-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 12)- درياى آب شيرين و شور يكسان نيستند! در اين آيه به بخش ديگرى از آيات آفاقى كه نشانههاى عظمت و قدرت اويند در مورد آفرينش درياها و برخى بركات و فوائد آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «دو دريا يكسان نيستند، اين يكى گوارا و شيرين و براى نوشيدن خوشگوار است، و آن ديگر شور و تلخ» (وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ).
با آن كه هر دو، روز نخست به صورت قطرات باران شيرين و گوارا از آسمان بر زمين نازل شدهاند، و هر دو از يك ريشه مشتقند، اما در دو چهره كاملا مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشتهاند.
و عجيب اين كه: «از هر دو گوشت تازه مىخوريد» (وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا).
«و از هر دو وسائل زينتى براى پوشيدن استخراج مىكنيد» (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها).
به علاوه از هر دو مىتوانيد براى نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگيريد لذا «كشتيها را مىبينى كه از هر طرف درياها را مىشكافند و پيش مىروند، تا از فضل خداوند بهره گيريد و شايد حق شكر او را ادا كنيد» (وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 13)- باز در اينجا به قسمت ديگرى از آيات توحيد و نعمتهاى بىپايان پروردگار اشاره مىكند تا ضمن آگاهى دادن به انسان حسّ شكرگزارى آنان را در مسير شناخت معبود حقيقى برانگيزد، مىفرمايد: «او شب را در روز داخل مىكند و روز را در شب» (يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ).
بعد به مسأله تسخير خورشيد و ماه اشاره كرده، مىگويد: «و خورشيد و ماه را مسخّر (شما) كرده» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
چه تسخيرى از اين برتر و بالاتر كه همه آنها در مسير منافع انسان حركت مىكنند، و سر چشمه انواع بركات در زندگى بشرند.
اما اين خورشيد و ماه در عين اين كه بطور كاملا منظم در مسير خود مىگردند و خدمتگزار لايق و خوبى براى انسانند نظامى كه حاكم بر آنهاست جاودانى نيست.
لذا به دنبال بحث تسخير مىافزايد: «هر يك تا سر آمد معينى به حركت خود ادامه مىدهد» (كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
سپس به عنوان نتيجهگيرى از اين بحث توحيدى مىفرمايد: «اين است خداوند، پروردگار شما» (ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ). خداوندى كه نظام نور و ظلمت و حركات حساب شده خورشيد و ماه را با تمام بركاتشان مقرّر فرموده است.
«حاكميت در عالم مخصوص اوست» (لَهُ الْمُلْكُ).
«و معبودهايى را كه شما جز او مىخوانيد حتى حاكميت و مالكيت (به اندازه) پوست نازكى كه روى هسته خرما كشيده شده (در سرتاسر عالم هستى) ندارند» (وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ).
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 14)- سپس مىافزايد: «اگر آنها را (براى حل مشكلات خود) بخوانيد هرگز صداى شما را نمىشنوند» (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ).
چرا كه قطعاتى از سنگ و چوب بيش نيستند جمادند و بىشعور! «و به فرض كه (ناله و اصرار و الحاح شما را) بشنوند هرگز توانايى پاسخگويى به نيازهاى شما ندارند» (وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ).
چرا كه روشن شد حتى به اندازه پوست نازك هسته خرمايى مالك سود و زيانى در جهان هستى نيستند.
و از اين بالاتر «روز قيامت كه مىشود آنها پرستش و شرك شما را منكر مىشوند» (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ).
و مىگويند: خداوندا! اينها پرستش ما نمىكردند بلكه هواى نفس خويش را در حقيقت مىپرستيدند.
در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «هيچ كس مانند خداوندى كه از همه چيز آگاه است تو را با خبر نمىسازد» (وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ).
اگر مىگويد: بتها در قيامت پرستش شما را انكار مىكنند، و از شما بيزارى مىجويند، تعجب نكنيد، زيرا كسى از اين موضوع خبر مىدهد كه از تمام عالم هستى و ذرّه ذرّه آن آگاه است.
