شاخص چهارمی که فرقه شیرازی و جریان تشیع انگلیسی دارد شاخص بی سوادی است. اینکه میگویم بیسواد نه اینکه سواد خواندن و نوشتن ندارند. من وقتی گفتم سید صادق شیرازی سواد ندارد یعنی سواد فقاهتی و تخصص در مسائل اسلامی ندارد نه اینکه سواد خواندن و نوشتن ندارد. سواد دارد اما سوادی که او را به عنوان یک مجتهد معرفی کند ندارد. یکی از شیوه های کار جریان شیرازی این است که بروند آدمهای کم سواد که مثلا خوش صدا هستند و میتوانند مداحی کنند و روضه بخوانند را جذب کنند. بنابراین روضه خوانها، مداحها و عامه کسانی که از جریان شیرازی حمایت میکنند آدمهای کم سوادی هستند که اطلاعات بسیار اندکی از مسائل دینی دارند. همین اطلاعات اندک هم این جریان را به روشهای «اخباریگری» کشانده است. یکی میگفت از بزرگان این فرقه پرسیدم نظرتان نسبت به یک حدیث که در بحارالانوار آمده است چیست؟ ایشان جواب داد «همه احادیث بحارالانوار صحیح هستند! » اصلا خود مرحوم مجلسی هم چنین ادعایی نداشته که هر چه در بحار آمده صحیح است. چطور میشود این همه روایت که از منابع مجهول و ناشناخته در کتاب بحار آمده است؛ صحیح باشد؟ کسی از علمای متقدم و متاخر ما چنین ادعایی نکرده است. تنها علت طرح ادعای صحت کامل بحارالانوار این است که بتوانند برای هر بدعتی که میگذارند و هر انحرافی که ایجاد میکنند دلیلی بتراشند زیرا در بحارالانوار آنقدر روایت وجود دارد که هرکسی بخواهد در دین انحرافی ایجاد کند میتواند یک روایت ولو با تحریف و تفسیر غلط بیابد و آن را دست مایه انحراف در دین قرار دهد.
شاخص پنجم جریان شیرازی این است که روی احساسات شیعی کار میکنند تا بتوانند از طریق برانگیختن احساسات مردم برای خود سربازگیری کنند.