با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، امسلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مىکرد، نام او را با احترام مىبرد و همواره خاطرهى او را گرامى و عزیز مىداشت چنان که دربارهاش مىفرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى که من نیاز به کمک داشتم، به یارىام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر مىورزیدند، و روزى مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم مىکردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»
ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در آن زمانى که خدیجه به عنوان زن نخست عرصهى تجارت، نام و شهرت یافته بود، پیامبر اسلام دوران جوانى خود را طى مىکرد. در آن سالها مردم پیامبر اسلام را به خاطر پاکى و راستى و درستى فوقالعاده و امانتدارى بىمانندى که از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامین» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با این صفت گویا و رسا، که نشان دهندهى یکى از خصلتهاى ویژهى آن حضرت بود، بر زبان مىآورند.
این آوازهى درستى و امانت که در مکه توام با اداى احترام به امین، گستره شده بود، خدیجه را نیز به سوى این جوان درستکار و امانتدار، جلب و جذب کرد به طورى که در پى ملاقاتى که در حضور ابوطالب با محمدامین انجام داد، وى را به عنوان قافله سالار کاروان تجارتى، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاى خود برگزید بدین سان پیامبر عالیقدر اسلام در دوران جوانى، چندین بار با کاروان خدیجه به سفرهاى تجارتى رفت، و با هوش سرشار و اندیشهى منطقى و داد و ستدهاى معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مکه بازگشت. همین توفیق غیر منتظره در امر تجارت که خدیجه پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود، توجه و اعتماد و اطمینان خردمندترین زن حجاز را بیش از پیش به درستى و امانتدارى محمدامین، جلب کرد. آنچه بدین سان خدیجه در وجود این جوان پاک و پاک سرشت، یافته بود، چنان باعث دگرگونى فکر و اندیشه و دیدگاهش شد، که یکسره در مسیر زندگى و طرز تفکر خود، تجدیدنظر کرد.