-
RE: سوره شورى [42]
چه در قضاوت و داوريها، چه در حقوق اجتماعى و مسائل ديگر.
به دنبال اين پنج دستور، به جهات مشترك همه اقوام كه آن هم در پنج قسمت خلاصه شده، اشاره كرده، مىفرمايد: «خدا پروردگار ما و شماست» (اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ).
«نتيجه اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن شما» (لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ).
«خصومت شخصى در ميان ما نيست» (لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ).
از اين گذشته سر انجام، همه ما در يك جا جمع مىشويم و «خداوند ما و شما را در يكجا (قيامت) جمع مىكند» (اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا).
و قاضى همه ما در آن روز يكى است آرى «بازگشت (همه) به سوى اوست» (وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ).
به اين ترتيب هم خداى ما يكى است، و هم سر انجام ما يكجاست و هم قاضى دادگاه و مرجع امورمان و از اين گذشته همه در برابر اعمالمان مسؤوليم، و هيچ يك امتيازى بر ديگرى جز به ايمان و عمل پاك نداريم.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 16)- از آنجا كه در آيات گذشته اين سخن به ميان آمد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مأمور بود ضمن احترام به محتواى كتب آسمانى عدالت را در ميان همه مردم اجرا كند و هرگونه خصومت و محاجه با آنها را ترك كند، در اينجا براى تكميل اين سخن و اين كه حقانيت پيامبر اسلام نياز به دليل ندارد، مىفرمايد: «آنها كه در باره خداوند يكتا به محاجّه بر مىخيزند بعد از آن كه دعوت او از سوى مردم پذيرفته شد دليل آنها نزد پروردگارشان باطل و بىاساس است» (وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
«و خشم و غضب پروردگار بر آنهاست» (وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ). چون از روى علم و عمد به مخالفت خود ادامه مىدهند.
«و عذاب شديد الهى نيز (در قيامت) از آن آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ).
چرا كه لجاجت و عناد ثمرهاى جز اين ندارد.
منظور از جمله «من بعد ما استجيب له» (بعد از آن كه دعوت او اجابت شد) پذيرش تودههاى مردم پاكدل و بىغرض مىباشد كه با الهام از فطرت الهى و مشاهده محتواى وحى و معجزات گوناگون پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله سر تسليم در برابر او فرود آوردند.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 17)- شتاب نكنيد، قيامت مىآيد! در اين آيه به يكى از دلائل توحيد و قدرت پروردگار- كه در عين حال متضمن اثبات نبوت است- در مقابل احتجاج كنندگان بىمنطق پرداخته، مىگويد: «خداوند همان كسى است كه كتاب آسمانى را به حق نازل كرد و همچنين ميزان را» (اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ).
«حق» كلمه جامعى است كه معارف و عقائد حقّه، و همچنين اخبار صحيح و برنامههاى هماهنگ با نيازهاى فطرى و اجتماعى را و آنچه از اين قبيل است شامل مىشود.
همچنين «ميزان» در معنى كنائى به هرگونه معيار سنجش، و قانون صحيح الهى، و حتى شخص پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و امامان راستين عليهم السّلام كه وجودشان معيار تشخيص حق از باطل است اطلاق مىگردد و ميزان روز قيامت نيز نمونهاى است از اين معنى.
به اين ترتيب خداوند كتابى بر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله نازل كرده است كه هم حق است، و هم ميزان ارزيابى ارزشها.
و از آنجا كه نتيجه همه اين مسائل، مخصوصا بروز و ظهور كامل حق و عدالت و ميزان در قيامت است در پايان آيه مىگويد: «تو چه مىدانى شايد ساعت (قيام رستاخيز) نزديك باشد»؟! (وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ).
همان قيامتى كه وقتى بر پا شود همگان در دادگاه عدلش حضور مىيابند، و در برابر ميزان سنجشى كه حتى به اندازه سنگينى يك دانه خردل و كوچكتر از آن را دقيقا مىسنجند قرار مىگيرد.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 18)- سپس به موضع گيرى كفار و مؤمنان در برابر آن پرداخته، مىگويد: «آنها كه به قيامت ايمان ندارند در باره آن شتاب مىكنند» و مىگويند: اين قيامت كى خواهد آمد؟! (يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها).
آنها هرگز به خاطر عشق به قيامت و رسيدن به لقاى محبوب، اين سخن را نمىگويند، بلكه از روى استهزاء و مسخره و انكار چنين تقاضايى دارند.
«ولى آنها كه ايمان آوردهاند پيوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مىدانند آن حق است و خواهد آمد» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ).
و از اينجا روشن مىشود كه ايمان به قيامت و دادگاه بزرگ عدل الهى مخصوصا با توجه به اين معنى كه هر لحظه احتمال وقوع آن مىرود چه تأثير تربيتى عميقى در مؤمنان دارد.
و در پايان آيه به عنوان يك اعلام عمومى، مىفرمايد: «آگاه باشيد كسانى كه در قيامت ترديد مىكنند (و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجّه مىپردازند) در گمراهى عميقى هستند» (أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ).
