-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 57)-
شأن نزول:
رسول خدا روزى براى گروهى از سران قريش سخن گفت، «نضر بن حارث» به مقابله برخاست، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله با دلائل منطقى (پيرامون بطلان بتپرستى) او را محكوم ساخت، سپس اين آيه را بر آنها خواند «شما و آنچه غير از خدا مىپرستيد هيزم جهنم خواهيد بود و همگى در آن وارد مىشويد».
بعد از اين ماجرا «عبد اللّه بن زبعرى» آمد و به آن جمع پيوست، «وليد بن مغيره» به «عبد اللّه» گفت: «نضر بن حارث» در مقابل محمّد درمانده شد.
«عبد اللّه» گفت: به خدا سوگند اگر من او را مىديدم پاسخش را مىدادم، از او (محمد صلّى اللّه عليه و اله) بپرسيد آيا درست است كه همه معبودان با عابدانشان در دوزخند؟
اگر چنين است ما فرشتگان را مىپرستيم، و يهود «عزيز» را و نصارى «عيسى بن مريم» را (چه عيبى دارد كه ما با فرشتگان و پيامبرانى چون عزيز و مسيح باشيم!) اين سخن را خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله گفتند، رسول اللّه فرمود: «آرى! هر كس دوست داشته باشد كه معبود واقع شود او هم با عابدانش در دوزخ خواهد بود، اين بتپرستان در حقيقت شياطين را مىپرستيدند، و هرچيز را كه شيطان به آنها دستور مىداد».
اينجا بود كه آيه 101 سوره انبيا نازل شد و نيز آيه مورد بحث (وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا ...) نازل گرديد.
تفسير:
كدام معبودان در دوزخند؟ قرآن در اينجا پيرامون مقام عبوديت حضرت مسيح و نفى گفتار مشركان در باره الوهيت او و بتها سخن مىگويد كه تكميلى است براى بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون دعوت موسى و مبارزه او با بتپرستان فرعونى آمد.
نخست مىفرمايد: «هنگامى كه در باره فرزند مريم مثلى زده شد قوم تو از آن مىخنديدند» و روى گردان مىشدند (وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ).
منظور از مثال همان است كه مشركان به عنوان استهزاء به هنگام شنيدن آيه شريفه «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» شما و آنچه را غير از خدا مىپرستيد هيزم دوزخيد» (انبيا/ 98) گفتند و آن اين بود كه عيسى بن مريم نيز معبود واقع شده و به حكم اين آيه بايد در دوزخ باشد چه بهتر كه ما و بتهايمان نيز همسايه عيسى باشيم! گفتند و خنديدند و مسخره كردند!
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 58)- سپس «گفتند: آيا خدايان ما بهتر است يا او [مسيح]»؟ (وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ).
ولى بدان آنها حقيقت را مىدانند «و اين مثل را جز از روى جدال براى تو نزدهاند» (ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا).
«بلكه آنها گروهى كينه توز و پرخاشگرند»، و براى جلوگيرى از حق به باطل متوسل مىشوند (بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ).
(آيه 59)- بلكه «او [مسيح] فقط بندهاى بود كه ما نعمت به او بخشيديم» و او را به نبوّت و رهبرى خلق مبعوث كرديم (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ).
«و او را نمونه و الگوئى براى بنى اسرائيل قرار داديم» (وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرائِيلَ).
او در تمام عمرش به مقام عبوديت پروردگار اعتراف داشت، و همه را به عبوديت او دعوت كرد، و همان گونه كه خودش مىگويد: «مادام كه در ميان امّت بود اجازه انحراف از مسير توحيد به كسى نداد»، بلكه خرافه الوهيت مسيح يا تثليث را بعد از او به وجود آوردند.
(آيه 60)- در اين آيه براى اين كه توهّم نكنند خدا نيازى به عبوديت و بندگى آنها دارد كه اصرار بر ايمانشان مىكند مىفرمايد: «اگر ما بخواهيم به جاى شما فرشتگانى در زمين قرار مىدهيم كه جانشين شما باشند» (وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ).
فرشتگانى كه سر بر فرمان حق دارند، و جز اطاعت و بندگى او كارى را نمىشناسند.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 61)- اين آيه اشاره به يكى از ويژگيهاى حضرت مسيح است مىفرمايد: «او (عيسى) سبب آگاهى بر روز قيامت است» (وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ).
يا از اين جهت كه تولد او بدون پدر دليلى است بر قدرت بىپايان خداوند كه مسأله زندگى بعد از مرگ در پرتو آن حل مىشود.
و يا از اين نظر كه نزول حضرت مسيح از آسمان طبق روايات متعدد اسلامى در آخر زمان صورت مىگيرد و دليل بر نزديك شدن قيام قيامت است.
به هر حال به دنبال آن مىفرمايد: قيام قيامت قطعى و وقوع آن نزديك است «و هرگز شك و ترديد از ناحيه آن به خود راه ندهيد» (فَلا تَمْتَرُنَّ بِها).
نه از نظر عقيده، و نه از نظر عمل همچون غافلان از قيامت رفتار نكنيد.
«و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است» (وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ).
(آيه 62)- ولى شيطان مىخواهد پيوسته شما را در غفلت و بىخبرى نگهدارد، به هوش باشيد «شيطان شما را (از راه خدا و از توجه به سرنوشتتان در رستاخيز) باز ندارد، چرا كه او دشمن آشكارى براى شماست» (وَ لا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ).
او عداوت و دشمنى خود را از روز نخست يك بار به هنگام وسوسه پدر و مادرتان آدم و حوا و اخراج آنها از بهشت نشان داد، و بار ديگر به هنگامى كه سوگند ياد نمود كه همه فرزندان آدم جز «مخلصين» را گمراه خواهد ساخت.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 63)- در آيات گذشته به گوشهاى از ويژگيهاى زندگى حضرت مسيح اشاره شد در اينجا مىفرمايد: «هنگامى كه عيسى با در دست داشتن بينات (معجزات و آيات الهى) آمد، گفت: من براى شما حكمت آوردهام و (آمدهام) تا بعض امورى را كه در آن پيوسته اختلاف داريد براى شما تبيين كنم» (وَ لَمَّا جاءَ عِيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ).
«حكمت» به تمام عقائد حق، و برنامههاى صحيح زندگى- كه انسان را از هرگونه انحراف در ايمان و عمل باز مىدارد، و به تهذيب نفس و اخلاق او مىپردازد- اطلاق شده است.
اين حكمت علاوه بر اينها هدف ديگرى نيز به دنبال دارد و آن برطرف ساختن اختلافاتى است كه وجود آنها نظام جامعه را به هم مىريزد، و مردم را سرگردان و بيچاره مىكند، و لذا حضرت مسيح در متن سخنانش روى اين مسأله تكيه مىنمايد.
و در پايان آيه مىافزايد: «اكنون (كه چنين است و محتواى دعوت من اين است) تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ).
(آيه 64)- سپس براى اين كه هرگونه ابهامى را در زمينه عبوديت خود بر طرف سازد مىگويد: «بطور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شماست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ).
من نيز در تمام وجود و هستيم همانند شما نيازمند به خالق و مدبرى هستم، او مالك من و راهنماى من است.
و براى تأكيد بيشتر اضافه مىكند: «اكنون (كه چنين است) او را پرستش كنيد» (فَاعْبُدُوهُ). چرا كه غير او لايق پرستش نيست، همه مربوبند و او ربّ است.
باز هم سخن خود را با جمله ديگرى تأكيد مىكند تا جاى هيچ بهانهاى باقى نماند مىگويد: «اين است صراط مستقيم» (هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ).
آرى! راه راست همان راه عبوديت و بندگى پروردگار است، راهى است كه انحراف و اعوجاج در آن نيست.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 65)- اما عجب اين كه با اين همه تأكيدات باز هم «گروههايى از ميان آنها (در باره مسيح) اختلاف كردند» (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ).
بعضى او را خدا مىپنداشتند كه به زمين نازل شده! بعضى ديگر فرزند خدايش مىخواندند.
بعضى او را يكى از اقنومهاى سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و روح القدس) مىدانستند.
تنها گروهى كه در اقليت بودند او را بنده خدا و فرستاده او مىشمردند، ولى سر انجام عقيده اكثريت غالب شد مسأله تثليث و خدايان سه گانه، جهان مسيحيت را فرا گرفت.
در پايان آيه آنها را به عذاب دردناك روز قيامت تهديد كرده، مىفرمايد: «واى بر كسانى كه ستم كردند (و از صراط مستقيم منحرف شدند، واى بر آنها) از عذاب روز دردناك» (فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ).
آرى! روز قيامت روز دردناكى است، طول حسابش دردناك، عذاب و مجازاتش دردناك، حسرت و اندوهش دردناك، رسوائى و فضيحتش نيز دردناك است.
(آيه 66)- در انتظار چه هستيد جز عذاب آخرت؟ در آيات پيشين سخن از بت پرستان لجوج، و همچنين منحرفان و مشركان امّت عيسى بود، و در اينجا پايان كار آنها را مجسم كرده، مىفرمايد: «اينها چه چيزى را انتظار مىكشند، جز اين كه ناگهان قيامت به سراغ آنها آيد در حالى كه متوجه نيستند»؟! (هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ).
اين سؤال در حقيقت بيان حال واقعى اين گونه افراد است، مثل اين كه در مقام مذمت فردى كه گوش به نصيحت هيچ ناصح مشفقى فرا نمىدهد و عوامل نابودى خود را به دست خويش فراهم مىسازد مىگوييم: او تنها در انتظار مرگ خويش است!
