-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 25)- و از آنجا كه خداوند راه بازگشت را همواره به روى بندگان باز مىگذارد كرارا در آيات قرآن بعد از مذمت از اعمال زشت مشركان و گنهكاران به مسأله گشوده بودن درهاى توبه اشاره كرده در اينجا نيز پس از گفتار سابق مىافزايد:
«و او كسى است كه توبه را از بندگانش پذيرا مىشود، و گناهان را مىبخشد» (وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ).
اما اگر تظاهر به توبه كنيد، ولى در خفا كارى ديگر انجام دهيد، تصور نكنيد كه از ديده تيزبين علم پروردگار مخفى خواهد ماند، نه «او آنچه را انجام مىدهيد مىداند» (وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ).
(آيه 26)- در اين آيه پاداش بزرگ مؤمنان و عذاب دردناك كافران را در جملههايى كوتاه بيان كرده، مىفرمايد: خداوند «درخواست كسانى را كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند اجابت مىكند» (وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
«بلكه از فضل خود بر ايشان مىافزايد» و حتى مطالبى را كه درخواست نكردهاند به آنها مىبخشد (وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ). و اين نهايت لطف و مرحمت خداوند در باره مؤمنان است.
«اما براى كافران عذاب شديدى است» (وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ).
جمعى از مفسران معتقدند كه اين چهار آيه (آيه 23 تا 26)- در مدينه نازل شده است، و شأن نزولى كه در آغاز تفسير اين آيات نقل كرديم گواه بر اين معنى است، رواياتى كه اهل بيت عليهم السّلام را به على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام و دو فرزند آنها امام حسن و امام حسين عليهما السّلام تفسير مىكند نيز مناسب همين معنى است، زيرا مىدانيم ازدواج على عليه السّلام و بانوى اسلام در مدينه انجام گرفت، و تولد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام در سالهاى سوم و چهارم هجرى- طبق نقل معروف- بوده است.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 27-
شأن نزول:
از «خباب بن ارت» صحابى معروف نقل شده كه اين آيه در باره ما نازل شد، و اين به خاطر آن بود كه ما به اموال فراوان طوايف «بنى قريظه» و «بنى نضير» و «بنى قينقاع» از يهود نظر افكنديم، و آرزو داشتيم كه اى كاش ما هم چنين اموالى داشتيم، آيه نازل شد و به ما هشدار داد كه اگر خداوند روزى را براى بندگانش گسترده كند طغيان خواهند كرد.
تفسير:
مرفّهين طغيانگر! پيوند اين آيه با آيات گذشته ممكن است از اين نظر باشد كه در آيه قبل آمده بود كه خداوند درخواست مؤمنان را اجابت مىكند، و به دنبال آن اين سؤال پيش مىآيد كه پس چرا در ميان آنها گروهى فقيرند، و هر چه درخواست مىكنند به جائى نمىرسد؟
مىفرمايد: «هر گاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد در زمين طغيان و سركشى و ستم مىكنند» (وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ).
«و لذا به مقدارى كه مىخواهد (و مصلحت مىبيند) روزى را نازل مىكند» (وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ).
و به اين ترتيب مسأله تقسيم روزى بر اساس حساب دقيقى است كه پروردگار در باره بندگان دارد «چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست» (إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ). او پيمانه و ظرفيت وجودى هركس را مىداند و طبق مصلحت او به او روزى مىدهد نه چندان مىدهد كه طغيان كنند و نه چندان كه از فقر فريادشان بلند شود.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 28)- درست است كه خداوند روزى را با حساب نازل مىكند تا بندگان طغيان نكنند اما چنان نيست كه آنها را محروم و ممنوع سازد، لذا در اين آيه مىافزايد: «و او كسى است كه باران نافع را بعد از آن كه مردم مأيوس شدند نازل مىكند و دامنه رحمت خويش را مىگستراند» (وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ).
و بايد هم چنين باشد «چرا كه او ولىّ و سرپرستى است شايسته ستايش» (وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ).
اين آيه در عين اين كه بيان نعمت و لطف پروردگار است از آيات و نشانههاى توحيد نيز سخن مىگويد، چرا كه نزول باران نظام بسيار دقيق و حساب شدهاى دارد.
(آيه 29)- و باز به همين مناسبت در اين آيه از يكى از مهمترين آيات علم و قدرت پروردگار سخن به ميان آورده، مىگويد: «و از آيات و نشانههاى اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها خلق و پراكنده ساخته است» (وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ).
و در پايان آيه مىفرمايد: «او هر گاه بخواهد قادر بر جمع كردن آنهاست» (وَ هُوَ عَلى جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَدِيرٌ).