چرا كه نظام اين جهان خود دليلى است بر اين كه مقدمهاى است براى جهان ديگر، كه بدون آن، آفرينش اين جهان، لغو و بىمعنى است، نه با حكمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 19)- از آنجا كه در آيات قبل بحثى از عذاب شديد خداوند به ميان آمد، و نيز تقاضايى از ناحيه منكران معاد مطرح شده بود كه چرا قيامت زودتر بر پا نمىشود؟ اين آيه براى آميختن آن «قهر» با «لطف» و براى پاسخگويى به شتاب كردن بىمعنى منكران معاد مىفرمايد: «خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهى) دارد» (اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ).
اگر در مجازات جاهلان مغرور تعجيل نمىكند آن هم از لطف اوست.
سپس يكى از مظاهر بزرگ لطف عميمش را- كه روزى گسترده اوست- مطرح كرده، مىگويد: «هركس را بخواهد روزى مىدهد» (يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ).
منظور اين نيست كه گروهى از روزى او محرومند، بلكه منظور توسعه روزى است در باره هر كس بخواهد.
در آيه 27 از همين سوره نيز مىخوانيم: گستردگى و محدوديت روزى او روى حساب معينى است، چرا كه «اگر خداوند روزى را براى همه گسترده سازد در زمين طغيان خواهند كرد».
روشن است كه «روزى» در اينجا هم ارزاق معنوى را شامل مىشود و هم مادى را، هم جسمانى و هم روحانى.
و در پايان آيه مىافزايد: «او قوى و شكست ناپذير است» (وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ).
اگر وعده روزى و لطف به بندگان مىدهد قادر بر انجام اين امر مىباشد و به همين دليل هرگز در وعدههاى او تخلف نيست.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 20)- مزرعه دنيا و آخرت! در اين آيه با يك تشبيه زيبا، مردم جهان را در برابر روزيهاى پروردگار و چگونگى استفاده از آن، به كشاورزانى تشبيه مىكند كه گروهى براى آخرت كشت مىكنند، و گروهى براى دنيا، و نتيجه هر يك از اين دو زراعت را مشخص مىكند.
مىفرمايد: «كسى كه زراعت آخرت را طالب باشد به او بركت مىدهيم و بر محصولش مىافزاييم» (مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ).
«و آنها كه فقط براى دنيا كشت كنند (و تلاش و كوششان براى بهرهگيرى از اين متاع زود گذر و فانى باشد) تنها كمى از آنچه را مىطلبند به آنها مىدهيم اما در آخرت هيچ نصيب و بهرهاى نخواهند داشت» (وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ).
به اين ترتيب نه دنيا پرستان به آنچه مىخواهند مىرسند و نه طالبان آخرت از دنيا محروم مىشوند، اما با اين تفاوت كه گروه اول با دست خالى به سراى آخرت مىروند و گروه دوم با دستهاى پر! تشبيه جالب و كنايه زيبايى است: انسانها همگى زارعند و اين جهان مزرعه ماست اعمال ما بذرهاى آن و امكانات الهى بارانى است كه بر آن مىبارد اما اين بذرها بسيار متفاوت است. بعضى محصولش نامحدود، جاودانى و درختانش هميشه خرّم و سرسبز و پر ميوه، اما بعضى ديگر محصولاتش بسيار كم، عمرش كوتاه و زود گذر و ميوههايى تلخ و ناگوار دارد.
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 21)- از آنجا كه در آيه 13 همين سوره سخن از تشريع دين از ناحيه پروردگار به وسيله پيامبران اولوا العزم بود در ادامه آن در اين آيه براى نفى تشريع ديگران، و اين كه هيچ قانونى در برابر قانون الهى رسميت ندارد، و اصولا حق قانونگذارى مخصوص خداست مىفرمايد: «آيا آنها معبودانى دارند كه دين و آيينى بىاذن خداوند براى آنان تشريع كردهاند» (أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ).
به دنبال آن با لحنى تهديد آميز به تشريع كنندگان باطل هشدار داده مىگويد:
«هر گاه فرمان حتمى خداوند دائر به مهلت دادن به اين گونه اشخاص نبود در ميان آنها داورى مىشد» دستور عذابشان صادر مىگشت و مجالى به آنها نمىداد (وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ).
در عين حال آنها نبايد اين حقيقت را فراموش كنند كه «براى ظالمان عذاب دردناكى است» (وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 22)- سپس به توضيح كوتاهى در باره «عذاب ظالمين» و توضيح بيشترى در باره «پاداش مؤمنان» در مقابل آنها، پرداخته، مىگويد: در آن روز «ستمگران را مىبينى كه از اعمالى كه انجام دادهاند سخت بيمناكند، اما (چه فايده كه) مجازات اعمالشان آنها را فرو مىگيرد» (تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ).
«و اما كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند در بهترين و سرسبزترين باغهاى بهشت جاى دارند» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ).
اما فضل الهى در باره مؤمنان صالح العمل به همين جا ختم نمىشود، آنها چنان مشغول الطاف او هستند كه «هر چه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است» (لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
و به اين ترتيب هيچ موازنهاى بين «عمل» و «پاداش آنها» وجود ندارد، بلكه پاداششان از هر نظر نامحدود است.
