در تورات بحث‌هایی درباره شیطان و ابلیس است که این شیطان پرستی الان، ناظر بر همین بحث‌ها است، نارسایی بعضی از مفاهیم مسیحیت و کلیسا و اینکه نتوانستند درست معنا کنند که شیطان و ابلیس یعنی چه و خدا برای چه اینها را آفریده است، از طرفی هم بعضی مسایل اجتماعی که با جنگ‌های جهانی پدید آمد، باعث شد که شیطان پرستی در دنیا شکل بگیرد.

*چرایی ورود اخلاق قدرت در غرب

یک اخلاقی در اروپا و آمریکا است که به آن اخلاق قدرت می‌گویند، کتاب هم خیلی در این باره نوشته شده است، مثلاً یکی از بهترین کتاب‌ها «اخلاق القوه و قوه الاخلاق» است، هیتلر طرفدار چنین اخلاقی بود، هیتلر همیشه می‌گفت، قلدری و چاقو کشی و آدم کشی خوب است و ترحم و مظلوم نمایی و گریه کردن و صدقه دادن نیز کار بدی است، اینکه چرا به اینجا رسیده‌اند، بحث مفصلی است که باید حرف‌های نیچه و .. را مطرح کرد.

همان طور که یک اخلاقی در دنیا درست شده است که می‌گوید، مسیحیت می‌گفت اگر کسی سیلی به صورتت زد، آن طرف را نیز بگیر تا بزند، اگر کسی عبایت را دزدید، قبایت را نیز به او بده، در کتاب بینوایان، دزد، شب خانه کشیش خوابید، بعد شمعدان را دزدید و داخل جیبش گذاشت، وقتی می‌خواست برود، کشیش می‌دانست که در خانه‌اش دزدی کرده و وقتی می‌خواست برود، شمعدان دیگر را به دزد هدیه داد، البته اینجا در مقام تعریف و تمجید است، ولی این تفکر مسیحیت است که می‌گوید اگر کسی عبایت را دزدید قبایت را نیز بده.

شیطان پرستی در مقابل این تفکر است، می‌خواهد بگوید مسیحیت می‌گفت اگر کسی این طرف صورتت زد، آن طرف را نیز بگیر تا بزند، ما می‌گوییم (شیطان پرست‌ها)، اگر کسی به صورتت نزده و می‌توانی به صورتش بزنی، شما به صورتش بزن؛ یعنی شیطان پرستی در مقابل این اخلاق درست شد.چطور در اخلاق می‌گفتند اشک ریختن و ترحم قلب خوب است، نیچه آمد گفت: قساوت قلب خوب است و نه ترحم! در شیطان پرستی نیز می‌گوید: چون در مسیحیت می‌گویند اگر کسی این طرف را زد، آن طرف صورتت را نیز بگیر تا بزند، ولی ما می‌گوییم نه، اگر کسی نزده، شما بزن.