-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 71)- در حالى كه هيچ لزومى ندارد كه حق تابع تمايلات مردم باشد «و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند (و جهان هستى بر طبق تمايل آنها گردش داشت) آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مىشوند»! (وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ). زيرا هوى و هوسهاى مردم معيار و ضابطهاى ندارد، بلكه در بسيارى از موارد به سوى زشتيها مىگرايد.
سپس براى تأكيد بيشتر روى اين موضوع مىگويد: «ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه ياد آورى (و عزّت و شرف) براى آنهاست، ولى آنها از (آنچه مايه) ياد آوريشان (است) روى گردانند» (بَلْ أَتَيْناهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ).
(آيه 72)- در پنجمين و آخرين مرحله مىگويد: «يا اين كه تو از آنها اجر و مزد و هزينهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى با اين كه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است» (أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ).
قرآن با بيان گويايى كه در اين پنج مرحله بيان داشته روشن مىسازد كه اين كور دلان تسليم حق نيستند و عذرهايى كه براى توجيه مخالفت خود ذكر مىكنند بهانههاى بىاساس بيش نيستند.
(آيه 73)- در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى كلى از آنچه گذشت چنين مىگويد: «بطور قطع و يقين تو آنها را به صراط مستقيم دعوت مىكنى» (وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
گر چه در بعضى از روايات اسلامى «صراط مستقيم» به ولايت على عليه السّلام تفسير شده ولى اين گونه روايات بيان بعضى از مصداقهاى روشن است، و هيچ منافات با وجود مصاديق ديگر مانند قرآن و ايمان به مبدء و معاد و تقوى و جهاد ندارد.
(آيه 74)- و نتيجه طبيعى اين موضوع همان است كه در اين آيه باز گو مىكند: «و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند بطور مسلم از اين صراط منحرفند» (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ).
منظور از «صراط» در اين آيه همان صراط مستقيم در آيه قبل است.
از آيات فوق ضمنا بخشى از صفات رهبران راه حق روشن مىگردد:
آنها هميشه مردمى بودند شناخته شده به نيكيها كه در ترويج مكتب حق اصرار مىورزند هر چند ناخوشايند گروه كثيرى باشد.
ديگر اين كه آنها در برابر دعوت خويش پاداش مادى نمىطلبند.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 75)- طرق مختلف بيدار سازى الهى: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از بهانههاى مختلفى بود كه منكران حق براى سر پيچى از دعوت پيامبران عنوان مىكردند، در اينجا خداوند از طرق اتمام حجت و بيدار سازى آنها سخن مىگويد.
نخست مىفرمايد: گاه آنها را مشمول نعمت خود مىسازيم تا بيدار شوند «و اگر به آنان رحم كنيم و گرفتاريها و مشكلاتشان را بر طرف سازيم (نه تنها بيدار نمىشوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مىورزند و (در اين وادى) سر گردان مىمانند»! (وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ).
(آيه 76)- و گاه آنها را با حوادث دردناك گوش مالى مىدهيم تا اگر از طريق رحمت و نعمت بيدار نشدند از اين راه بيدار شوند، ولى اين كار نيز در آنها مؤثر نيست، زيرا «ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم اما آنها نه در برابر پروردگارشان تواضع و انقيادى نشان دادند و نه به درگاه او توجه و تضرع مىكنند» (وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ).
(آيه 77)- به هر حال ما به اين رحمتها و نعمتها و مجازاتهاى بيدار كننده همچنان ادامه مىدهيم و آنها نيز به طغيان و سر كشى و لجاجتشان، «تا هنگامى كه درى از عذاب شديد به روى آنها بگشاييم و چنان گرفتار مىشوند كه ناگهان بكلى مأيوس گردند» (حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ إِذا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ).
در واقع خداوند دو نوع مجازات دارد «مجازاتهاى تربيتى» و «مجازاتهاى پاكسازى و استيصال» هدف در مجازاتهاى قسم اول آن است كه در سختى و رنج قرار گيرند و ضعف و ناتوانى خود را دريابند و از مركب غرور پياده شوند.
ولى هدف در قسم دوم كه در مورد افراد غير قابل اصلاح صورت مىگيرد اين است كه به حكم فرمان آفرينش ريشه كن شوند.
(آيه 78)- قرآن بعد از اين بيان، از طريق ديگر وارد مىشود و به ذكر نعمتهاى الهى براى تحريك حس شكر گزارى آنها پرداخته، مىگويد: «و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و قلب [عقل] ايجاد كرد، اما كمتر شكر او را به جا مىآوريد» (وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ).
تكيه بر اين سه موضوع (گوش و چشم و عقل) به خاطر آن است كه ابزار اصلى شناخت انسان اين سه مىباشد، مسائل حسى را غالبا از طريق چشم و گوش درك مىكند و مسائل غير حسى را به وسيله نيروى عقل.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 79)- در اين آيه به يكى از مهمترين آيات پروردگار، يعنى خلقت انسان از اين زمين خاكى پرداخته، چنين مىگويد: «و او كسى است كه شما را در زمين آفريد» (وَ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ).
و چون از زمين آفريده شدهايد باز به زمين باز مىگرديد و ديگر بار بر انگيخته شده «به سوى او جمع و محشور مىشويد» (وَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).
و اگر در آفرينش خودتان از خاك بىارزش بينديشيد، كافى است كه هستى بخش را بشناسيد و نيز امكان مسأله معاد را دريابيد.
(آيه 80)- بعد از ذكر مسأله آفرينش انسان به مسأله مرگ و حيات و آمد و شد شب و روز كه از آيات بزرگ پروردگار است پرداخته، چنين مىگويد: «و او كسى است كه زنده مىكند و مىميراند و آمد و شد شب و روز از آن اوست، آيا انديشه نمىكنيد»؟! (وَ هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
و به اين ترتيب در آيات سه گانه اخير از انگيزه شناخت پروردگار شروع كرده و با ذكر بخشى از مهمترين آيات انفسى و آفاقى بحث را پايان مىدهد.
(آيه 81)- در اين آيه اضافه مىكند: اينها انديشه و عقل را رها كرده و كور كورانه از نياكان خود تقليد مىكنند، «آنها همان مىگويند كه پيشينيانشان مىگفتند» (بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ).
(آيه 82)- «آنها (از روى تعجب) مىگفتند: آيا هنگامى كه ما مرديم و خاك و استخوان (پوسيده) شديم آيا بار ديگر بر انگيخته خواهيم شد»؟! (قالُوا أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
(آيه 83)- اين باور كردنى نيست! «اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده و اين فقط افسانههاى پيشينيان است» (لَقَدْ وُعِدْنا نَحْنُ وَ آباؤُنا هذا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 84)- و از آنجا كه كفار و مشركان بيش از همه از مسأله معاد وحشت داشتند و به همين دليل با انواع بهانهها و لطائف الحيل مىخواستند شانه از زير بار آن خالى كنند، قرآن نيز مشروحا و بطور مؤكد از معاد سخن مىگويد.
و جالب اين كه در هر مورد از خود مشركان اعتراف مىگيرد و سخن آنها را به خودشان باز مىگرداند.
نخست مىگويد: «بگو: زمين و كسانى كه در زمينند از آن كيست، اگر شما مىدانيد»؟! (قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيها إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 85)- سپس اضافه مىكند: آنها بر اساس نداى فطرت و اعتقادى كه به خداوند آفريننده هستى دارند «به زودى (در پاسخ تو) مىگويند: (مالكيت زمين و آنچه در آن است) همه از آن خداست» (سَيَقُولُونَ لِلَّهِ).
ولى تو به آنها «بگو: اكنون كه چنين است (و خود شما نيز اعتراف داريد) آيا متذكر نمىشويد» (قُلْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ).
با اين اعتراف صريح و روشن چگونه زنده شدن انسان را بعد از مرگ بعيد مىشمريد؟ و از قدرت فراگير خداوند بزرگ دور مىدانيد؟
(آيه 86)- دگر بار دستور مىدهد از آنها سؤال كن و «بگو: چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش عظيم است»؟! (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ).
(آيه 87)- باز آنها روى همان فطرت توحيدى و اعتقادى كه به اللّه به عنوان خالق هستى دارند «مىگويند: (همه اينها) از آن خداست» (سَيَقُولُونَ لِلَّهِ).