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 67)- سپس از حالت دوستانى كه در مسير گناه و فساد، و يا زرق و برق دنيا، دست مودت به هم مىدهند پرده برداشته، مىگويد: «دوستان در آن روز دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران»! (الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ).
تبديل شدن اين گونه دوستيها به عداوت در آن روز طبيعى است، چرا كه هركدام از آنها ديگرى را عامل بدبختى و بيچارگى خود مىشمرد، تنها پرهيزكارانند كه پيوند دوستى آنها جاودانى است، چرا كه بر محور ارزشهاى جاودانى دور مىزند، و نتايج پر بارش در قيامت آشكارتر مىشود.
(آيه 68)- اين آيه در حقيقت تفسيرى است براى اوصاف و حالات «متقين» و بيانى است از سرنوشت پرافتخار آنها.
در آن روز خداوند به آنها مىگويد: «اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه اندوهگين مىشويد» (يا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).
چه پيام جالبى! پيامى بدون واسطه از سوى خداوند، پيامى كه با بهترين توصيفها آغاز مىشود، اى بندگان خدا! پيامى كه مهمترين نگرانى انسان را در آن روز پرنگرانى زائل مىكند، پيامى كه هرگونه غم و اندوه از گذشته را از دل مىزدايد، آرى اين پيام داراى چهار مزيت بالاست.
(آيه 69)- در اين آيه اين پرهيزكاران و بندگان گرامى را با دو جمله ديگر مشخصتر ساخته، مىفرمايد: «همان كسانى كه به آيات ما ايمان آوردند و (در برابر فرمان و دستور ما) تسليم بودند» (الَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَ كانُوا مُسْلِمِينَ).
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 70)- آنچه دل بخواهد و چشم از ديدنش لذت برد ...! در اينجا پاداش بندگان خالص خدا و مؤمنان صالحى را كه در آيات قبل توصيف آنها به ميان آمده بود بيان مىكند، و بهشت جاويدان را با هفت نعمت ارزنده به آنها نويد مىدهد.
نخست مىفرمايد: از سوى خداوند بزرگ و منان به آنها خطاب مىشود «وارد بهشت شويد» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ).
به اين ترتيب پذيرايى كننده واقعى از آنها خداست.
سپس به نخستين نعمت اشاره كرده، مىافزايد: «شما و همسرانتان» (أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ).
روشن است بودن در كنار همسران با ايمان و مهربان هم براى مردان لذت بخش است و هم براى زنانشان كه اگر در اندوه دنيا شريك بودند در شادى آخرت نيز شريك باشند.
سپس اضافه مىكند: «همگى غرق سرور و شادى باشيد و «در نهايت شادمانى وارد بهشت شويد»! (تُحْبَرُونَ).
(آيه 71)- و در بيان سومين نعمت مىفرمايد: «ظرفها (ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند» (يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ).
آنها در بهترين ظروف، و از بهترين غذا، در نهايت آرامش و آسايش و صفا، و بدون هيچ دردسر پذيرايى مىشوند.
در مرحله چهارم و پنجم به دو نعمت ديگر اشاره مىكند كه تمام نعمتهاى مادى و معنوى جهان در آن جمع است مىفرمايد: «و در بهشت آنچه دلها مىخواهند و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است» (وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ).
به هر حال از آنجا كه ارزش نعمت هنگامى است كه جاودانى باشد، در ششمين توصيف، بهشتيان را از اين نظر آسوده خاطر ساخته، مىفرمايد: «شما جاودانه در آن خواهيد ماند» (وَ أَنْتُمْ فِيها خالِدُونَ).
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 72)- در اينجا براى اين كه روشن شود اين همه نعمتهاى بهشتى را به «بها» مىدهند و به «بهانه» نمىدهند مىافزايد: «اين بهشتى است كه شما وارث آن مىشويد به خاطر اعمالى كه انجام مىداديد» (وَ تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
اشاره به اين كه اعمال شما پايه اصلى نجات شماست، ولى آنچه دريافت مىداريد در مقايسه با اعمالتان آنقدر برترى دارد كه گويى همه را رايگان از فضل الهى به دست آوردهايد!
(آيه 73)- در آخرين و هفتمين نعمت سخن از ميوههاى بهشتى است كه از بهترين نعمتهاى الهى مىباشد، مىفرمايد: «براى شما در بهشت ميوههاى فراوانى است كه از آنها تناول مىكنيد» (لَكُمْ فِيها فاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِنْها تَأْكُلُونَ).
