عجب غلطي كردم! لعنت بر فيس بوك!
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: عجب غلطي كردم! لعنت بر فيس بوك!

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    278

    RE: عجب غلطي كردم! لعنت بر فيس بوك!

    در ادامه گزارش اين اپوزيسيون اينترنت زده آمده است: هرچه تعداد دوستان مجازي و «پسنديدم»هاي من بيشتر مي شد، به همان اندازه از خانواده دور مي شدم. رويايم اين بود كه زن و سه تا بچه هايم صفحه فيس بوك باز كنند و من آنها را به عنوان «خويشاوند» به ليست دوستانم اضافه كنم اما آنها با لجاجت اجتناب مي كردند. بالاخره جلسه محاكمه مرا تشكيل دادند.

    پسرم گفت تو بدون فيس بوك به اندازه كافي مشغوليات داشتي. بي بي سي و همه راديوها، سايت روزنامه احزاب، گروهها و شخصيت ها، عصر نو، گويا، اخبار روز و دهها سايت ديگر، جايي براي نفس كشيدن براي تو باقي نمي گذاشت. حالا فيس بوك هم كه آمد ديگر آب پاكي روي دستهايمان ريخت. من نظرم اينه كه براي سلامتي خودت و پيشگيري از تلف شدن تو بهتره كه اينترنت خونه را قطع كنيم و يا سايت ها و شبكه هاي اجتماعي مثل فيس بوك، يوتيوب، اسكرايب دي و سايت هاي فارسي را فيلتر كنيم و خانمم گفت همانطور كه بچه ها به درستي گفتند زندگي مجازيت در ابرها، رابطه تو را با زندگي حقيقي تو روي زمين كاملا قطع كرد.

    اما من كه سرخوش از چتي بودم كه دقايقي پيش در فيس بوك داشتم از خودم دليرانه دفاع كردم و گفتم من شبكه اجتماعي حقيقي مي خوام چي كار؟ چند روزي گذشت. من زندگي خودم را بر نيازهاي شبكه اجتماعي مجازي كاملا تطبيق دادم. به ندرت از كامپيوتر دور مي شدم و بيرون از خونه مي رفتم. يك روز براي يك مدت بسيار كوتاه از خونه بيرون رفتم. وقتي برگشتم ديدم لباس ها و وسايلم پشت در خانه است. در خانه كليد بود و يك كارت پستال كه آرم فيس بوك در يك طرف آن نقاشي شده بود روي وسايل بود.

    توي كارت با امضاي سه تا بچه هام نوشته شده بود؛ ما همگي از تصميم بجا و عادلانه مامان دفاع مي كنيم. نامه را گذاشتم توي جيبم. وسايلم را ريختم توي كيسه و انداختم رو دوشم و به راه افتادم. نگاهي به خانه انداختم. هرچند همه خانواده ام در خانه بودند درها بسته و ساكت بود. الان كه اين يادداشت را از سالن ايستگاه راه آهن براي شما در فيس بوك منتشر مي كنم، وسايلم توي يك كيسه پلاستيكي بزرگ آبي رنگ، زير پايم است. پروفيلم را در فيس بوك عوض كردم. شبها توي خيابان مي خوابم. پوشش اينترنتي خيلي خوب است.

    الان تنها مشكل ساعت يك نيمه شب تا چهار صبح است كه همه را از سالن ايستگاه راه آهن بيرون مي كنند. فعلا هوا سرد نيست و من توي خيابون هاي شهر پرسه مي زنم. اميدوارم تا شروع فصل سرما راه حلي براي اين معضل پيدا بشه(!!)
    -پایان-

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    آســـــمان (07-05-2012)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •