لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگوارى، همین کاردانى و شایستگى و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوقالعادهى آن بانوى عزیز بود که پیامبر اسلام، مادامى که خدیجه کبرى زنده بود، با زن دیگرى ازدواج نکرد و با آن که در آن زمان، شرایط خاص زمانى و مکانى و سنتهاى قومى و منطقهاى تعدد زوجات را به صورت امرى کاملاً عادى مىنگریست و مردان بسیارى در یک زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن که قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادى هم مىگذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اکرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نکرد.
نکتهى مهم آن که خدیجه در حساسترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانهى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مىشد و جهانى را به لرزه درمىآورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مىکرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیتهاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همهى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مىتواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقعبین باشد.
بانوى دانشمند و صاحب کمال
در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمىشود مگر آن که به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره کنیم و بگوییم که او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشنبین و صاحبکمال بود. هر مسألهاى را به دقت بررسى مىکرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمىپذیرفت و بدون تفکر و تعمق حرفى نمىزد. در آغاز رسالت به محض آن که متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حرکاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفکر ویژهاى که داشت، بهتر و دقیقتر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام کرد که تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یک دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضهى دیگرى وجود ندارد.