با اين اقرار آشكار به آنها «بگو شما (كه خود به اين واقعيت معترفيد) چرا از خدا نمىترسيد» و منكر قيامت و باز گشت مجدد انسان به زندگى مىشويد؟! (قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ).
(آيه 88)- بار ديگر از آنها در باره حاكميت بر آسمانها و زمين سؤال كن و «بگو: چه كسى حكومت همه موجودات را در دست دارد»؟! (قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ).
«و چه كسى به بىپناهان پناه مىدهد و نياز به پناه دادن ندارد»؟! (وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ).
«اگر راستى از اين واقعيتها آگاهيد» (إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
(آيه 89)- ديگر بار زبان به اعتراف مىگشايند و «مىگويند: (ملكوت و حاكميت و حمايت و پناه دادن در اين عالم) منحصر به خداست» (سَيَقُولُونَ لِلَّهِ).
«بگو: با اين حال چگونه (مىگوييد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شما را سحر كرده و) مسحور او شدهايد»؟ (قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 90)- سر انجام به عنوان يك جمع بندى و نتيجه گيرى فشرده و كوتاه مىفرمايد: نه سحر است و نه جادو و نه چيز ديگر، «بله ما حق را براى آنها آورديم و روشن ساختيم و آنها دروغ مىگويند» (بَلْ أَتَيْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ).
(آيه 91)- شرك جهان را به تباهى مىكشد: در آيات گذشته بحثهايى در زمينه معاد و مالكيت و ربوبيت پروردگار بيان شد، در اينجا به مسأله نفى شرك پرداخته، قسمتى از انحرافات مشركان را مطرح كرده، و به آن پاسخ مىگويد.
نخست مىفرمايد: «خداوند هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده و معبود ديگرى با او نيست» (مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ).
مسيحيان عيسى را فرزند حقيقى! او مىخوانند و مشركان نيز فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند.
سپس به بيان دليل بر نفى شرك پرداخته، چنين مىگويد: «اگر چنين مىشد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مىكردند» (إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ).
و طبعا هر بخشى از عالم با نظام خاصى اداره مىشد و اين با وحدت نظامى كه بر آن حاكم مىبينيم سازگار نيست.
به علاوه هر يك از اين خدايان براى گسترش قلمرو و حكومت خود سعى داشتند «بعضى بر بعضى ديگر برترى جويند» و اين خود سبب ديگرى براى از هم گسيختگى نظام جهان مىشد (وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ).
و در پايان آيه به عنوان يك نتيجه گيرى كلى مىفرمايد: «منزه است خدا از آنچه آنان توصيف مىكنند» (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 92)- اين آيه پاسخ ديگرى به اين مشركان بيهوده گو است مىگويد:
«خداوند از غيب و شهود (پنهان و آشكار) آگاه است» (عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ).
او هرگز چيزى را به نام خدايانى كه شما ادعا مىكنيد سراغ ندارد.
مگر ممكن است در عالم خداى ديگرى باشد و شما از آن آگاه باشيد اما خداوندى كه خالق شماست و غيب و شهود جهان را مىداند از آن بىخبر باشد؟
و سر انجام با اين جمله خط بطلان بر پندارهاى خرافى آنها مىكشد: «پس خداوند برتر است از آنچه آنها (مىگويند و) براى او شريك قائل مىشوند» (فَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ).
اين جمله ضمنا تهديدى براى مشركان است كه خداوند از اسرار درون و برون آنها آگاه است و تمام اين سخنان را مىداند و به موقع آنان را در دادگاه عدل خويش محاكمه و مجازات خواهد كرد.
(آيه 93)- اين آيه هدف آيات گذشته را كه تهديد كفار و مشركان لجوج به عذابهاى الهى است، تعقيب مىكند، مىگويد: اى پيامبر! «بگو: پروردگار من! اگر عذابهايى را كه به آنان وعده داده مىشود به من نشان دهى» و در زندگيم آن را ببينم (قُلْ رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي ما يُوعَدُونَ).
(آيه 94)- «پروردگارا! مرا در اين عذابها با گروه ستمگر قرار مده» (رَبِّ فَلا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
منظور از اين عذاب مجازاتهاى دنيوى است كه خداوند دامنگير مشركان ساخت.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 95)- و باز براى تأكيد بيشتر روى اين موضوع و نفى هر گونه شك و ترديد از دشمنان و دلدارى و تسلى خاطر به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان در اين آيه اضافه مىكند: «و ما قادريم كه آنچه را (از عذاب) به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم» (وَ إِنَّا عَلى أَنْ نُرِيَكَ ما نَعِدُهُمْ لَقادِرُونَ).
و چنانكه مىدانيم اين قدرت پروردگار در صحنههاى مختلف بعد از آن تاريخ- از جمله در صحنه جنگ بدر- به مرحله فعليت در آمد.
(آيه 96)- سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه با اين گروه مدارا كن و «بدى را به بهترين راه و روش دفع كن» و پاسخ بدى را به نيكى ده! (ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ).
در اين راه عجله و شتابى نداشته باشد و بدان «ما به آنچه (آنها مىگويند و) توصيف مىكنند آگاهتريم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ).
مىدانيم حركات ناشايست و گفتار خشن و انواع اذيت و آزار آنها تو را ناراحت مىكند، اما تو بدى را با نيكى پاسخ ده كه اين خود يكى از مؤثرترين روشها براى بيدار كردن غافلان و فريب خوردگان است ولى ناگفته پيداست كه اين دستور مخصوص مواردى است كه دشمن از آن سوء استفاده نكند.
(آيه 97)- ولى در عين حال باز هم خودت را به خدا بسپار «و بگو:
پروردگارا! من از وسوسههاى شياطين به تو پناه مىبرم» (وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطِينِ).
(آيه 98)- نه تنها از وسوسههاى اغفال كننده آنها، بلكه بگو: «به تو پناه مىبرم از اين كه آنها نزد من حاضر شوند» (وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ).
و در جلسات من حضور يابند كه حضورشان نيز اغوا كننده و زيانبار است.
به اين ترتيب همه رهروان راه حق بايد بطور مداوم از القائات شيطانى بر حذر باشند و هميشه خود را از اين نظر در پناه پروردگار قرار دهند.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 99)- تقاضاى ناممكن! در تعقيب بحثهايى كه در آيات قبل پيرامون سر سختى مشركان و گنهكاران در مسير باطلشان گذشت، در اينجا وضع دردناكشان را به هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مىگيرند چنين توصيف مىكند: آنها به اين راه غلط خود همچنان ادامه مىدهند «تا هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد» (حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ).
در اين هنگام كه خود را در حال بريدن از اين جهان و قرار گرفتن در جهان ديگر مىبيند، پردههاى غرور و غفلت از مقابل ديدگانش كنار ميرود گويى سر نوشت دردناك خويش را با چشم مىبيند، عمر و سرمايههاى از دست رفته و كوتاهىهايى را كه در گذشته كرده و گناهانى را كه مرتكب شده، عواقب شوم آن را مشاهده مىكند.
اينجاست كه فرياد او بلند مىشود و «مىگويد: اى پروردگار من! مرا باز گردانيد»! (قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ).
(آيه 100)- مرا باز گردانيد «شايد (گذشته خود را جبران كنم و) عمل صالحى در برابر آنچه ترك گفتم به جا آورم» (لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ).
اما از آنجا كه قانون آفرينش چنين اجازه باز گشتى را به هيچ كس، نه نيكو كار و نه بد كار، نمىدهد، به او چنين پاسخ داده مىشود: «نه! هرگز» راه باز گشتى وجود ندارد (كَلَّا).
«اين سخنى است كه او به زبان مىگويد» (إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها).
سخنى كه هرگز از اعماق دلش با اراده و آزادى بر نخواسته است و هر وقت امواج بلا فرو بنشيند باز همان برنامه سابق خود را ادامه مىدهد.
و در پايان آيه، اشاره بسيار كوتاه و پر معنى به جهان اسرار آميز برزخ كرده، مىگويد: «و در پشت سر آنها تا روزى كه بر انگيخته مىشوند برزخى وجود دارد» (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ) «1».
__________________________________________________
(1) واژه «برزخ» در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو شىء حائل مىشود و روى همين جهت به عالمى كه ميان دنيا و عالم آخرت قرار گرفته برزخ گفته مىشود.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 101)- گوشهاى از مجازات بد كاران: در آيات گذشته چنانكه ديديم سخن از جهان برزخ در ميان بود، و در اينجا سخن از قيامت و قسمتى از حالات مجرمان در آن جهان است.
نخست چنين مىگويد: «پس هنگامى كه در صور [شيپور] دميده شود هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود و از يكديگر تقاضاى كمك نمىكنند» چون كارى از كسى ساخته نيست (فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ).
طبق آيات قرآن دو بار «نفخ صور» مىشود: يك بار به هنگام پايان گرفتن اين جهان، و پس از آن تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مىميرند و مرگ سراسر عالم را فرا خواهد گرفت و پس از نفخ دوم، رستاخيز مردگان آغاز مىگردد و انسانها به حيات نوين باز مىگردند، و آماده حساب و جزا مىشوند.
به هر حال در آيه فوق به دو قسمت از پديدههاى قيامت اشاره شده: يكى از كار افتادن نسبهاست، زيرا رابطه خويشاوندى و قبيلهاى كه حاكم بر نظام زندگى مردم اين جهان است سبب مىشود كه افراد مجرم از بسيارى از مجازاتها فرار كنند، و يا در حل مشكلاتشان از خويشاوندان كمك گيرند، اما در قيامت انسان است و اعمالش، و هيچ كس نمىتواند حتى از برادر و فرزند و پدرش دفاع كند و يا مجازات او را به جان بخرد.
ديگر اين كه: آنها چنان در وحشت فرو مىروند كه از شدت ترس حساب و كيفر الهى از حال يكديگر به هيچ وجه سؤال نمىكنند، آن روز روزى است كه مادر از كودك شير خوارش غافل مىشود، و برادر، برادر خود را فراموش مىكند مردم همچون مستان بنظر مىرسند ولى مست نيستند، عذاب خدا شديد است!
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 102)- بعد از قيام قيامت، نخستين مسأله، مسأله سنجش اعمال است با ميزان مخصوصى كه در آن روز براى اين كار تعيين شده، گروهى اعمال پر وزنى دارند كه ترازوى اعمال را سنگين مىكند، در باره اين گروه مىفرمايد: «كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است همان رستگارانند» (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
بطورى كه از روايات مختلف بر مىآيد ميزان سنجش اعمال انسانها و حتى خود انسانها در آن روز پيشوايان بزرگ و انسانهاى نمونهاند.
بنا بر اين انسانها و اعمالشان را با پيامبران بزرگ و اوصياى آنها مقايسه مىكنند، و در اين مقايسه روشن مىشود كه تا چه اندازه به آنها شباهت دارند.
(آيه 103)- «و اما آنها كه (بر اثر نداشتن ايمان و عمل صالح) وزنه اعمالشان سبك (يا بىوزن) باشد كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده (و زياد كردند) در جهنم جاودانه خواهند ماند» (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
آنها بزرگترين سرمايه يعنى هستى خويش را در اين بازار تجارت دنيا از دست دادند بىآنكه در برابر آن چيز ارزشمندى به دست آورند.
(آيه 104)- اين آيه بخشى از عذابهاى دردناك آنها را چنين شرح مىدهد:
«شعلههاى گرم و سوزان آتش، همچون شمشير به صورتهاى آنها نواخته مىشود» (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ).
«و آنها (از شدت ناراحتى و عذاب) در دوزخ چهرهاى عبوس (و در هم كشيده) دارند» (وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ). بطورى كه لبهايشان از هم باز مىماند.
(آيه 105)- در آيات گذشته سخن از مجازات دردناك دوزخيان بود، و در تعقيب آن گوشهاى از گفتگوى پروردگار را با آنها باز گو مىكند نخست خداوند آنها را با اين سخن عتابآميز مخاطب ساخته، مىفرمايد: «آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد پس آن را تكذيب مىكرديد»؟ (أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ).