-
RE: سوره یونس
(آيه 49)- مجازات الهى در دست من نيست! در برابر اين سؤال خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه از چند راه به آنها پاسخ گويد نخست اين كه مىفرمايد:
«به آنها بگو: (وقت و موعد اين كار در اختيار من نيست) من مالك سود و زيانى براى خود نيستم (تا چه رسد براى شما) مگر آنچه خدا بخواهد و اراده كند» (قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ).
من تنها پيامبر و فرستاده اويم، تعيين موعد نزول عذاب، تنها به دست اوست.
اين جمله در حقيقت اشاره به توحيد افعالى است كه در اين عالم همه چيز به خدا باز مىگردد، و هر كار از ناحيه اوست، اوست كه با حكمتش مؤمنان را پيروزى مىدهد و اوست كه با عدالتش منحرفان را مجازات مىكند.
بديهى است اين منافات با آن ندارد كه خداوند به ما نيروها و قدرتهايى داده است كه به وسيله آن مالك قسمتى از سود و زيان خويش هستيم و مىتوانيم در باره سرنوشت خويش تصميم بگيريم.
سپس قرآن به پاسخ ديگرى پرداخته، مىگويد: «هر قوم و جمعيتى زمان و اجل معينى دارند، به هنگامى كه اجل آنها فرا رسد نه ساعتى از آن تأخير خواهند كرد و نه ساعتى پيشى خواهند گرفت» (لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ).
در واقع قرآن به مشركان اخطار مىكند كه بىجهت عجله نكنند، به هنگامى كه اجل آنها فرا برسد، لحظهاى اين عذاب تأخير و تقديم نخواهد داشت.
(آيه 50)- در اين آيه سومين پاسخ را مطرح كرده، مىگويد: «به آنها بگو: اگر عذاب پروردگار شب هنگام يا در روز به سراغ شما بيايد» امر غير ممكنى نيست، و آيا شما مىتوانيد اين عذاب ناگهانى را از خود دفع كنيد؟ (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً).
«با اين حال مجرمان و گنهكاران در برابر چه چيز عجله مىكنند» (ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ).
-
RE: سوره یونس
(آيه 51)- و در اين آيه چهارمين پاسخ را به آنها چنين مىگويد: «يا اين كه آنگاه كه واقع شد، به آن ايمان مىآوريد» و گمان مىكنيد كه ايمان شما پذيرفته مىشود، اين خيال باطلى است (أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ).
چرا كه پس از نزول عذاب، درهاى توبه به روى شما بسته مىشود و ايمان كمترين اثرى ندارد، بلكه به شما گفته مىشود: «حالا ايمان مىآوريد، در حالى كه قبلا (از روى استهزاء و انكار) براى عذاب عجله مىكرديد»؟ (آلْآنَ وَ قَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ).
(آيه 52)- اين مجازات دنياى آنهاست، «سپس در روز رستاخيز به كسانى كه ستم كردند، گفته مىشود بچشيد عذاب ابدى را!» (ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ).
«آيا جز بدانچه انجام داديد كيفر داده مىشويد»؟ (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ).
اين در واقع اعمال خود شماست كه دامانتان را گرفته است، همانهاست كه در برابرتان مجسم شده و شما را براى هميشه آزار مىدهد.
(آيه 53)- در مجازات الهى ترديد نكنيد! در آيات گذشته سخن از كيفر و مجازات و عذاب مجرمان در اين جهان و جهان ديگر بود. اين آيه نيز موضوع را دنبال مىكند.
نخست مىگويد: مجرمان و مشركان از روى تعجب و استفهام «از تو سؤال مىكنند كه آيا اين وعده مجازات الهى در اين جهان و جهان ديگر حق است»؟ (وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ).
خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه در برابر اين سؤال با تأكيد هر چه بيشتر «بگو: آرى! به پروردگارم سوگند اين يك واقعيت است» و هيچ شك و ترديدى در آن نيست (قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ).
و اگر فكر مىكنيد، مىتوانيد از چنگال مجازات الهى فرار كنيد اشتباه بزرگى كردهايد، زيرا «هرگز شما نمىتوانيد (از آن جلوگيرى كنيد و) او را با قدرت خود ناتوان سازيد» (وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ).