منظور از «جمع كردن تمام جنبندگان» در اين آيه را بسيارى از مفسران به معنى جمع براى حساب و جزاى اعمال در قيامت دانستهاند اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از «جمع» نقطه مقابل «بث» (پراكندن) باشد، به اين معنى كه «بث» اشاره به آفرينش و گسترش انواع موجودات زنده و جنبندگان است، سپس مىفرمايد هرگاه خدا بخواهد آنها را «جمع» كرده و نابود يا منقرض مىسازد.
همان گونه كه در طول تاريخ تا كنون بسيارى از انواع جنبندگان در روى زمين گسترش عجيبى پيدا كرده، و در زمانى بعد از آن منقرض و جمع شدهاند، هم گسترش آنها به دست خداست و هم جمع آنها.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 30)- از آنجا كه در آيات گذشته سخن از رحمت خدا در ميان بود و اين سخن طبعا اين سؤال را بر مىانگيزد كه اين مصائبى كه ما با آن دست به گريبانيم از كجاست؟
آيه شريفه به اين سؤال پاسخ مىگويد: «هر مصيبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام دادهايد» (وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ).
تازه اين تمام مجازات اعمال نارواى شما نيست چرا كه «بسيارى را نيز عفو مىكند» (وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ).
به اين ترتيب يكى از فلسفههاى حوادث دردناك و مشكلات زندگى مجازات الهى و كفاره گناهان است.
در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام نقل شده كه فرمود: «بلاها براى ظالم تأديب است، و براى مؤمنان امتحان، و براى پيامبران درجه، و براى اولياء كرامت و مقام است».
(آيه 31)- به هر حال ممكن است افرادى تصور كنند كه مىتوانند از اين قانون حتمى و سنت اجتناب ناپذير الهى بگريزند، لذا آيه شريفه مىفرمايد: «شما هرگز نمىتوانيد از چنگال قدرت خداوند در زمين فرار كنيد» در آسمانها نيز جايى براى شما نيست (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ).
چگونه شما مىتوانيد از حيطه قدرت و حاكميت او بگريزيد در حالى كه تمام عالم هستى عرصه حكومت بلا منازع پروردگار است.
و اگر تصور كنيد كسى مىتواند به كمك شما بشتابد بدانيد «غير از خداوند هيچ ولى و ياورى براى شما نيست» (وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ).
در حقيقت اين آيه ضعف و ناتوانى انسان را مجسم مىكند و آيه قبل عدالت و رحمت پروردگار را.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 32)- وزش بادهاى منظم و حركت كشتيها از آيات اوست بار ديگر به بيان نشانههاى پروردگار و دلائل توحيد پرداخته، و بحثى را كه در اين زمينه در آيات قبل آمده ادامه مىدهد.
در اينجا به سراغ مطلبى مىرود كه انسانها در زندگى مادى خود با آن بسيار سر و كار دارند، مخصوصا ساحل نشينان و مسافران درياها، مىگويد: «از آيات و نشانههاى خداوند كشتيهايى است همچون كوهها كه بر صفحه درياها به حركت در مىآيد» (وَ مِنْ آياتِهِ الْجَوارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ).
(آيه 33)- سپس براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «اگر خداوند اراده كند باد را ساكن مىسازد تا كشتيها بر پشت دريا ساكن و متوقف شوند»! (إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى ظَهْرِهِ).
و در پايان آيه براى نتيجه گيرى اضافه مىكند: «در اين نشانههايى است براى هركس كه داراى مقام صبر و شكر است» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ).
آرى! در اين حركت بادها، و جريان كشتيها، و آفرينش درياها، و نظام و هماهنگى مخصوصى كه بر اين امور حكمفرماست نشانههاى گوناگونى براى ذات پاك اوست.
تكيه بر دو وصف «صبّار» و «شكور» مجموعا ترسيم گويايى از حقيقت ايمان است، چرا كه مؤمن در مشكلات و گرفتاريها صبور و در نعمتها شكور است.
لذا در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىخوانيم: «ايمان دو نيمه است، نيمى از آن صبر، و نيمى از آن شكر است».
(آيه 34)- باز در اين آيه براى مجسم ساختن عظمت اين نعمت الهى مىافزايد: «يا (اگر بخواهد) اين كشتيها را به خاطر اعمالى كه مسافران و سرنشينانش مرتكب شدهاند نابود و هلاك مىسازد» (أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِما كَسَبُوا).
ولى با اين حال لطف خداوند شامل حال انسان است «و بسيارى را مىبخشد» (وَ يَعْفُ عَنْ كَثِيرٍ).
كه اگر نبخشد هيچ كس جز معصومين و خاصان و پاكان از مجازات الهى مصون و بركنار نخواهند بود.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 35)- «تا كسانى كه در آيات ما مجادله مىكنند (و به مخالفت و انكار بر مىخيزند) بدانند هيچ پناهگاهى (جز ذات پاك خداوند) ندارند» (وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ).
چرا كه آگاهانه به مخالفت برخاسته، و از روى عداوت و لجاج به ستيزه جويى ادامه مىدهند، آنها از عفو و رحمتش ممنوعند.
(آيه 36)- در اين آيه روى سخن را به همگان كرده، مىگويد: «پس آنچه به شما عطا شده متاع زود گذر زندگى دنياى فانى است» (فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا).
مبادا شما را فريب دهد و غافل سازد، و تصور كنيد هميشه در اختيار شما است، برقى است مىجهد و به زودى خاموش مىشود، شعلهاى است در برابر باد و حبابى است بر سطح آب، و غبارى است در مسير طوفان.
«ولى پاداشها و مواهبى كه نزد خداست بهتر و پايدارتر است براى كسانى كه ايمان آوردهاند و بر پروردگارشان توكل مىكنند» (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).
اگر بتوانيد اين متاع زود گذر را با آن سرمايه جاودان مبادله كنيد تجارتى پرسود نصيب شما شده، و موفقيتى است بىنظير! لذا در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله مىخوانيم: «به خدا سوگند دنيا در برابر آخرت مثل اين است كه يكى از شما انگشت خود را به دريا زند و سپس بيرون آورد، بايد ديد چه مقدار آب دريا را با آن برداشته است»؟!
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 37)- بعد از وصف ايمان و توكل در باره مؤمنان به هفت قسمت از برنامههاى عملى آنها اشاره مىكند، برنامهاى كه بيانگر اركان يك جامعه سالم با حكومت صالح و قدرتمند است.
نخستين وصف را از پاك سازى شروع مىكند، مىفرمايد: پاداش الهى و آنچه نزد خداست «براى كسانى (بهتر و پايدارتر است) كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند» (وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ).
در روايات اهل بيت عليهم السّلام «كبائر» به اين صورت تفسير شده: «گناهان كبيره گناهانى است كه خداوند مجازات آتش براى آن مقرّر داشته است».
به اين ترتيب نخستين نشانههاى ايمان و توكل پرهيز و اجتناب از گناهان كبيره است.
در توصيف دوم كه آن نيز جنبه پاكسازى دارد در باره تسلط بر نفس به هنگام خشم و غضب كه بحرانىترين حال انسان است سخن مىگويد، مىفرمايد:
«و هنگامى كه خشمگين شوند عفو مىكنند» (وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ).
نه تنها در موقع غضب زمام اختيار از كفشان ربوده نمىشود، و دست به اعمال زشت و جنايات نمىزنند، بلكه با آب عفو و غفران قلب خود و ديگران را از كينهها شستشو مىدهند و اين صفتى است كه جز در پرتو ايمان راستين و توكل بر حق پيدا نمىشود.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه به هنگام شوق و علاقه، و به هنگام ترس و وحشت، و هنگام خشم و غضب مالك نفس خويشتن باشد خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام مىكند».
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 38)- در اين آيه به سومين تا ششمين اوصاف آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «و آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده، و فرمانهاى او را از جان و دل پذيرفتهاند» (وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ).
«و نماز را بر پا داشتهاند» (وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
«و كار آنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مىگيرد» (وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ).
«و از آنچه به آنها روزى دادهايم، در راه خداوند انفاق مىكنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).
در آيه قبل سخن از پاك سازى وجودشان از گناهان و غلبه بر خشم و غضب بود، اما در اين آيه سخن از بازسازى وجودشان در جنبههاى مختلف است كه از همه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان اوست.
(آيه 39)- در توصيف ديگر كه هفتمين توصيف مؤمنان راستين است مىفرمايد: «و كسانى كه هر گاه ستمى به آنان رسد تسليم ظالم نمىشوند و از ديگران يارى مىطلبند» (وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ).
هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فرياد برآوردن است، و هم مؤمنان ديگر موظف به پاسخگويى او هستند.