و از آن جالبتر تعبير «عند ربّهم» (نزد پروردگارشان) مىباشد كه بيانگر لطف بىحساب خداوند در باره آنهاست، چه موهبتى از اين بالاتر كه به مقام قرب خدا راه يابند؟
بىجهت نيست كه در پايان آيه مىگويد: «اين است فضل بزرگ» (ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ).
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 23)-
شأن نزول:
در تفسير مجمع البيان شأن نزولى براى آيات 23 تا 26 اين سوره از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله نقل شده است كه حاصلش چنين است:
«هنگامى كه پيامبر وارد مدينه شد و پايههاى اسلام محكم گرديد، انصار گفتند ما خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله مىرسيم و عرض مىكنيم: اگر مشكلات مالى پيدا شد اين اموال ما بدون هيچ گونه قيد و شرط در اختيار تو قرار دارد.
هنگامى كه اين سخن را خدمتش عرض كردند آيه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)
نازل شد، و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله بر آنها تلاوت كرد، آنها با خوشحالى و رضا و تسليم از محضرش بيرون آمدند، اما منافقان گفتند: اين سخنى است كه او بر خدا افترا بسته، و هدفش اين است كه ما را بعد از خود در برابر خويشاوندانش ذليل كند، آيه بعد نازل شد (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً)، و به آنها پاسخ گفت، پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به سراغ آنان فرستاد و آيه را بر آنها تلاوت كرد، گروهى پشيمان شدند و گريه كردند و سخت ناراحت گشتند آيه سوم نازل گرديد: (وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ).
پيامبر به سراغ آنها فرستاد و آنها را بشارت داد كه توبه خالصانه آنان مقبول درگاه خداست.
-
RE: سوره شورى [42]
تفسير:
مودت اهل بيت عليهم السّلام پاداش رسالت است: به دنبال آيه قبل كه پاداش مؤمنان را بيان مىكرد در اين آيه، براى بيان عظمت اين پاداش بزرگ مىافزايد: «اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند به آن نويد مىدهد» (ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ).
بشارت مىدهد تا رنجهاى طاعت و بندگى و مبارزه با هواى نفس و جهاد در برابر دشمنان بر آنها سخت نيايد.
و از آنجا كه ابلاغ اين رسالت از سوى پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و اله گاه اين توهّم را ايجاد مىكرد كه او چه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از مردم مىطلبد به دنبال اين سخن به پيامبر دستور مىدهد: «بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوست داشتن نزديكانم [اهل بيتم]» (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى).
دوستى ذوى القربى بازگشت به مسأله ولايت و قبول رهبرى ائمه معصومين عليهم السّلام از دودمان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىكند كه در حقيقت تداوم خط رهبرى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و ادامه مسأله ولايت الهيه است و پر واضح است كه قبول اين ولايت و رهبرى همانند نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله سبب سعادت خود انسانهاست و نتيجهاش به خود آنها بازگشت مىكند.
«احمد بن حنبل» در «فضائل الصحابه» با سند خود از سعيد بن جبير از عامر چنين نقل مىكند: «هنگامى كه آيه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» نازل شد اصحاب عرض كردند: اى رسول خدا! خويشاوندان تو كه مودت آنها بر ما واجب است كيانند؟
فرمود: «على و فاطمه و دو فرزند آن دو، و اين سخن را سه بار تكرار فرمود»!
-
RE: سوره شورى [42]
(آيه 24)- اين آيه ادامه آيه قبل در زمينه رسالت و اجر رسالت، و مودت ذى القربى و اهل بيت است.
مىفرمايد: آنها اين وحى الهى را پذيرا نمىشوند «آيا مىگويند: او بر خدا دروغ بسته» و اينها زائيده فكر خود اوست كه به خدا نسبت مىدهد؟ (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً).
«در حالى كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مىنهد و» اگر خلاف بگويى قدرت اظهار اين آيات را از تو مىگيرد (فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ).
اين در حقيقت اشاره به استدلال منطقى معروفى است كه اگر كسى دعوى نبوت كند و معجزات و آيات بينات بر دست و زبان او ظاهر شود، و مورد حمايت و نصرت الهى قرار گيرد، اما او بر خدا دروغ بندد حكمت خداوند ايجاب مىكند كه آن معجزات و حمايتش را از او بگيرد، و رسوايش سازد.
سپس براى تأكيد اين مطلب مىافزايد: «و خداوند باطل را محو مىكند، و حق را به فرمانش محقق و پا برجا مىسازد» (وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ).
اين وظيفه خداوند است كه براساس حكمتش حق را آشكار و باطل را رسوا سازد، با اين حال چگونه اجازه مىدهد كسى بر او دروغ بندد؟
و اگر تصور شود كه ممكن است پيامبر پنهان از علم خدا دست به چنين كارى زند اشتباه بزرگى است «چرا كه او به آنچه در درون دلهاست آگاه است» (إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).