-
RE: سوره یونس
(آيه 54)- در اين آيه روى عظمت اين مجازات مخصوصا در قيامت تكيه كرده، مىگويد: آن چنان عذاب الهى وحشتناك و هول انگيز است كه «اگر هر يك از ستمكاران مالك تمام ثروتهاى روى زمين باشند، حاضرند همه آن را بدهند» تا از اين كيفر سخت رهايى يابند (وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ).
در واقع آنها حاضرند بزرگترين رشوهاى را كه مىتوان تصور كرد، براى رهايى از چنگال عذاب الهى بدهند تا سر سوزنى از مجازاتشان كاسته شود، اما كسى از آنها نمىپذيرد.
مخصوصا بعضى از اين مجازاتها جنبه معنوى دارد و آن اين كه: «آنها هنگامى كه عذاب را ببينند (پشيمان مىشوند اما) پشيمانى خود را كتمان مىكنند» مبادا رسواتر شوند (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ).
سپس تأكيد مىكند: «كه با همه اين احوال در ميان آنها به عدالت داورى مىشود، و ظلم و ستمى در باره آنان نخواهد شد» (وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ).
(آيه 55)- سپس براى اين كه مردم اين وعدهها و تهديدهاى الهى را به شوخى نگيرند و فكر نكنند خداوند از انجام اينها عاجز است، اضافه مىكند: «آگاه باشيد آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست» و مالكيت و حكومت او تمام جهان هستى را فرا گرفته و هيچ كس نمىتواند از كشور او بيرون رود (أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و نيز «آگاه باشيد وعده خداوند (در مورد مجازات مجرمان) حق است هر چند بسيارى از مردم (كه ناآگاهى، سايه شوم بر روانشان افكنده) اين حقيقت را نمىدانند» (أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ).
(آيه 56)- اين آيه نيز تأكيد مجددى روى همين مسأله حياتى است كه مىگويد: «خداوند است كه زنده مىكند، و اوست كه مىميراند» (هُوَ يُحيِي وَ يُمِيتُ).
بنابراين هم توانايى بر مرگ و ميراندن بندگان دارد و هم زنده كردن آنها براى دادگاه رستاخيز.
«و سر انجام همه شما به سوى او باز مىگرديد» (وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).
و پاداش همه اعمال خويش را در آنجا خواهيد يافت.
-
RE: سوره یونس
(آيه 57)- قرآن رحمت بزرگ الهى! در قسمتى از آيات گذشته بحثهايى در زمينه قرآن آمده، و گوشهاى از مخالفتهاى مشركان در آن منعكس گرديده بود، در اين آيه به همين مناسبت سخن از قرآن به ميان آمده نخست به عنوان يك پيام همگانى و جهانى، تمام انسانها را مخاطب ساخته، مىگويد: «اى مردم! از سوى پروردگارتان، موعظه و اندرزى براى شما آمده» (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ).
«و كلامى كه مايه شفاء بيمارى دلهاست» (وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ).
«و چيزى كه مايه هدايت و راهنمايى است» (وَ هُدىً).
«و رحمت براى مؤمنان است» (وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ).
در واقع آيه فوق چهار مرحله از مراحل تربيت و تكامل انسان را در سايه قرآن شرح مىدهد.
مرحله اول: مرحله «موعظه و اندرز» است.
مرحله دوم: پاكسازى روح انسان از انواع رذائل اخلاقى است.
مرحله سوم: مرحله هدايت است كه پس از پاكسازى انجام مىگيرد.
و مرحله پنجم: مرحلهاى است كه انسان لياقت آن را پيدا كرده است كه مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود.
(آيه 58)- در اين آيه براى تكميل اين بحث و تأكيد روى اين نعمت بزرگ الهى يعنى قرآن مجيد كه از هر نعمتى برتر و بالاتر است، مىفرمايد: «بگو: اى پيامبر! اين مردم به فضل پروردگار و به رحمت بىپايان او (و اين كتاب بزرگ آسمانى كه جامع همه نعمتهاست) بايد خشنود بشوند» نه به حجم ثروتها و بزرگى مقامها و فزونى قوم و قبيلههاشان (قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا).
زيرا «اين سرمايه از تمام آنچه آنها براى خود گردآورى كردهاند بهتر و بالاتر است» و هيچ يك از آنها قابل مقايسه با اين نيست (هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ).
(آيه 59)- در آيات گذشته سخن از قرآن و موعظه الهى و هدايت و رحمتى كه در اين كتاب آسمانى است در ميان بود، و در اين آيه به همين مناسبت از قوانين ساختگى و خرافى و احكام دروغين مشركان سخن مىگويد.
نخست روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «به آنها بگو: چرا اين روزيهايى را كه خداوند براى شما نازل كرده است بعضى را حرام و بعضى را حلال قرار دادهايد»؟ (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالًا).
و بر طبق سنن خرافى خود پارهاى از چهارپايان و همچنين قسمتى از زراعت و محصول كشاورزى خود را تحريم نمودهايد.
«بگو: آيا خداوند به شما اجازه داده است (چنين قوانينى را وضع كنيد) يا بر خدا افترا مىبنديد»؟ (قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ).
-
RE: سوره یونس
(آيه 60)- اكنون كه مسلم شد آنها با اين احكام خرافى و ساختگى خود علاوه بر محروم شدن از نعمتهاى الهى تهمت و افترا به ساحت مقدس پروردگار بستهاند، اضافه مىكند: «آنها كه بر خدا دروغ مىبندند، در باره مجازات روز قيامت چه مىانديشند»؟ آيا تأمينى براى رهايى از اين كيفر دردناك به دست آوردهاند؟
(وَ ما ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
اما «خداوند فضل و رحمت گستردهاى بر مردم دارد» (إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ).
به همين دليل آنها را در برابر اين گونه اعمال زشتشان فورا كيفر نمىدهد.
ولى آنها به جاى اين كه از اين مهلت الهى استفاده كنند و عبرت گيرند و شكر آن را به جا آورند و به سوى خدا بازگردند «اكثر آنان (غافلند و) سپاس اين نعمت بزرگ را به جا نمىآورند» (وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ).
(آيه 61)- و براى اين كه تصور نشود اين مهلت الهى دليل بر عدم احاطه علم پروردگار بر كارهاى آنهاست، در اين آيه اين حقيقت را به رساترين عبارت بيان مىكند كه او از تمام ذرات موجودات در پهنه آسمان و زمين و جزئيات اعمال بندگان آگاه و با خبر است، و مىگويد: «در هيچ حالت و كار مهمى نمىباشى، و هيچ آيهاى از قرآن را تلاوت نمىكنى، و هيچ عملى را انجام نمىدهيد مگر اين كه ما شاهد و ناظر بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن عمل مىشويد» (وَ ما تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ).
سپس با تأكيد بيشتر اين مسأله را تعقيب كرده، مىگويد: «كوچكترين چيزى در زمين و آسمان حتى به اندازه سنگينى ذره بىمقدارى، از ديدگاه علم پروردگار تو مخفى و پنهان نمىماند، و نه كوچكتر از اين و نه بزرگتر از اين مگر اين كه همه اينها در لوح محفوظ و كتاب آشكار علم خدا ثبت و ضبط است» (وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ).
در آيه فوق درس بزرگى براى همه مسلمانان بيان شده است درسى كه مىتواند آنها را در مسير حق به راه اندازد و از كجرويها و انحرافات باز دارد. و آن اين كه: به اين حقيقت توجه داشته باشيم كه هر گامى بر مىداريم و هر سخنى كه مىگوييم و هر انديشهاى كه در سر مىپرورانيم، و به هر سو نگاه مىكنيم، و در هر حالى هستيم، نه تنها ذات پاك خدا بلكه فرشتگان او نيز مراقب ما هستند و با تمام توجه ما را مىنگرند.
بىجهت نيست كه امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: «پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله هر زمان اين آيه را تلاوت مىكرد شديدا گريه مىنمود».
جايى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با آن همه اخلاص و بندگى و آن همه خدمت به خلق و عبادت خالق از كار خود در برابر علم خدا ترسان باشد، حال ما و ديگران معلوم است.
-
RE: سوره یونس
(آيه 62)- آرامش روح در سايه ايمان! چون در آيات گذشته قسمتهايى از حالات مشركان و افراد بىايمان مطرح شده بود. از اين به بعد شرح حال مؤمنان مخلص و مجاهد و پرهيزكار كه درست در نقطه مقابل هستند بيان گرديده، آيه مىگويد: «آگاه باشيد كه اولياى خدا نه ترسى بر آنان است و نه غمى دارند» (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).
منظور غمهاى مادى و ترسهاى دنيوى است، و گر نه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظايف و مسؤوليتها، و اندوه بر آنچه از موفقيتها از آنان فوت شده، كه اين ترس و اندوه جنبه معنوى دارد و مايه تكامل وجود انسان و ترقى اوست به عكس ترس و اندوههاى مادى كه مايه انحطاط و تنزّل است.
اولياء خدا كسانى هستند، كه ميان آنان و خدا حائل و فاصلهاى نيست، حجابها از قلبشان كنار رفته، و در پرتو نور معرفت و ايمان و عمل پاك، خدا را با چشم دل چنان مىبينند كه هيچ گونه شك و ترديدى به دلهايشان راه نمىيابد، و به خاطر همين آشنايى با خدا ماسواى خدا در نظرشان كوچك و كم ارزش و ناپايدار و بىمقدار است.
(آيه 63)- اين آيه «اولياء خدا» را معرفى كرده، مىگويد: «آنها كسانى هستند كه ايمان آوردهاند و بطور مداوم تقوا و پرهيزكارى را پيشه خود ساختهاند» (الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ).
(آيه 64)- در اين آيه روى مسأله عدم وجود ترس و غم و وحشت در اولياى حق با اين عبارت تأكيد مىكند كه: «براى آنان در زندگى دنيا و در آخرت بشارت است»َهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ).
باز براى تأكيد اضافه مىكند: «سخنان پروردگار و وعدههاى الهى تغيير و تبديل ندارد» و خداوند به اين وعده خود نسبت به دوستانش وفا مىكند تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ).
«و اين پيروزى و سعادت بزرگى است» براى هر كس كه نصيبش شودلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
-
RE: سوره یونس
(آيه 65)- و در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه سر سلسله اولياء و دوستان خداست كرده و به صورت دلدارى و تسلى خاطر به او مىگويد: «سخنان ناموزون مخالفان و مشركان غافل و بىخبر تو را غمگين نكند» (وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ).
«چرا كه تمام عزت و قدرت از آن خداست» و در برابر اراده حق از دشمنان كارى ساخته نيست (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً).
او از تمام نقشههاى آنها باخبر است «زيرا او شنوا و داناست» (هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).
(آيه 66)- قسمتى از آيات عظمت خداوند: اين آيه بار ديگر به مسأله توحيد و شرك كه يكى از مهمترين مباحث اسلام و مباحث اين سوره است بازگشته، مشركان را به محاكمه مىكشد و ناتوانى آنها را به ثبوت مىرساند.
نخست مىگويد: «آگاه باشيد تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از آن خدا مىباشند» (أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ).
جايى كه اشخاص ملك او باشند، اشيايى كه در اين جهان مىباشند به طريق اولى از آن او هستند، بنابراين او مالك تمام عالم هستى است.
سپس اضافه مىكند: «و آنها كه غير خدا را همتاى او مىخوانند از دليل و منطقى پيروى نمىكنند» و هيچ سند و شاهدى بر گفتار خود ندارند (وَ ما يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكاءَ).
«آنها تنها از پندار (ها و گمانهاى) بىاساس پيروى مىكنند» (إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ).
«بلكه آنها فقط با مقياس حدس و تخمين سخن مىگويند، و دروغ مىگويند»! (وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ).
اصولا راستى و صدق براساس قطع و يقين استوار است و دروغ براساس تخمينها و پندارها و شايعهها!
(آيه 67)- سپس براى تكميل اين بحث و نشان دادن راه خداشناسى، و دورى از شرك و بت پرستى، به گوشهاى از مواهب الهى كه نشانه عظمت و قدرت و حكمت «اللّه» است اشاره كرده، مىگويد: «او كسى است كه شب را براى شما مايه آرامش قرار داد و روز را روشنى بخش» (هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً).
آرى! «در اين نظام حساب شده آيات و نشانههايى (از توانايى آفريدگار است، اما) براى آنها كه گوش شنوا دارند و حقايق را مىشنوند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ). آنها كه مىشنوند و درك مىكنند، و آنها كه پس از درك حقيقت، آن را به كار مىبندند.
-
RE: سوره یونس
(آيه 68)- اين آيه نيز همچنان بحث با مشركان را ادامه داده يكى از دروغها و تهمتهاى آنها را نسبت به ساحت مقدس خداوند بازگو مىكند، نخست مىگويد: «آنها گفتند: خداوند براى خود فرزندى اختيار كرده است»! (قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً).
اين سخن را در درجه اول مسيحيان در مورد حضرت «مسيح» سپس بت پرستان عصر جاهلى در مورد «فرشتگان» كه آنها را دختران خدا مىپنداشتند، و يهود در مورد «عزير» مىگفتند.
قرآن از دو راه به آنها پاسخ مىگويد نخست اين كه: «خداوند از هر عيب و نقص منزه است، و از همه چيز بىنياز است» (سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ).
اشاره به اين كه نياز به فرزند يا به خاطر احتياج جسمانى به نيرو، و كمك اوست، و يا به خاطر نياز روحى و عاطفى، از آنجا كه خداوند از هر عيب و نقصى و از هر كمبود و ضعفى منزه است و ذات پاكش يك پارچه غنا و بىنيازى است ممكن نيست براى خود فرزندى انتخاب كند.
«او مالك همه موجوداتى است كه در آسمانها و زمين است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
دومين پاسخى را كه قرآن به آنها مىگويد اين است كه: هر كس ادّعايى دارد بايد دليل بر مدّعاى خود اقامه كند آيا شما بر اين سخن دليلى داريد؟ نه «هيچ دليلى نزد شما براى اين مدّعا وجود ندارد» (إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا).
با اين حال «آيا به خدا نسبتى مىدهيد كه (حد اقل) از آن آگاهى نداريد» (أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).
(آيه 69)- در اين آيه سر انجام شوم افترا و تهمت بر خدا را بازگو مىكند روى سخن را متوجه پيامبرش كرده و مىگويد: «به آنها بگو: كسانى كه بر خدا افترا مىبندند و دروغ مىگويند هرگز روى رستگارى را نخواهند ديد» (قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ).
(آيه 70)- فرضا كه آنها بتوانند با دروغها و افتراهاى خود چند صباحى به مال و منال دنيا برسند «اين تنها يك متاع زود گذر اين جهان است، سپس بازگشتشان به سوى ماست و ما عذاب شديد را در مقابل كفرشان به آنها مىچشانيم» (مَتاعٌ فِي الدُّنْيا ثُمَّ إِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذابَ الشَّدِيدَ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ).
-
RE: سوره یونس
(آيه 71)- گوشهاى از مبارزات نوح: در اين آيه خداوند به پيامبرش دستور مىدهد گفتارى را كه با مشركان داشت با شرح تاريخ عبرت انگيز پيشينيان تكميل كند.
نخست سرگذشت «نوح» را عنوان كرده، مىگويد: «سرگذشت نوح را بر آنها تلاوت كن، هنگامى كه به قومش گفت: اى قوم من! اگر توقفم در ميان شما و يادآورى كردن آيات الهى برايتان سخت و غير قابل تحمل است» هر كار از دستتان ساخته است انجام دهيد و كوتاهى نكنيد (وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامِي وَ تَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ).
«چرا كه من بر خدا تكيه كردهام» و به همين دليل از غير او نمىترسم و نمىهراسم! (فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ).
سپس تأكيد مىكند: «اكنون كه چنين است فكر خود را جمع كنيد و از بتهاى خود نيز دعوت به عمل آوريد» تا در تصميم گيرى به شما كمك كنند (فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ).
«آن چنان كه هيچ چيز بر شما مكتوم نماند و غم و اندوهى از اين نظر بر خاطر شما نباشد»، بلكه با نهايت روشنى تصميم خود را در باره من بگيريد (ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً).
سپس مىگويد: اگر مىتوانيد «برخيزيد، و به زندگى من پايان دهيد، و لحظهاى مرا مهلت ندهيد» (ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ).
اين يك درس است براى همه رهبران اسلامى كه در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند، بلكه با اتكاء و توكل بر پروردگار با قاطعيت هر چه بيشتر آنها را به ميدان فرا خوانند، و قدرتشان را تحقير كنند كه اين عامل مهمى براى تقويت روحى پيروان و شكست روحيه دشمنان خواهد بود.
(آيه 72)- در اين آيه بيان ديگرى از نوح براى اثبات حقانيت خويش نقل شده، آنجا كه مىگويد: «اگر شما از دعوت من سرپيچى كنيد (من زيانى نمىبرم چرا كه) من از شما اجر و پاداشى نخواستم» (فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ).
«چرا كه اجر و پاداش من تنها بر خداست» (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ).
براى او كار مىكنم و تنها از او پاداش مىخواهم «و من مأمورم كه از مسلمين (تسليم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ).
-
RE: سوره یونس
(آيه 73)- در اين آيه سر انجام كار دشمنان نوح و صدق پيشگوئيش را به اين صورت بيان مىكند: «آنها نوح را تكذيب كردند ولى ما، او و تمام كسانى را كه با او در كشتى بودند نجات داديم» (فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ).
نه فقط آنها را نجات داديم بلكه: «آنها را جانشين قوم ستمگر ساختيم» (وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ).
«و كسانى را كه آيات ما را انكار كرده بودند غرق نموديم» (وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا).
و در پايان روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد «اكنون بنگر عاقبت آن گروهى كه انذار شدند (ولى تهديدهاى الهى را به چيزى نگرفتند) به كجا كشيد» (فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ).
(آيه 74)- رسولان بعد از نوح: پس از پايان بحث اجمالى پيرامون سرگذشت نوح، اشاره به پيامبران ديگرى كه بعد از نوح و قبل از موسى (مانند ابراهيم و هود و صالح و لوط و يوسف) براى هدايت مردم آمدند كرده، مىگويد:
«سپس بعد از نوح رسولانى به سوى قوم و جمعيتشان فرستاديم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلى قَوْمِهِمْ).
«آنها با دلائل روشن و آشكار به سوى قومشان آمدند» و مانند نوح با سلاح منطق و اعجاز و برنامههاى سازنده مجهز بودند (فَجاؤُهُمْ بِالْبَيِّناتِ).
«ولى آنها كه (راه عناد و لجاج را مىپوييدند و) در گذشته به تكذيب پيامبران پيشين برخاسته بودند (اين پيامبران را نيز تكذيب كردند و به آنها) ايمان نياوردند» (فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ).
اين به خاطر آن بود كه بر اثر عصيان و گناه و دشمنى با حق پرده بر دلهاى آنها افتاده بود «آرى! اين چنين بر دلهاى متجاوزان مهر مىزنيم» (كَذلِكَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ).
(آيه 75)- بخشى از مبارزات موسى و هارون: از اينجا به بحث پيرامون موسى و هارون و مبارزات پيگيرشان با فرعون و فرعونيان مىپردازد.
آيه مىگويد: «سپس بعد از رسولان پيشين، موسى و هارون را به سوى فرعون و ملأ او همراه با آيات و معجزات فرستاديم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى وَ هارُونَ إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ بِآياتِنا).
اما فرعون و فرعونيان از پذيرش دعوت موسى و هارون سر باز زدند، و از اين كه در برابر حق سر تسليم فرود آوردند «تكبر ورزيدند» (فَاسْتَكْبَرُوا).
آنها به خاطر كبر و خود برتربينى و نداشتن روح تواضع، واقعيتهاى روشن را در دعوت موسى ناديده گرفتند چرا كه: «آنها گروهى مجرم بودند» (وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ).