى حركت كنيد متخلفان (حديبيه) مىگويند: بگذاريد ما هم در پى شما بيائيم» و در اين جهاد شركت كنيم (سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ).
-
RE: سوره فتح [48]
قرآن در پاسخ اين گروه سودجو و فرصت طلب مىگويد: «آنها مىخواهند كلام خدا را تغيير دهند» (يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ).
سپس مىافزايد: «به آنها بگو: شما هرگز نبايد به دنبال ما بيائيد» و حق نداريد در اين ميدان شركت كنيد (قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا).
اين سخنى نيست كه من از پيش خود بگويم «اين گونه خداوند از قبل گفته (و ما را از آينده شما با خبر ساخته) است» (كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ).
خداوند دستور داده «غنائم خيبر» مخصوص «اهل حديبيه» باشد و احدى با آنها در اين امر شركت نكند! ولى اين متخلفان بىشرم و پر ادعا، باز از ميدان در نمىروند و شما را متهم به حسادت مىكنند «و به زودى مىگويند: (مطلب چنين نيست) بلكه شما نسبت به ما حسد مىورزيد»! (فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا).
و به اين ترتيب آنها حتى بطور ضمنى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را تكذيب مىكنند، و ريشه منع آنها را از شركت در «غزوه خيبر» حسادت مىشمرند! قرآن در آخرين جمله مىگويد: «ولى آنها جز اندكى نمىفهمند»! (بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا).
آرى! ريشه تمام بدبختيهاى آنها جهل و نادانى و بىخبرى است كه هميشه دامنگير آنها بوده است، جهل در مورد خداوند، و عدم معرفت مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و بىخبرى از سرنوشت انسانها، و عدم توجه به ناپايدارى ثروت دنيا.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 16)- در ادامه همين بحث و گفتگو با متخلفان «حديبيه» آيه شريفه پيشنهادى به آنها كرده، و راه بازگشت را به روى آنها چنين مىگشايد و مىفرمايد:
«به متخلفان از اعراب (باديه نشين) بگو: به زودى از شما دعوت مىشود كه به سوى قومى نيرومند و جنگجو برويد، و با آنها پيكار كنيد تا اسلام بياورند» (قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرابِ سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ).
«پس اگر اطاعت كنيد خداوند پاداش نيكى به شما مىدهد، و اگر سرپيچى كنيد- همانگونه كه در گذشته نيز سر پيچى كرديد- خداوند شما را با عذاب دردناكى كيفر مىدهد» (فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا كَما تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَلِيماً).
بايد امتحان صداقت خود را در ميدان سخت و سهمگين ديگرى بدهيد، و گر نه از ميدانهاى سخت اجتناب كردن، و در ميدانهاى راحت و پر غنيمت شركت نمودن به هيچ وجه ممكن نيست.
اين قوم جنگجو و پر قدرت كه در اين آيه به آنها اشاره كرده چه جمعيتى بودند؟
جمله «تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (با آنها پيكار كنيد تا اسلام بياورند) دليل بر اين است كه اهل كتاب نبودند، زيرا آنها را مجبور به پذيرش اسلام نمىكنند، بلكه مخير ميان اسلام آوردن يا پذيرش شرائط اهل ذمه و همزيستى مسالمت آميز با مسلمانان و پرداخت جزيه مىكنند، تنها مشركان و بت پرستان هستند كه چيزى جز اسلام از آنان پذيرفته نمىشود، زيرا اسلام بتپرستى را به عنوان يك «دين» نمىشناسد، و اجبار در ترك بت پرستى جايز است.
و با توجه به اين كه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بعد از ماجراى حديبيه غزوه مهمى با مشركان جز «فتح مكه» و غزوه «حنين» وجود نداشت، آيه فوق مىتواند اشاره به آنها باشد، مخصوصا غزوه حنين كه مردان جنگجوى سخت كوشى از طايفه هوازن و بنى سعد در آن شركت داشتند.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 17)- بعد از نزول آيه قبل و تهديد متخلفان به «عذاب اليم» جمعى از معلولين يا بيماران خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آمدند و عرض كردند: اى رسول خدا! تكليف ما در اين ميان چيست؟ در اينجا اين آيه نازل شد و حكم آنها را چنين بازگو كرد: «بر نابينا و لنگ و بيمار گناهى نيست» اگر در ميدان جهاد شركت نكنند (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ).