(آيه 74)- آرزو داريم بميريم و از عذاب راحت شويم! در اينجا سرنوشت مجرمان و كافران در قيامت تشريح شده تا در مقايسه با سرنوشت شوق انگيزى كه مؤمنان فرمانبردار پروردگار داشتند هر دو بعد مطلب روشنتر گردد.
نخست مىفرمايد: «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه خواهند ماند» (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
(آيه 75)- ولى از آنجا كه ممكن است «عذاب دائم» با گذشت زمان تخفيف يابد، و تدريجا از شدت آن كاسته گردد آيه شريفه مىافزايد: «هرگز عذاب آنها تخفيف نمىيابد (و هيچ گونه راه نجاتى براى آنان نيست) و در آنجا از همه چيز مأيوسند» (لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ).
و به اين ترتيب عذاب آنها هم از نظر زمان دائمى است، و هم از نظر شدت.
(آيه 76)- در اين آيه اين نكته را خاطر نشان مىسازد كه اين عذاب دردناك الهى چيزى است كه آنها خود براى خويش فراهم ساختهاند، مىفرمايد:
«ما به آنها ستمى نكردهايم ولى آنها خود ستمكار بودهاند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ).
آرى! قرآن سر چشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مىشمرد نه مسائل پندارى كه گروهى براى خود درست كردهاند.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 77)- سپس به بيان گوشه ديگرى از بيچارگى آنها پرداخته، مىگويد:
«آنها فرياد مىكشند: اى مالك دوزخ (اى كاش) پروردگارت ما را بميراند» تا از اين عذاب دردناك آسوده شويم! (وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ).
با اين كه هر كس از مرگ مىگريزد و خواهان ادامه حيات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مىآورد كه از خدا تمناى مرگ مىكند، و اين چيزى است كه اگر در دنيا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مىكنند.
اما چه سود كه مالك دوزخ به آنها پاسخ «مىگويد: شما در اينجا ماندنى هستيد» و نجاتى حتى از طريق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ).
(آيه 78)- در اين آيه كه در حقيقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مىگويد: «ما حق را براى شما آورديم، ولى اكثر شما از حق كراهت داريد» و در برابر آن تسليم نيستيد (لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ).
تعبير به «حق» معنى گستردهاى دارد كه همه حقايق سرنوشت ساز را شامل مىشود هر چند در درجه اول مسأله توحيد و معاد و قرآن قرار دارد.
اين تعبير در حقيقت اشاره به اين است كه شما تنها با پيامبران الهى مخالف نبوديد اصلا شما مخالف حق بوديد، و اين مخالفت، عذاب جاويدان را براى شما به ارمغان آورد.
(آيه 79)- در اين آيه گوشهاى از كراهت و بيزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعكس ساخته، مىفرمايد: «بلكه آنها تصميم محكمى (بر توطئه) گرفتند ما نيز اراده محكم و تغيير ناپذيرى (در باره آنها) داريم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).
آنها توطئهها چيدند تا نور اسلام را خاموش كنند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را به قتل رسانند، و از هر طريقى بتوانند ضربه بر مسلمين وارد كنند.
ما نيز اراده كردهايم آنها را در اين جهان و جهان ديگر سخت كيفر دهيم.
-
RE: سوره زخرف [43]
(آيه 80)- اين آيه در حقيقت بيان يكى از علل توطئه گريهاى آنهاست، مىفرمايد: «آيا آنها مىپندارند كه ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمىشنويم»؟ (أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولى چنين نيست، هم ما مىشنويم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مىنويسند» (بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ).
(آيه 81)- از آنجا كه در آيات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشركان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در ميان بود. در اينجا از طريق ديگرى براى نفى اين عقايد باطل وارد شده مىفرمايد: به آنها كه دم از وجود فرزندى براى خدا مىزنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستين كسى بودم كه به او احترام مىگذاردم و از وى اطاعت مىكردم» (قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ).
زيرا از همه شما ايمان و اعتقادم به خدا بيشتر و معرفت و آگاهيم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مىگذاردم از وى اطاعت مىكردم.
(آيه 82)- بعد از اين سخن به دليل روشنى بر نفى اين ادعاهاى واهى پرداخته، مىفرمايد: «منزه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش از توصيفى كه آنها مىكنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ).
كسى كه مالك و مدبر آسمانها و زمين است و پروردگار عرش عظيم مىباشد، چه نيازى به فرزند دارد؟
(آيه 83)- سپس به عنوان بىاعتنائى و تهديد اين لجوجان كه خود نوعى ديگر از روش بحث با اين قماش افراد است مىافزايد: «اكنون (كه چنين است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را كه به آنها وعده داده شده است ملاقات كنند» و ميوههاى تلخ اعمال و افكار زشت و ننگين خود را بچينند (فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ).
اين همان يوم موعودى است كه در سوره بروج آيه 2 به آن سوگند ياد شده است: «وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخيز]».