خاطره قرائتی از تمبک و داریه!
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: خاطره قرائتی از تمبک و داریه!

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276

    خاطره قرائتی از تمبک و داریه!

    خاطره قرائتی از تمبک و داریه!

    به امیر المؤمنین گفتند: چرا به زن ها سلام نمی‌کنید؟ پیغمبر سلام می‌کرد. گفت: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. سلام پیغمبر طوری نیست، اما من جوان هستم.


    به گزارش برنا، حجت الاسلام قرائتی در سخنانی با عنوان "تولید ملی، وظیفه مردم، وظیفه دولت" گفت:یک تولید ناقص از یک نفر کل کشور را ضعیف می‌کند. شما اگر یک آخوند بد ببینید، دیگر هرچه آخوند ببینی، اصلاً سلامش هم نمی‌کنی. من اگر یک بازاری بد کلاه سرم بگذارد، می‌گویم: آقا دور بازاری‌ها نرو. یک رشوه‌گیر در اداره باشد، برو بابا این اداره‌ای‌ها... یعنی گاهی وقت‌ها یک کار بد، یکی نیست، نمی‌شود گفت: من کار بد کردم. اثرش را روی جامعه ببین، کاری هم نیست، ممکن است جزئی باشد. کار هم ممکن است جزئی باشد. بنابراین نگاه ما نگاه جمعی باشد. فکر نکنیم حالا ما یک نفر هستیم، در یک کارگاه یک خلافی کردیم.

    در موضع تهمت نرو. اگر کسی بدنام است، با او ننشین.خدا آقای فلسفی را رحمت کند. به طلبه‌ها می‌گفت دکان تاجرها ‌نشینید. ولو شما می‌نشینی یک چای می‌خوری. ولی هرکس می‌رود می‌گوید: این آخوندها با تاجرها هستند. با مستضعفین نیستند. مگر اینکه تاجر پدرت باشد، یا دکان کتاب‌فروشی بنشین. آخوند دکان کتاب فروشی بنشیند، برایش حرف در نمی‌آید.

    به امیر المؤمنین گفتند: چرا به زن ها سلام نمی‌کنید؟ پیغمبر سلام می‌کرد. گفت: پیغمبر سی سال از من بزرگتر است. سلام پیغمبر طوری نیست، اما من جوان هستم.

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •