اگر بخواهیم این قدردانى را به معناى حقیقى کلمه به کار ببندیم، باید همه‌ نیروها را به صحنه بیاوریم؛ واقعاً کمربسته‌ کار، وارد میدان شویم و یک مقدارى هم برگردیم به خودمان، نقصهاى خودمان را مشاهده کنیم. ما هر کداممان نقصهائى داریم؛ کم هم نیست. معمولاً عیوب ما انسانها خیلى بیشتر از محسّناتمان است؛ خودمان ملتفت نیستیم. اگر اینجور نبود، کسى مثل پیغمبر با آن عظمت - که نور خالص است و ظلمتى در وجود او نیست - استغفار نمیکرد.

پیغمبر هم استغفار میکرد؛ «لأستغفر اللَّه فى کلّ یوم سبعین مرّة». حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار میکنم؛ «انّه لیغان على قلبى». طبیعت بشر، اینجورى است. ما مجموعه‌اى از ضعفها هستیم؛ اما خداى متعال توان قدرت پیشرفت و حسن بى‌انتها را هم در ما قرار داده، که میتوانیم همین طور هى بر این ضعفها فائق بیائیم؛ یکى پس از دیگرى این صفرها را تبدیل کنیم به عدد، این منفى‌ها را تبدیل کنیم به مثبتات. خدا که به ما ظلم نمیکند.

ما میتوانیم همه‌ى اینها را از آن طرف برگردانیم به عدد. هرچه کردیم، پیش رفتیم. آن مقدارى که باقى میماند و کمبود کار ماست، این را باید متوجه باشیم. یعنى اگر انسان متوجه ضعفهاى خود و کمبودهاى کار خود و عیوب خود نبود، عقب خواهد ماند.