و بار ديگر فرمود : شما چرا عاشورا نمىخوانيد؟ عاشورا عاشورا عاشورا و اين سخن را نيز سه مرتبه تكرار فرمود ، و بعد از آن فرمود : شما چرا جامعه نمىخوانيد؟ جامعه ، جامعه ، جامعه ، ناگاه برگشت و فرمود : اين هم رفقايت ، ديدم آنها بر لب نهر آبى فرود آمده بودند و مشغول وضو ساختن براى نماز صبح بودند ، من از اُلاغ پائين آمدم و خواستم سوار بر اسب شوم نتوانستم ، پس آن جناب پياده شد و مرا بر اسب سوار نمود و سر اسب را به طرف رفقايم ( و پشت به خودش ) برگردانيد ، من در اين حال به فكر افتادم كه اين شخص چه كسى بود كه به زبان فارسى صحبت مىكرد؟ در حالى كه در اين نواحى زبانى جُز تركى و مذهبى جز مسيحى غالباً وجود ندارد ، و چگونه با اين سرعت مرا به رفقايم رسانيد؟ پس چون برگشتم و پشت سرم را نگاه كردم احدى را نديدم و اثرى از او پيدا نبود.