(آيه 31)- از آنجا كه در آيه قبل تأكيد روى مسأله توحيد و اجتناب از هر گونه بت و بت پرستى شده بود، در اينجا نيز همين مسأله مهم را دنبال كرده، مى‏گويد:

مراسم حج و گفتن لبيك را در حالى انجام دهيد كه: «قصد و برنامه شما خالص براى خدا باشد، و هيچ گونه شركى در آن راه نيابد» (حُنَفاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ).

آيه فوق مسأله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرك اصلى در حجّ و عبادات بطور كلى ياد آور مى‏شود، چرا كه روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتى است كه هيچ گونه انگيزه غير خدايى و شرك در آن نباشد.

سپس ترسيم بسيار گويا و زنده‏اى از وضع حال مشركان و سقوط و بد بختى و نابودى آنها مى‏كند و چنين مى‏گويد: «و كسى كه شريك براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوط كرده، و پرندگان در وسط هوا او را مى‏ربايند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مرده خوارى مى‏افتد) و يا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد) تند باد او را به جاى دور دستى پرتاب مى‏كند» (وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ).

در حقيقت آسمان كنايه از «توحيد» است و شرك سبب سقوط از اين آسمان مى‏گردد، مسلما كسى كه از آسمان سقوط مى‏كند، قدرت تصميم گيرى را از دست مى‏دهد، با سرعت و شتابى كه هر لحظه فزونى مى‏گيرد به سوى نيستى پيش مى‏رود و سر انجام در چنگال شيطان و هوى و هوسهاى سر كش محو و نابود مى‏گردد.

(آيه 32)- اين آيه بار ديگر يك جمع بندى روى مسائل حج و تعظيم شعائر الهى كرده، مى‏گويد: «مطلب چنين است» كه گفته شد (ذلِكَ).

«و هر كس شعائر الهى را بزرگ دارد و (به نشانه‏هاى آئين خدا و پرچمهاى اطاعت او) احترام بگذارد اين از تقواى دلهاست» (وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ).

«شعائر اللّه» به معنى «نشانه‏هاى پروردگار» است كه شامل سر فصلهاى آئين الهى و برنامه‏هاى كلى و آنچه در نخستين برخورد با اين آيين چشمگير است و از جمله مناسك حجّ مى‏باشد كه انسان را به ياد خدا مى‏اندازد.

كوتاه سخن اين كه تمام آنچه در برنامه‏هاى دينى وارد شده و انسان را به ياد خدا و عظمت آئين او مى‏اندازد شعائر الهى است و بزرگداشت آن نشانه تقواى دلهاست.