سر دو راهی در کانال ماهی
گویی سقف آسمان شکافته شده و آتش را روی ما سرازیر کرده بود. نیروهای ما در عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودند و باریکه‌ای طولی را در اختیار داشتند. در مسیر پیشروی به سمت بصره، در منطقه پنج ضلعی، پشت کانال ماهی زمین‌گیر شده بودیم و از روبرو، چپ، راست و هوا زیر بمباران و گلوله باران عراقی‌ها قرار داشتیم. کانال‌های تو در تو منطقه تنها پناهگاه ما بود که‌گاه به صحنه جنگ تن به تن هم تبدیل می‌شد.


عکس شماره دو

یکی از روزهای اسفند 65، در ادامه عملیات بزرگ کربلای پنج، در حالی که به صورت خمیده و با سرعت در کانال‌ها در حال حرکت بودم، سر یک دو راهی با رزمنده نوجوانی روبرو شدم که سر به دیوار تکیه داده و از فرط خستگی به خواب رفته بود.

با اینکه گلوله‌ها زوزه کشان هوای بالای سر ما را می‌شکافتند، او هیچ حرکتی نمی‌کرد. صدای شا‌تر دوربین عکاسی من هم خواب سنگین او را بر هم نزد. بیشتر به کسی می‌مانست که بیهوش شده و ارتباطش با جهان پیرامون قطع است. تنها صدای نفس‌های تندش، نشانه زنده بودنش بود و برای همین آرام از کنارش گذشتم و به راه خود ادامه دادم. فکر می‌کنم او یکی از اندک شمار رزمندگانی است که هیچ‌گاه نفهمید عکسش را گرفته‌ام. امیدوارم زنده و سالم باشد و امروز تصویر جوانی خود را ببیند.