دعاوی وتعالیم مانوی چیست؟
خواه آن عقیده واقعا مبتنی بر اصول و مبادی‏ مانویه بوده است،خواه مأخوذ از تعالیم مزدکیه، یا دهریه و براهمه و این‏گونه وسع و اطلاق‏ نزد نصاری هم سابقه داشته است.چنانکه متکلمان‏ نصاری نیز هرگونه اعتقادی را که با مذهب و طریقهء مانی شباهت داشته است عنوان مانوی می- داده‏اند،حتی پیروان مرقیون را که خود او مدتها پیش از مانی می‏زیسته است،احیانا به نام مانوی‏ می‏خوانده‏اند.
باری،در سخن کسانی که نزد مسلمانان‏ مظنون به زندقه بوده‏اند بعضی عقاید هست که‏ یادآور عقاید گنوسی و دیویسنی است.چنانکه‏ کلام بشار بن برد که ابلیس را برتر از آدم می- شمرده است‏23شباهت به عقاید کسانی دارد که یهوه‏ و اولیاء و قهرمان توراة را رد می‏کرده‏اند و ابلیس و قابیل و فرعونیان و قوم لوط را بر آنها ترجیح می‏نهاده‏اند.
ممکن است بعضی از این‏گونه عقاید را متکلمان نصاری،مخصوصا کسانی از آنها که خود از عقاید مردود پیروی می‏کرده‏اند و در بین مسلمانان‏ بیشتر ایمنی داشته‏اند تا در بین قوم خود،در میان‏ مسلمانان انتشار داده‏ند.این احتمالی است که‏ اتهام جاحظ در حق نصاری نیز آن را تأیید می- کند و از وقایع‏نامهء میکائیل سریانی هم مستفاد می‏شود که در دورهء مهدی بعضی از نصاری هم به‏ تهمت زندقه گرفتار می‏شده‏اند24.
از صاحبنظرانی که متهم به زندقه شده‏اند محمد بن زکریای رازی است،که کثرت و وفور شرور عالم را بهانه‏ای برای انکار عنایت الهی ورد فرض حکمت بالغه می‏گرفته است،و موسی بن‏ میمون حکیم اسرائیلی در رد این ادعای رازی می- گوید:«این نادان و مانندگان او که از عوام الناس‏ بوده‏اند وجود را فقط در شخص و تن خویش در نظر می‏گیرند و هر نادان چنان می‏پندارد که عالم‏ وجود یکسره به خاطر اوست و گویی جز او وجود دیگری در کار نیست.ازین رو چون کاری به‏ خلاف مراد او برآید یقین می‏کند که وجود یکسره‏ شر است.اما انسان اگر وجود را نیک اعتبار کند و دریابد که نصیب او از وجود اندک است،حقیقت‏ امر بر او روشن و آشکار می‏شود.»بیان رازی‏ یادآور گفتهء پیربل،متفکر فرانسوی،است که‏ لایب نیتس،حکیم آلمانی،آن را رد کرده است.