اين برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مىدهد كه اگر دست به ستم بيالايند مؤمنان ساكت نمىنشينند، و در برابر آنها به پا مىخيزند، و هم به مظلومان اعتماد مىبخشد كه اگر استغاثه كنند ديگران به يارى آنها مىشتابند.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 40)- ولى از آنجا كه يارى كردن يكديگر نبايد از مسير عدالت خارج شود، و به انتقامجويى، و كينهتوزى، و تجاوز از حد منتهى گردد، در اين آيه فورا آن را مشروط ساخته، مىافزايد: توجه داشته باشيد «كيفر بدى، مجازاتى همانند آن است» (وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها).
البته كار ظالم بايد «سيّئه» و بدى ناميده شود، اما كيفر او مسلما «سيّئه» نيست، و اگر در آيه از آن تعبير به «سيّئه» شده، به خاطر اين است كه مجازات، آزار و ايذاء است و آزار و ايذاء ذاتا بد است، هر چند به هنگام قصاص و كيفر ظالم كار خوبى محسوب مىشود.
ولى به هر حال اين تعبير مىتواند مقدمهاى باشد براى دستور عفو كه در جمله بعد آمده، گويى مىفرمايد: مجازات هر چه باشد يك نوع آزار است، و اگر طرف پشيمان شده باشد شايسته عفو است.
در اين گونه موارد عفو كنيد چرا كه «هر كس عفو و اصلاح كند اجر و پاداش او برخداست» (فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ).
و در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد» (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ).
عفو و مجازات هر كدام جاى ويژهاى دارد، عفو در جايى است كه انسان قدرت بر انتقام دارد، و اگر مىبخشد از موضع ضعف نيست، اين عفو سازنده است.
و كيفر و انتقام و مقابله به مثل در جايى است كه هنوز ظالم از مركب شيطان پياده نشده، مظلوم پايههاى قدرت خود را محكم نكرده، و عفو از موضع ضعف است، اينجاست كه بايد اقدام به مجازات كند.
(آيه 41)- يارى طلبيدن عيب نيست، ظلم كردن عيب است باز براى تأكيد آيات گذشته، در زمينه انتصار، و مجازات ظالم، و عفو و گذشت در موارد مناسب مىفرمايد: «و كسى كه بعد از مظلوم شدن يارى بطلبد ايرادى بر او نيست» (وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ). چرا كه انتصار و استمداد، حق مسلّم هر مظلومى است، و يارى مظلومان وظيفه هر انسان آزاده و بيدارى است.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 42)- «تنها ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مىكنند، و در زمين بنا حق ظلم روا مىدارند» (إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ).
آنها علاوه بر كيفر و مجازات در دنيا، «در آخرت نيز عذاب دردناكى در انتظارشان است» (أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 43)- در اين آيه باز به سراغ مسأله صبر و شكيبايى و عفو مىرود تا بار ديگر بر اين حقيقت تأكيد كند كه حق انتقام گيرى و قصاص و كيفر براى مظلوم در برابر ظالم هرگز مانع از مسأله گذشت و عفو و بخشش نيست، مىفرمايد: «اما كسانى كه شكيبايى كنند، و طرف را مورد عفو قرار دهند اين از كارهاى پر ارزش است» (وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ).
تعبير به «عزم الامور» ممكن است اشاره به اين باشد كه اين از كارهايى است كه خداوند به آن فرمان داده و هرگز نسخ نمىشود و يا از كارهايى است كه انسان بايد نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد.
(آيه 44)- آيا راه بازگشتى وجود دارد؟ در آيات گذشته سخن از ظالمان و بيدادگران و متجاوزان بود در اينجا به سر انجام كار اين گروه و گوشههايى از مجازاتهاى آنان اشاره مىكند.
نخست آنها را از گمراهانى مىشمرد كه هيچ ولى و سرپرستى ندارند، مىفرمايد: «كسى را كه خدا گمراه كند ولى و ياورى بعد از او نخواهد داشت» (وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ).
نه هدايت جنبه اجبارى دارد، نه ضلالت، بلكه نتيجه مستقيم اعمال انسانهاست، گاه انسان كارى انجام مىدهد كه خدا توفيقش را از او سلب كرده و نور هدايت را از قلب او مىگيرد، و او را در ظلمات گمراهى رها مىسازد.
به هر حال اين يكى از دردناكترين مجازاتهاى اين ظالمان است.
سپس مىافزايد: «ظالمان را در روز قيامت مىبينى كه وقتى عذاب الهى را مشاهده مىكنند (سخت پشيمان مىشوند، و) مىگويند: آيا راهى به سوى بازگشت (و جبران اين بدبختيها) وجود دارد»؟! (وَ تَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ). ولى اين تقاضا با پاسخ منفى رو برو خواهد شد.