استغفار آخوند كاشى
نقل كرد سيد جليل حاج آقا محمد مقدس از عالم محقق ملّا محمد كاشانى كه فرموده بود شبى در ايام تحصيل تاريخ مطالعه مىكردم. جنگ جمل را مىخواندم، به آنجا رسيدم كه محمدبن حنفيه شتر عايشه را پى كرد. حضرت على(علیه السلام) به محمد بن ابىبكر فرمودند خواهرت را درياب و مگذار به او اذيتى شود. پيش خود در دل گفتم)و يا به زبان راندم( يا على چرا نگذارديد عايشه را بكشند و كار را تمام كنند. خوابيديم، در عالم رويا ديدم كه حضرت امير(علیه السلام) به من فرمودند: ملّا محمد تو هم به من ايراد مىگيرى)و يا تو هم مثل ديگران به من ايراد مىگيرى( .وحشتزده از خواب پريدم و استغفار كردم و اظهار داشتم يا على من از روى عقيده قلبى چنين مطلبى اظهار نكردهام، بلكه شوخى بوده است و مرحوم آخوند ملّا محمد كاشانى هر وقت اين حكايت را نقل مىكرده است مىفرموده است شوخى بود و استغفار مىنموده است