ازدواج، براي چه؟
همانطور كه مي دانيم سعادت انسان به سير تكاملي او در عبوديت الهي بستگي دارد كه هدف خلقت انسان ذكر شده « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»(ذاريات/56). انسان در هر مرحله اي از زندگي اش با رويكردهاي گوناگون اين عبوديت را طي مي كند. تا كودك است دنيا را با بازي كردن مي شناسد، با شروع نوجواني و دوران بلوغ خواسته ها و نيازهاي ديگري در او پيدا مي شود و سوالاتي در مورد عالم معنا دارد و شايد به همين خاطر باشد كه تكاليف شرعي از اين موقع براو واجب مي شود. با شروع جواني و شور و تلاش آن، با واقعيت هاي دنيا و سختي ها و خوشي ها آن آشنا شده و با اتكاي بيشتر به خود و استقلال طلبي از سوي ديگران به گذر زندگي مي پردازد. يكي از نيازهاي جدي هر انساني كه در دوران جواني به اوج خود مي رسد نياز جنسي است كه خداوند متعال اين نياز را يك سائق قوي براي تشكيل خانواده قرار داده كه بدنبال آن شرايط جديدي در زندگي بوجود مي آيد و مي توان ادعا كرد پذيرش مسئوليت تشكيل خانواده يكي از مراحل جدي در سيرتكاملي انسان است. چنانكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: « من تزوّج فقد استكمل نصف الإيمان فليتّق اللَّه في النّصف الباقي» (نهج الفصاحه، ص754)(كسي كه ازدواج مي كند نصف دينش كامل شده پس در باقي آن تقوا داشته باشد.)
ازدواج سبب خويشتن داري طرفين در افعال و كردارشان مي شود و شخص با پذيرش اين مسئوليت خود را در نقش جديدي مي يابد كه نه تنها گناه از چشم او مي افتد بلكه خود را متعلق به پايگاهي مي داند كه گناه سبب متزلزل شدن آن مي شود. ازدواج نه تنها نصف دين را كامل كرده بلكه مقدمه اي براي رعايت تقوا در بقيه دين مي شود. يك انسان با ايمان نمي تواند لقمه حرام براي خانواده اش تهيه كند زيرا خود را متعهد به خانواده مي بيند. پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:
« مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ طَاهِراً مُطَهَّراً فَلْيَلْقَاهُ بِزَوْجَتِه»(النوادر، ص12)( هر كس مىخواهد خداوند را در حالى ملاقات كند، كه پاكيزه و پاك از گناه باشد، پس بايد با همسر خويش به ملاقات خدا برود.) در اين روايت نهايت زيبايي و كاركرد ازدواج در سير و سلوك معنوي انسان بيان شده است. از اين روايت برمي آيد كه زوجين موجب پاكي يكديگر از زشتيها و گناه ها مي شوند و در حقيقت ازدواج موجب يك جهش معنوي در زندگي عارفانه انسان مي شود.