اگر انسان در برخورد با لذائذ مراقب حلال و حرام باشد و از وظيفه الهي غفلت نکند و از آن ها جهت تكامل خود استفاده كند، با عبوديت الهي منافاتي ندارد.بطور مثال لذت بردن از خوردني ها و نوشيدني ها، خود به خود نه ارزش مثبت دارد و نه ارزش منفي، يعني نه مي توان آن را پسنديده خواند و نه مي توان آن را ناپسند دانست، بلكه امري مباح مي باشد. بار مثبت يا منفي داشتن بستگي به عوامل ديگر دارد.لذا از آيات و روايات استفاده مي شود كه دو چيز مي تواند به عمل خوردن و نوشيدن انسان ارزش دهد:

اول كسب قدرت و توانايي بر عبادت. دوم شكرگويي و سپاس گزاري.[1]

خوردن غذاي خوشمزه اگر به انگيزه شكر باشد، علاوه بر ارزش مادي آن داراي ارزش مثبت اخلاقي و معنوي هم خواهد بود. اما اگر صرف لذّت بردن باشد. باز عمل ناپسندي نمي باشد.

مشکل جايي است که به لذت ها به چشم هدف نگاه شود، به طوري كه از خدا غفلت شود و همه تلاشش فقط براي رسيدن به لذائذ باشد و بالاتر از لذائذ دنيوي را در نظر نگيرد، و انسانيت خود را فراموش كرده و به جرگه حيوانات پيوسته است.

پس آن چه با عبوديت الهي در تنافي مي باشد، صرف پرداختن انسان و مشغول شدنش به لذت‏هاي دنيوي است، به شكلي كه از زندگي آخرت غافل شود. لذا قرآن مجيد مي فرمايد: "براي مردم تمايل و دوستي خواسته‏هاي نفساني چون زنان و فرزندان و هَميان‏هاي پر از طلا و نقره و اسب‏هاي نشان دار و چارپايان و مزارع قرار داده شده است. اين‏ها متاع زندگي دنيا است و نزد خدا، منزل گاه نيكو و ابدي براي بازگشت انسان وجود دارد".(آل عمران، آيه 14) پس بايد در انتخاب، نهايت دقت را کرد.

لذا لذت‏ها، از نظر ارزش، شدت و ضعف دارد. اگر لذّت زودگذر دنيا، مانع لذت پايدار و جاودانه اخروي شود و عذاب را در پي داشته باشد، از نظر عقل ارزش کاملا منفي داشته و از نظر شرع ترك آن واجب است. اما بعضي از لذايذ دنيوي موجب عذاب نمي‏شود، ولي از بيشتر لذايذ آخرت، محروم مي كند. اين نوع لذت ها در شرع، مكروه شمرده شده است. برخي از لذت‏ها صرفاً مزاحم با لذايذ خاص اولياي الهي مي باشد، كه در شرح مباح شمرده شده، ولي اولياي الهي از اين نوع لذت‏ها حتي المقدور پرهيز مي كنند.[2] البته در دين الهي هم بعضي از لذت‏ها، توصيه شده است مثل ارتباط زناشويي و خوردن براي سلامت جسماني. که حد تعادل، و عدم تعارض با لذات اخروي مي باشد.

پي نوشت‏ها

1. محمد تقي مصباح، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 231

2. محمد تقي مصباح، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 230 - 190

رهروان ولایت