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 15)- در تعقيب دعوت مؤكدى كه در آيات گذشته به سوى توحيد و مبارزه با هر گونه شرك و بت پرستى آمده بود ممكن است اين توهّم براى بعضى پيش آيد كه خداوند چه نيازى به پرستش ما دارد؟
در اين آيه مىفرمايد: «اى مردم! شما نيازمند به خدا هستيد و خداوند از هر نظر بىنياز و شايسته حمد و ستايش است» (يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ).
آرى! بىنياز حقيقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى يكى است و او خدا است، همه انسانها بلكه همه موجودات سر تا پا نيازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل كه اگر لحظهاى ارتباطشان قطع شود هيچند و پوچ.
اين ما هستيم كه از طريق عبادت و اطاعت او، راه تكامل را مىپيماييم و به آن مبدأ بىپايان فيض در پرتو عبوديتش لحظه به لحظه نزديكتر مىشويم.
بنابر اين او هم «غنى» است و هم «حميد» يعنى در عين بىنيازى آنقدر بخشنده و مهربان است كه شايسته هر گونه حمد و سپاسگزارى است.
(آيه 16)- در اين آيه براى تأكيد همين فقر و نياز انسانها به او مىفرمايد: «اگر بخواهد شما را مىبرد و خلق جديدى را مىآورد» (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ). او نه نيازى به طاعت شما دارد و نه بيمى از گناهانتان.
(آيه 17)- و در اين آيه باز به عنوان تأكيد مجدد مىفرمايد: «و اين كار براى خدا ناممكن نيست» (وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ).
آرى! او هر چه را اراده كند به آن فرمان مىدهد موجود باش آن نيز بلافاصله موجود مىشود.
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 18)- اين آيه به پنج «نكته» در ارتباط با آيات قبل اشاره مىكند:
نخست اين كه در آيات گذشته آمده بود كه «اگر خدا بخواهد شما را مىبرد و قوم ديگرى را به جاى شما مىآورد» اين سخن ممكن است براى بعضى اين سؤال را به وجود آورد كه مخاطبين اين آيه همه از افراد گنهكار نيستند، آيا ممكن است مؤمنان صالح نيز گرفتار عواقب گناهان ديگران شوند و محكوم به فنا گردند؟
اينجاست كه مىفرمايد: «و هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد» (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
اين جمله از يك سو ارتباط به عدل خداوند دارد كه هر كس را در گرو كار خود مىشمرد، و از سوى ديگر به شدت مجازات روز رستاخيز اشاره دارد.
در جمله دوم همين مسأله را به صورت ديگرى مطرح مىكند، مىگويد:
«و اگر شخص سنگين بارى، ديگرى را براى حمل گناهان خود بخواند (پاسخ منفى به دعوت او مىدهد و) چيزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزديكان او باشد» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى).
بالأخره در سومين جمله پرده از اين حقيقت بر مىدارد كه انذارهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله تنها در دلهاى آماده اثر مىگذارد، مىفرمايد: «تو فقط كسانى را بيم مىدهى كه از پروردگار خود در پنهانى مىترسند و نماز را بر پا مىدارند» (إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
تا در دلى خوف خدا نباشد، و در نهان و آشكار احساس مراقبت يك نيروى معنوى بر خود نكند، و با انجام نماز كه قلب را زنده مىكند و به ياد خدا وا مىدارد به اين احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى انبيا و اوليا بىاثر خواهد بود.
در جمله چهارم باز به اين حقيقت بر مىگردد كه خدا از همگان بىنياز است، مىافزايد: «و هر كس پاكى (و تقوا) پيشه كند نتيجه آن به خودش باز مىگردد» (وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ).
و سر انجام در پنجمين و آخرين جمله هشدار مىدهد كه اگر نيكان و بدان به نتائج اعمال خود در اين جهان نرسند مهم نيست چرا كه «بازگشت (همگان) به سوى خداست» و سر انجام حساب همه را خواهد رسيد! (وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ).
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 19)- نور و ظلمت يكسان نيست! به تناسب بحثهايى كه پيرامون ايمان و كفر در آيات گذشته بود، در اينجا چهار مثال جالب براى مؤمن و كافر ذكر مىكند كه آثار «ايمان» و «كفر» به روشنترين وجه در آن مجسّم شده است.
در نخستين مثال «كافر» و «مؤمن» را به «نابينا» و «بينا» تشبيه كرده، مىگويد:
«هرگز كور و بينا مساوى نيستند» (وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ).
ايمان به انسان در جهان بينى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنايى و آگاهى مىدهد، اما كفر ظلمت است و تاريكى، و در آن نه بينش صحيحى از كل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.
(آيه 20)- و از آن جا كه چشم بينا به تنهايى كافى نيست بايد روشنايى و نورى نيز باشد، تا انسان با كمك اين دو عامل موجودات را مشاهده كند، در اين آيه مىافزايد: «و نه تاريكيها با نور برابرند» (وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ).
چرا كه تاريكى منشأ گمراهى و عامل سكون و ركود است، اما نور و روشنايى منشأ حيات و زندگى و حركت و جنبش و رشد و نمو و تكامل است.
(آيه 21)- سپس مىافزايد: «و هرگز سايه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان يكسان نيستند» (وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ).
مؤمن در سايه ايمانش در آرامش و امن و امان به سر مىبرد، اما كافر به خاطر كفرش در ناراحتى و رنج مىسوزد.
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 22)- و سر انجام در آخرين تشبيه مىگويد: «و هرگز زندگان و مردگان يكسان نيستند»! (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).
مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و كوشش و حركت و جنبش، اما كافر همچون چوب خشكيدهاى است كه نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سايه دارد و جز براى سوزاندن مفيد نيست.
و در پايان آيه مىفزايد: «خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مىرساند» (إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ). تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى مناديان توحيد لبيك گويد.
«و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفتهاند برسانى»! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ).
فرياد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشين، و گويا باشد، مردگان و كسانى كه بر اثر اصرار در گناه و غوطهور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست دادهاند مسلما آمادگى براى پذيرش دعوت تو ندارند.
(آيه 23)- بنابر اين از عدم ايمان آنها نگران مباش، و بيتابى مكن، وظيفه تو ابلاغ و انذار است «تو تنها بيم دهندهاى» (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ).
(آيه 24)- اگر كوردلان ايمان نياورند عجيب نيست در آيات گذشته به اينجا رسيديم كه افرادى هستند همچون مردگان و نابينايان كه سخنان انبيا در دل آنان كمترين اثرى ندارد، به دنبال آن در اينجا براى اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را در اين زمينه دلدارى دهد، مىفرمايد: «ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستاديم، و هيچ امتى در گذشته نبود مگر اين كه انذار كنندهاى داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ).
تو نداى خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهاى الهى بشارت ده، و از كيفرهاى پروردگار آنها را بترسان، خواه پذيرا شوند يا بر سر عناد و لجاج بايستند.
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 25)- در اين آيه مىافزايد: «اگر تو را تكذيب كنند (عجيب نيست و غمگين مباش) زيرا كسانى كه قبل از آنها بودند نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند، در حالى كه فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و كتابهاى محتوى پند و اندرز، و كتابهاى آسمانى مشتمل بر احكام و قوانين روشنى بخش، به سراغشان آمدند» (وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ).
(آيه 26)- در اين آيه به كيفر دردناك اين گروه اشاره كرده، مىفرمايد: چنان نبود كه آنها از كيفر الهى مصون بمانند، و دائما به تكذيبهاى خود ادامه دهند، «سپس، كافران را گرفتم» و سخت مجازات كردم (ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا).
جمعى را گرفتار طوفان ساختيم، گروهى را گرفتار تندباد ويرانگر، و جمعى را بوسيله صيحه آسمانى و صاعقه و زلزله درهم كوبيديم! سپس در پايان براى تأكيد و بيان عظمت و شدت مجازات آنها مىگويد:
«مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ).
اين درست به آن مىماند كه شخصى عمل مهمى را انجام مىدهد و بعد از حاضران سؤال مىكند كار من چگونه بود؟
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 27)- اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود! در اينجا بار ديگر به مسأله توحيد باز مىگردد، و صفحه تازهاى از كتاب تكوين را در برابر ديدگان انسانها مىگشايد، تا پاسخى دندان شكن به مشركان لجوج و منكران سرسخت توحيد باشد.
نخست مىگويد: «آيا نديدى خداوند از آسمان آبى نازل كرد و بوسيله آن ميوههايى به وجود آورديم با الوان مختلف» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها).
آرى! مىبينيد كه از آب و زمين واحد يكى بىرنگ و ديگرى تنها داراى يك رنگ اين همه رنگهاى مختلفى از ميوههاى گوناگون، گلهاى زيبا، برگها و شكوفهها، در چهرههاى مختلف به وجود آمده است.
«الوان» ممكن است به معنى رنگهاى ظاهرى ميوهها باشد و ممكن است كنايه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد.
در دنباله آيه به تنوع طرقى كه در كوهها وجود دارد، و سبب شناخت جادهها از يكديگر مىشود اشاره كرده، مىگويد: «و از كوهها نيز جادههايى آفريده شده به رنگ سفيد و سرخ، با رنگهايى متفاوت و (گاه) به رنگ كاملا سياه» (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ).
-
RE: سوره فاطر [35]
(آيه 28)- در اين آيه مسأله تنوع الوان را در انسانها و جانداران ديگر مطرح كرده، مىگويد: «از انسانها و جنبندگان و چهار پايان نيز (افرادى آفريده شده كه) رنگهاى متفاوتى دارند» (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
آرى! انسانها با اين كه همه از يك پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى كاملا متفاوتند، بعضى سفيد همچون برف، بعضى سياه همچون مركب، حتى در يك نژاد نيز تفاوت در ميان رنگها بسيار است.
گذشته از چهره ظاهرى، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و استعداد و ذوقهايشان، كاملا متنوع و مختلف است.
پس از بيان اين نشانههاى توحيدى در پايان به صورت يك جمع بندى مىگويد: «آرى مطلب چنين است» (كَذلِكَ).
و از آنجا كه بهرهگيرى از اين آيات بزرگ آفرينش بيش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آيه مىفرمايد: «تنها بندگان عالم و دانشمندند كه از خدا مىترسند» (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).
آرى! از ميان تمام بندگان، دانشمندانند كه به مقام عالى خشيت يعنى «ترس از مسؤوليت توأم با درك عظمت مقام پروردگار» نائل مىگردند، اين حالت «خشيت» مولود سير در آيات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرينش است.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام در تفسير همين آيه مىخوانيم: «منظور از علما كسانى هستند كه اعمالشان آنها هماهنگ با سخنانشان باشد كسى كه گفتارش با كردارش هماهنگ نباشد عالم نيست».
و در پايان آيه به عنوان يك دليل كوتاه بر آنچه گذشت مىفرمايد: «خداوند تواناى شكست ناپذير و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ).
«عزت» و قدرت بىپايانش سر چشمه خوف و خشيت انديشمندان است، و «غفوريتش» كه نشانه رحمت بىانتهاى اوست سبب رجاء و اميد آنان است، و به اين ترتيب اين دو نام مقدس، بندگان خدا را در ميان خوف و رجاء نگه مىدارد، و مىدانيم حركت مداوم به سوى تكامل بدون اتصاف به اين دو وصف ممكن نيست.