تكلّم با مادر در رحم
هنگامی كه حضرت خدیجه، با پیامبر كه فردی یتیم و فقیر بود، ازدواج نمود، زنان مكّه از او دوری میگزیدند، به او وارد نمیشدند و سلام نمیكردند. از این رو، حضرت خدیجه احساس تنهایی مینمود.
زمانی كه به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه علیهاالسلام در بطن حضرت خدیجه با او حرف میزدند و او را به صبر و شكیبایی دعوت مینمودند. حضرت خدیجه حرف زدن فاطمه علیهاالسلام با خود را از پیامبر مخفی میكرد تا اینكه روزی رسول خدا شنید كه خدیجه با خود صحبت میكنند. فرمودند: «با چه كسی سخن میگویی؟» عرض كرد: جنینی كه در شكم من است، پیوسته با من حرف میزند و موجب آرامش من میشود.(10)
قابله های بهشتی
هنگامی كه زمان فارغ شدن و وضع حمل زنی میرسد، معمولاً زنها برای كمك به او میشتابند؛ ولی هنگامی كه حضرت خدیجه به زنان قریش و بنیهاشم پیغام كمك فرستاد، آنها با كینه ای كه از ازدواج ایشان با پیامبر به دل داشتند، از كمك به او سر باز زدند و به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی كه تمام مقدّمات و برنامه ریزی خود را برای تولّد این بانو، آماده و مهیّا ساخته بود، رسولان خود را برای یاری فرستاد:
«چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند كه بیشتر، زنان بنیهاشم بودند. حضرت خدیجه چون آنها را دید، ترسید. یكی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا كه ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه، دختر مزاحم، رفیق تو در بهشت، این مریم، دختر عمران و ایشان صفورا، دختر شعیب است.(11)
چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خدیجه از برای چنین امر مهمّی مأمور شده و كمر به خدمت چنین وجودی بسته بودند.
پی نوشت:
10) فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِی بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ كَانَتْ خَدِیجَةُ تَكْتُمُ ذَلِكَ عَنْ رسول الله فَدَخَلَ یَوْماً وَ سَمِعَ خَدِیجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا یَا خَدِیجَةُ مَنْ یُحَدِّثُكِ قَالَتِ الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی.
11) دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ طِوَالٍ كَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِیهاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَةُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّكِ إِلَیْكِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُكِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُكِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ ]صَفُورَاءُ] بِنْتُ شُعَیْبٍ.