آیا در این بیان دانشگاه رفتن مورد ایراد بیان شده است، و یا مدرک گرایی به هنگام خواستگاری و ترجیح مدرک تحصیلی نسبت به اخلاق، دین، صبوری و سازگاری، در گزینش همسر؟! چنان چه ایشان در توضیح می افزایند: «اين مسائل درجه دوم است که مثلا اگر احيانا اين خانم دکتر بود و آن آقا ليسانس امکان نداره آن خانم قبول کنه. بدانيد که روزگار خود را داريد سياه ميکنيد و مملکت هم در اثر بالا رفتن سن ازدواج مشکلاتي پيدا مي کند.»
پس انتقاد به نوع بینش دانشجو وارد شده و نه به اصل دانشگاه رفتن و کسب علم.
بدیهی است قبل از آن که این منتقدین بیتقوا به اهمیت علم پیبرده باشند، خداوند متعال به انسان علم آموخت و به واسطه همین علم او را بر ملائک فضیلت بخشید و کسب علم را به همگان توصیه نمود. و قطعا علما و آیات ما بیش از این جنابان به اهمیت علم در اسلام و رشد انسان واقفند.
حال به واقعیات برگردیم. وقتی بینش و فرهنگ اسلامی حاکم نشه، ملاکها و محکها نیز متغیر میگردد. دختران در بهترین سن ازدواج، یعنی 18 تا 22 سالگی از پذیرش خواستگار و ازدواج امتناع میکنند و مدعی هستند که میخواهیم کنکور داده و به دانشگاه برویم. ورود به دانشگاه جهت کسب علم خیلی خوبه، اما از دست دادن فرصت و ترجیه دانشگاه به ازدواج اصلا خوب نیست.
پس از ورود به دانشگاه، در ترمها و یا حتی سالهای اول از ازدواج خودداری میکنند که درس و امتحان داریم و باید کارشناسی را اخذ کنیم. بدیهی است که به سن 25 یا 26 سال میرسند. لذا نه تنها بهترین سالهای جوانی برای ازدواج رو از دست میدهند، بلکه به خاطر سن بالاتر، خواستگار کمتری خواهند داشت.
پس از اخذ کارشناس، بدیهی است که دیگر حاضر نیستند با دارای مدرک کمتر ازدواج کنند. با خود میگویند..!!: من که خود لیسانسه هستم، نمیتونم با یک دانشجو یا دیپلم ازدواج کنم، دست کم باید یک کارشناس ارشد یا حتی دکترا به خواستگاری من بیاید. و البته به هر خواستگاری نیز میگوید: ادامه تحصیل و نیز اشتغال برای من در اولویت است.
همین بینش غلط و بهانههای القایی، سبب میشه تا ازدواج مشکل و نرخ ازدواج این چنین تقلیل یابد و بدیهی است که تأخیر در ازدواج و نیز افزایش سن ازدواج و تقلیل نرخ ازدواج، تبعات و مفاسد خود را برای فرد و جامعه، نسل کنونی و آینده کشور در پی داره و این مسئلهای بسیار مهم و قابل اهمیتی است و جا داره که علما، دانشمندان، جامعه شناسان، دانشگاهیان ... و مسئولین بسیار متذکر آن گردند.
اما اگر بینش توحیدی و اسلامی جایگزین علمزدگی و مدرکگرایی گردید، و اگر اخلاق، دین، وفاداری، صبر و ... جایگزین این ملاکهای القایی که به هیچ وجه ضامن تداوم پیوند خانوادگی و خوشبختی دنیوی و اخروی نمیباشد گردید، دیگر این مشکلات پیش نخواهد آمد.
پس، ایشان به نوع بینش و مشکل ایجاد و رایج شده به بهانه دانشگاه و دانشجویی اشاره و انتقاد کردند و نه به اصل دانشگاه رفتن خانمها. و همه میدانند که این یکی از واقعیات و معضلات کنونی جامعه جوان ماست.
«اما برخی به خاطر لجاجتی که با ایشان دارند و آن هم به خاطر عنادشان با اصول نظام جمهوری اسلامی و شورای نگهبان است، نهایت سوء استفاده و بیتقوایی را به خرج دادند. که البته بیسابقه و عجیب هم نیست.»
-پایان-