دیروز در صفحه فیس بوک یک بسیجی دیدم کسی او را تهدید به کشتن و قطعه قطعه کردن و... کرده بود! تا صبح به بلاهت آن شخص در تهدید یک بسیجی به شهادت، فکر می کردم و به مظلومیت بچه بسیجی ها در این گناه آباد بی انتها. آه! که شهادت برای انقلاب اسلامی شرف بسیجی و تنها سهم او از بسیجی بودن است. اما بهتر از این را سید شهیدان اهل قلم گفته که "شهادت جانمایه انقلاب اسلامی است". از آن بسیجی که با ترکش بمبهای ناپالم روسی و فرانسوی در جزایر مجنون در خون می غلطید تا این بسیجی که در خیابانهای تهران با چاقوی منکرات در خون خود می غلطد فاصله ای هست علی الظاهر، اما جبهه عوض نشده است. جبهه، جبهه است و بسیجی، بسیجی و خون، خون!

"شهادت جانمایه انقلاب اسلامی است" چه در سال ۶۰ در خرمشهر و هویزه، چه در سال ۹۰ در خیابانهای تهران. نسبت ما را با کربلا هم همین شهادت و خون برقرار می کند و اینجا دیگر صحبت از فاصله سال ۶۰ و سال ۹۰ نشان از بی معرفتی ماست. ما باکی از زدن به دل تیغها نداریم که ارباب ما حسین (ع) باک نداشت؛ او در رجز بلندی که برای تاریخ خوانده از تیغها خواسته تا او را دریابند تا معروف دین جدش بر زمین نماند و به منکر شرع او عمل نشود. این رجز، عَلَمی است که حسین (ع) تا قیامت بر زمین کوبیده تا راه را به هر که هوای اسلام در سر دارد نشان بدهد. آه! از کوتاهی همت ما بازماندگان و بلندی همت راه یافتگان که بعد از چهارده قرن در رکاب فرزند حسین (ع) به او لبیک گفتند...