مسلمانان صدر اسلام وقتی به همديگر می رسيدند، پس از سلام، آيات سورۀ «والعصر» را به عنوان تعارف و احوال‌پرسی برای هم می‌خواندند. امّا امروزه شاهد هستيم كه بسياری از افراد در مواججه با هم، پس از سلام می گويند: چه خبر؟ ديگری نيز در پاسخ اين سؤال، باب غيبت و تهمت و شايعه را باز می‌كند و در حقيقت زبان خود را رها می‌كند كه هرچه می‌خواهد بگويد.

ننگ است كه مسلمان در جمهوری اسلامی، با تكيه بر خواندن يك خبر در روزنامه يا سايت يا شنيدن از ديگران به نقل آن بپردازد و گناه بزرگ شايعه پراكنی را در پروندۀ خود ثبت كند.

بسياری از گرفتاری‌های فردی و اجتماعی كه امروزه گريبان مردم را گرفته است، در اثر بی‌توجهی و غفلت نسبت به اين گناهان بزرگ است. در واقع اثر وضعی اهانت، تهمت و غيبت، گرفتاری و سرگردانی است كه بسياری از مردم به آن مبتلا شده‌اند.

بسياری از شما عزيزان ممكن است خودتان غيبت نكنيد، امّا شنوندۀ غيبت باشيد. ممكن است به كسی تهمت نزنيد، اما شنوندۀ تهمت باشيد. ممكن است به كسی ظلم و اهانت نكنيد، اما بينندۀ اهانت و ساكت در برابر آن باشيد. از نظر اسلام، گناه ديدن و شنيدن و سكوت، با گناه انجام دادن آن معصيت تفاوتی ندارد. امّا مصيبت بالاتر آن است كه برخی نه تنها ساكتند، بلكه نسبت به آن گناه ترغيب و تحريص هم دارند و با گناهكار همراهی می‌كنند و اين افراد بايد بدانند كه مشابه آن آبروريزی برای خود آنان هم اتفاق خواهد افتاد.

امّا اگر انسان در مواجهه با اين گناهان بزرگ به وظيفۀ دينی و انسانی خود عمل كند و از مظلوم دفاع نمايد، نه تنها كار او فضيلت و ثواب فراوانی دارد، بلكه به طور طبيعی بين مردم محبوبیّت پيدا می‌كند و همه چنين كسی را دوست دارند و می‌تواند در دل ديگران نفوذ پيدا كند و به عبارت ديگرف حكومت بر دل‌ها را به دست آورد. زيرا مثلاً اگر در جلسه‌ای پشت سر كسی غيبت كردند يا تهمت زدند و شما دفاع كرديد، دفاع شما به گوش آن مظلوم خواهد رسيد و او هميشه خاطرۀ شيرينی از شما دارد و شما را دوست خواهد داشت. همچنين هركس ديگری كه از دفاع شما مطلع گردد، چون فطرت او موافق عمل نيكوی شماست، قلباً نسبت به شما و فعل شما احساس خوبی دارد و بدين طريق نزد همۀ مردم، محبوبیّت خاصّی پيدا می‌كنيد، هرچند ممكن است افراد گناهكار كه از دفاع شما عصبانی هستند، اين محبوبیّت قلبی را به روی خود نياورند و خلاف آن عمل كنند.

پی‌نوشت‌ها


1. فرقان‏ / 63

2. زمر / 10

3. علل‌الشرايع، ج 2، ص 557

4. كافی، ج 2، ص 352

5. هود / 113

6. وسائل‏‌الشيعة، ج 17، ص 182

7. كافی، ج 5، ص 107

8. نهج‏‌البلاغة، ص 421‏

9. نور / 15

10.حجرات/12