تنها جهاد نيست كه مشروط به قدرت و توانائى است، تمام تكاليف الهى يك سلسله شرائط عمومى دارد كه از جمله آنها «توانائى و قدرت» است و در آيات قرآن كرارا به اين معنى اشاره شده است.
البته اين گروه گر چه از شركت در ميدان جهاد معافند اما آنها نيز بايد به مقدار توان خود براى تقويت قواى اسلام و پيشبرد اهداف الهى آن بكوشند.
و شايد جمله اخير آيه مورد بحث نيز اشاره به همين معنى باشد كه مىفرمايد: «و هر كس خدا و رسولش را اطاعت نمايد او را در باغهائى (از بهشت) وارد مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، و آن كس كه سر پيچى كند او را به عذاب دردناكى گرفتار مىسازد»! (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَلِيماً).
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 18)- خشنودى خدا از شركت كنندگان در بيعت رضوان گفتيم در ماجراى حديبيه سفرائى ميان «پيامبر» صلّى اللّه عليه و اله و «قريش» رد و بدل شد، از جمله پيامبر صلّى اللّه عليه و اله «عثمان بن عفان» را به عنوان نماينده نزد مشركان مكه فرستاد قريش عثمان را موقتا توقيف كردند، و به دنبال آن در بين مسلمانان شايع شد كه عثمان كشته شده پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: من از اينجا حركت نمىكنم تا با اين گروه پيكار كنم.
سپس به زير درختى كه در آنجا بود آمد، و با مردم تجديد بيعت كرد، و از آنها خواست كه در پيكار با مشركان كوتاهى نكنند، و كسى پشت به ميدان جهاد نكند.
اين بيعت به عنوان «بيعت رضوان» (بيعت خشنودى خداوند) معروف شد، و لرزه بر اندام مشركان انداخت و نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود.
قرآن در اينجا از اين ماجرا سخن مىگويد، مىفرمايد: «خداوند از مؤمنان- هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد» (لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ).
هدف از اين «بيعت» انسجام هر چه بيشتر نيروها، تقويت روحيه، تجديد آمادگى رزمى، سنجش افكار، و آزمودن ميزان فداكارى دوستان وفادار بود.
و خداوند به اين مؤمنان فداكار چهار پاداش بزرگ داد كه از همه مهمتر رضايت و خشنودى او بود، همان گونه كه در آيه 72 سوره توبه نيز مىخوانيم:
«وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» و رضا و خشنودى خداوند از همه نعمتهاى بهشتى برتر است».
سپس مىافزايد: «خدا آنچه را در درون دلهايشان (از صداقت و ايمان و آمادگى و وفادارى نسبت به اين پيمان) نهفته بود مىدانست، از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد» (فَعَلِمَ ما فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ).
آن چنان آرامشى كه در ميان انبوه دشمنان در ميان سلاحهاى آماده آنها ترس و وحشتى به دل راه نمىدادند. و اين دومين موهبت الهى نسبت به آنها بود.
و در پايان اين آيه به سومين موهبت اشاره كرده، مىفرمايد: «و پيروزى نزديكى به عنوان پاداش نصيب آنها فرمود» (وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً).
آرى! اين فتح- كه به گفته اكثر مفسران «فتح خيبر» بود- سومين پاداش الهى براى اين مؤمنان ايثارگر بود.
و تعبير به «قريبا» (به زودى) تأييدى است بر اين كه منظور «فتح خيبر» است.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 19)- چهارمين نعمتى كه به دنبال بيعت رضوان نصيب مسلمانان شد غنائم فراوان مادى بود چنانكه در اين آيه مىفرمايد: پاداش ديگر «غنائم بسيارى كه آن را به دست مىآورند» (وَ مَغانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَها).
اين تعبير مىتواند تمام غنائم جنگهاى اسلامى را كه بعد از فتح خيبر رخ داد در بر گيرد.
و از آنجا كه بايد مسلمانان به اين وعده الهى كاملا اطمينان كنند در آخر آيه مىافزايد: «و خداوند شكست ناپذير و حكيم است» (وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً).
اگر به شما دستور داد كه در حديبيه صلح كنيد بر اساس حكمت بود، و اگر به شما وعده فتح قريب و غنائم فراوان مىدهد اين توانائى را دارد كه به وعدههاى خود جامه عمل بپوشاند.
به اين ترتيب مسلمانان ايثارگر در سايه بيعت رضوان پيروزى دنيا و آخرت را به دست آوردند، در حالى كه منافقان بىخبر و ضعيف الايمانهاى ترسو در آتش حسرت سوختند؟
بيعت و خصوصيات آن:
قرائن نشان مىدهد كه بيعت از ابداعات مسلمين نيست، بلكه سنتى بوده كه قبل از اسلام در ميان عرب رواج داشته است، و به همين دليل در آغاز اسلام كه طايفه «اوس» و «خزرج» در موقع حج از مدينه به مكه آمدند و با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله در عقبه بيعت كردند برخورد آنها با مسأله بيعت برخورد با يك امر آشنا بود، بعد از آن پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله نيز در فرصتهاى مختلف با مسلمانان تجديد بيعت كرد كه يك مورد از آن همين «بيعت رضوان» در حديبيه بود، و از آن گستردهتر بيعتى بود كه بعد از فتح مكه انجام گرفت كه در تفسير «سوره ممتحنه» شرح آن به خواست خدا خواهد آمد.
اما چگونگى «بيعت» بطور كلى از اين قرار بوده كه بيعت كننده دست به دست بيعت شونده مىداده و با زبان حال يا قال اعلام اطاعت و وفادارى مىنمود، و گاه در ضمن بيعت شرائط و حدودى براى آن قائل مىشد، مثلا بيعت تا پاى مال، تا سر حد جان.
پيامبر اسلام بيعت زنان را نيز مىپذيرفت، اما نه از طريق دست دادن، بلكه چنانكه در تواريخ آمده، دستور مىداد ظرف بزرگى از آب حاضر كنند، او دست خود را در يك طرف ظرف فرو مىبرد، و زنان بيعت كننده در طرف ديگر.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 20)- باز هم بركات صلح حديبيه! قرآن همچنان بحثهاى مربوط به «صلح حديبيه» و وقايع بعد از آن را بازگو مىكند، و بركات و فوائدى را كه از اين رهگذر عائد مسلمانان شد شرح مىدهد.
نخست مىفرمايد: «خداوند غنائم فراوانى به شما وعده داده كه آنها را به دست مىآوريد، ولى اين يكى را زودتر براى شما فراهم ساخت» (وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَها فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ).
لحن آيه نشان مىدهد كه منظور از غنائم فراوان در اينجا تمام غنائمى است كه خداوند نصيب مسلمانان كرد، چه در كوتاه مدت و چه در دراز مدت.
سپس به يكى ديگر از الطاف خداوندى نسبت به مسلمانان در اين ماجرا اشاره كرده، مىافزايد: «و دست تعدى مردم [دشمنان] را از شما بازداشت» (وَ كَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ).
اين لطف بزرگى بود كه آنها با كمى نفرات و نداشتن ابزار جنگى كافى آن هم در نقطهاى دور از وطن و بيخ گوش دشمن، مورد تهاجم قرار نگرفتند، و چنان رعب و وحشتى از آنان در دل دشمنان افكند كه از هر گونه اقدام و حمله خوددارى كردند.
سپس در ادامه آيه به دو نعمت بزرگ ديگر از مواهب الهى اشاره كرده، مىفرمايد: «و (هدف اين بود كه اين وقايع) نشانهاى (بر حقانيت دعوت تو) براى مؤمنان باشد، و خداوند شما را به راه راست هدايت كند» (وَ لِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً).
(آيه 21)- در اين آيه بشارت بيشترى به مسلمانان داده، مىگويد: «و نيز غنائم و فتوحات ديگرى (نصيبتان مىكند) كه شما توانائى آن را نداريد ولى قدرت خدا به آن احاطه دارد، و خداوند بر همه چيز تواناست» (وَ أُخْرى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً).
ممكن است اين وعده غنيمت و پيروزيها اشاره به فتح «مكّه» و غنائم «حنين» و يا فتوحات و غنائمى كه بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نصيب امت اسلامى شد- مانند فتح ايران و روم و مصر- و يا اشاره به همه آنها باشد.
اين آيه از اخبار غيبى و پيشگوئيهاى قرآن مجيد در باره حوادث آينده است، اين پيروزيها در مدت كوتاهى به وقوع پيوست و عظمت اين آيات را روشن ساخت.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 22)- قرآن همچنان ابعاد ديگرى از ماجراى عظيم «حديبيه» را بازگو مىكند، و به دو نكته مهم در اين رابطه اشاره مىكند.
نخست اين كه: تصور نكنيد اگر در سرزمين «حديبيه» درگيرى ميان شما و مشركان مكه رخ مىداد، مشركان برنده جنگ مىشدند، چنين نيست «و اگر كافران (در سرزمين حديبيه) با شما پيكار مىكردند به زودى فرار مىكردند، سپس ولىّ و ياورى نمىيافتند» (وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً).
(آيه 23)- اين منحصر به شما نيست «اين سنّت الهى است كه در گذشته نيز بوده است، و هرگز براى سنّت الهى تغيير و تبديلى نخواهى يافت» (سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا).
اين يك قانون هميشگى الهى است كه اگر مؤمنان در امر جهاد ضعف و سستى نشان ندهند، و با قلبى پاك و نيتى خالص به مبارزه با دشمنان برخيزند، خدا آنها را پيروز مىكند.
نكته مهمى كه اين آيات تعقيب مىكند اين است كه قريش ننشينند و بگويند افسوس كه ما قيام نكرديم و اين گروه اندك را درهم نكوبيديم، افسوس كه صيد به خانه آمد و از آن غفلت كرديم، افسوس و افسوس!
(آيه 24)- نكته ديگرى كه در اين آيات تبيين شده اين است كه مىفرمايد:
«او كسى است كه دست آنها [كفار] را از شما و دست شما را از آنان در دل مكّه كوتاه كرد، بعد از آن كه شما را بر آنها پيروز ساخت، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست» (وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً).
به راستى اين ماجرا مصداق روشن «فتح المبين» بود همان توصيفى كه قرآن براى آن برگزيده، جمعيتى محدود بدون تجهيزات كافى جنگى وارد سرزمين دشمن شوند، دشمنى كه بارها به مدينه لشكر كشى كرده، و تلاش عجيبى براى درهم شكستن آنها داشته، ولى اكنون كه قدم در شهر و ديار او گذاردهاند چنان مرعوب شود كه پيشنهاد صلح كند.
-
RE: سوره فتح [48]
(آيه 25)- در اين آيه به نكته ديگرى در ارتباط با مسأله صلح حديبيه و فلسفه آن اشاره كرده، مىفرمايد: «آنها (دشمنان شما) كسانى هستند كه كافر شدند، و شما را از (زيارت) مسجد الحرام و رسيدن قربانيهايتان به محل قربانگاه باز داشتند» (هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ).
يك گناه آنها كفرشان بود، و گناه ديگر اين كه شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا باز داشتند و اجازه ندادند كه شترهاى قربانى را در محلش يعنى مكه قربانى كنيد.
اين گناهان ايجاب مىكرد كه خداوندى آنها را به دست شما كيفر دهد و سخت مجازات كند.
اما چرا چنين نكرد در ذيل آيه دليل آن را روشن ساخته، مىفرمايد: «و هر گاه مردان و زنان با ايمانى در اين ميان بدون آگاهى شما زير دست و پا، از بين نمىرفتند كه از اين راه عيب و عارى نا آگاهانه به شما مىرسيد» خداوند هرگز مانع اين جنگ نمىشد و شما را بر آنها مسلط مىساخت تا كيفر خود را ببينند (وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ).
اين آيه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است كه به اسلام پيوستند ولى به عللى قادر به مهاجرت نشده، و در مكه مانده بودند.
سپس براى تكميل اين سخن مىافزايد: «هدف اين بود كه خدا هر كس را مىخواهد در رحمت خود وارد كند» (لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ).
آرى! خدا مىخواست مؤمنان مستضعف «مكه» مشمول رحمت او باشند، و صدمهاى به آنها نرسد.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «و اگر مؤمنان و كفار (در مكّه) از هم جدا مىشدند (و بيم از ميان رفتن مؤمنان مكه نبود ما) كافران را عذاب دردناكى مىكرديم» و آنها را با دست شما سخت كيفر مىداديم (لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً).
درست است كه خداوند مىتوانست از طريق اعجاز اين گروه را از ديگران جدا كند، ولى سنت پروردگار- جز در موارد استثنائى- انجام كارها از طريق اسباب عادى است.
از روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل سنت ذيل اين آيه نقل شده، استفاده مىشود كه منظور از آن، افراد با ايمانى بودند كه در صلب كفار قرار داشتند، خداوند به خاطر آنها اين گروه كفار را مجازات نكرد.