ناگفته‌هایی از حادثه‌ سوء قصد به رهبر انقلاب
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: ناگفته‌هایی از حادثه‌ سوء قصد به رهبر انقلاب

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #4
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    86
    ــ به هر ترتیبی بود آقا را سوار ماشین کردیم. یک بلیزر سفید. با سرعت از بین جمعیت کنده شدیم و راه افتادیم. توی راه یک لحظه آقا به هوش آمدند. نگاهی به چهرهٔ من کردند و از هوش رفتند. بعد‌ها پرسیدم آن لحظه چه چیزی احساس کردین، گفتند: «دو چیز! یکی اینکه ماشین داشت پرواز می‌کرد و دیگر اینکه سرم روی پای کسی بود...»

    حاجی‌باشی یکدفعه نگاهش را از زمین می‌کند و بلند‌تر می‌گوید: توی ماشین همه‌اش به این فکر بودم که اگر اتفاقی بیافته، مردم به ما چی می‌گن؟! و دوباره باران، حرف‌هایش را خیس می‌کند.

    «جوادیان» ادامه می‌دهد: از جلوی یک درمانگاه گذشتیم که گفتم: «حسین! برگرد... درمانگاه...»

    پنج نفری وارد درمانگاه شدیم، همه هول برشان داشته بود، یک نفر غرق خون توی آغوش جباری، ۳ نفر هم با لباس خونی و اسلحه دنبالش... اولین دکتری که آمد و نبض آقا را گرفت، بی‌معطلی گفت: دیگه کار از کار گذشته و رفت... پرستاری جلو آمد و گفت: «ببرینش بیمارستان بهارلو؛ پل جوادیه!»

    به سرعت دویدیم سمت ماشین. پرستار هم همراه‌مان شد، با یک کپسول اکسیژن که توی ماشین نمی‌رفت و بچه‌ها روی رکاب در عقب گرفتنش تا بریم بیمارستان بهارلو...

    توی مسیر بی‌سیم را برداشتم و:

    - حافظ هفت! مرکز... مرکز! موقعیت پنجاه - پنجاه... (پنجاه - پنجاه موقعیت آماده‌باش بود) بعد گفتم: مرکز! حافظ هفت مجروح شده!

    دوباره همه با هم ساکت شدند... انگار همین دیروز بوده، همین دیروز که از توی ماشین اعلام می‌کنند به دکتر فیاض بخش، دکتر زرگر و... بگوئید از مجلس خودشان را برسانند، بیمارستان بهارلو.

    ماشین از در عقب بیمارستان وارد محوطه می‌شود. برانکارد می‌آورند. آقا را می‌رسانند پشت در اتاق عمل. دکتری که از اتاق عمل بیرون می‌آید؛ نبض را می‌گیرد و با اطمینان می‌گوید: «تمام کرده!» اما...

    اما دکتر فاضل که آن روز اتفاقی و برای مشاورهٔ یکی از بیماران در بیمارستان بهارلو حضور داشته، خودش را به اتاق عمل می‌رساند و دستور آماده سازی اتاق عمل را می‌دهد.


  2. 2 کاربر پست محمد حسین عزیز را پسندیده اند .

    پرواز (06-27-2012), امیرحسین (06-27-2012)

موضوعات مشابه

  1. آشنایی با سوره های قرآن کریم
    توسط پرواز در انجمن در صحبت قرآن
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: 07-17-2012, 02:05 PM
  2. خدایی الاغ سوار بدون ریش و....
    توسط طاهره وحیدیان در انجمن عقاید مذاهب دیگر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 06-05-2012, 07:46 PM
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 03-31-2012, 07:50 PM
  4. راه هایی استثنایی برای موفقیت خانم‌ها
    توسط طاهره وحیدیان در انجمن سلامت
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: 02-26-2012, 09:17 PM
  5. خاطره زیبای از شهید بابایی و ژنرال امریکایی
    توسط محمد حسین در انجمن عطر شهید
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10-16-2011, 03:29 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •