-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 84)- اين آيه و آيه بعد ادامه سخن پيرامون مسأله توحيد است كه از يك نظر نتيجهاى است براى آيات قبل و از يك نظر دليلى براى تحكيم و تكميل آن و در آن هفت توصيف براى خداوند آمده است كه همه در تحكيم مبانى توحيد مؤثر است.
نخست در مقابل مشركان كه براى آسمان و زمين اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دريا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدايان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مىفرمايد: «او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود» (وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصيف دوم و سوم مىافزايد: «او حكيم و عليم است» (وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ).
تمام كارهايش روى حساب و حكمت است، و از همه چيز آگاه و با خبر، و به اين ترتيب اعمال بندگان را به خوبى مىداند و بر طبق حكمتش آنها را پاداش و كيفر مىدهد.
(آيه 85)- در چهارمين و پنجمين توصيف، از بركات فراوان و دائم وجود او و مالكيتش نسبت به آسمانها و زمين سخن مىگويد، مىفرمايد: «پر بركت و زوال ناپذير است كسى كه مالك آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است مىباشد» (وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما).
و بالاخره در ششمين و هفتمين توصيف مىافزايد: «آگاهى از قيام قيامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مىشويد» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).
بنابر اين اگر خير و بركتى مىخواهيد از او بخواهيد نه از بتها چرا كه سرنوشت شما در قيامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 86)- چه كسى قادر بر شفاعت است؟ در اينجا همچنان سخن در باره ابطال عقيده شرك و سر انجام تلخ مشركان است، و با دلائل ديگرى بطلان اعتقاد آنها را آشكار مىسازد، نخست مىفرمايد: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ اين معبودان مىروند بايد بدانند كه «معبودانى كه آنها غير از خدا مىخوانند مالك و قادر بر هيچ گونه شفاعتى نيستند» (وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).
ولى از آنجا كه در ميان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذيل آيه آنها را استثنا كرده، مىفرمايد: «مگر كسانى كه شهادت به حق دادهاند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ).
ولى چنان نيست كه آنها براى هركس، هر چند بتپرست و مشرك و منحرف از آيين توحيد باشد شفاعت كنند، بلكه «آنها به خوبى مىدانند» براى چه كسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).
(آيه 87)- سپس از معتقدات خود مشركان گرفته، به آنها پاسخ دندان شكن داده، مىگويد: «و اگر از آنها سؤال كنى چه كسى آنها را آفريده است؟ بطور مسلم مىگويند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پايان آيه به عنوان ملامت و سرزنش مىگويد: «اكنون (كه چنين است) چگونه از عبادت خدا به سوى غير او باز گردانده و منحرف مىشوند»؟! (فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ).
(آيه 88)- اين آيه از شكايت پيامبر در پيشگاه خدا از اين قوم لجوج و بىمنطق سخن گفته، مىفرمايد: «آنها چگونه از شكايت پيامبر (در پيشگاه خداوند) كه مىگويد: پروردگارا! اينها قومى هستند كه ايمان نمىآورند» غافل مىشوند؟ (وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ).
او مىگويد: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طريق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناك اقوام پيشين را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با اين همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ايمان نياوردند، تو مىدانى و آنها.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 89)- و در آخرين آيه به او دستور مىدهد: «اكنون (كه چنين است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ).
در عين حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلكه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحيت، بلكه به عنوان جدائى و بيگانگى.
اين سلام در حقيقت شبيه سلامى است كه در آيه 63 سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى كه جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مىگويند: سلام» سلامى كه نشانه بىاعتنايى توأم با بزرگوارى است.
با اين حال آنها را با جملهاى پرمعنى تهديد مىكند، تا گمان نكنند اين جدائى و وداع دليل بر آن است كه خدا كارى با آنها ندارد، مىفرمايد: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناكى با لجاجتهاى خود براى خويشتن فراهم ساختهاند؟!
«پايان سوره زخرف»