در واقع هرگاه اعضاي خانواده به هر دليل نتوانند وظايف خود را به نحو احسن اجرا كنند، هريك از اعضاي خانواده احساس خوشايندي نسبت به با هم بودن نداشته باشند و رابطه عاطفي آنها تضعيف شده باشد، آن خانواده، ناسالم تلقي مي شود. همچنين اگر مرد در خانواده نتواند وظايف اقتصادي خود را نسبت به ساير اعضا انجام دهد يا خانواده اي در روابط خود با ساير افراد و گروه هاي جامعه مشكل داشته باشد، نمي توان به آن خانواده سالم گفت.

از سويي ممكن است جواني ازدواج نكرده، در سن اشتغال بيكار باشد و هزينه هاي او را خانواده تامين كند. همين خانواده نيز ناسالم محسوب مي شود، چرا كه درآمد خانوار صرف هزينه فردي مي شود كه توان تامين خود را ندارد. اغلب افراد شاغل نيز به علت نابرابري سطح دستمزدها و هزينه هاي روزمره ناچار به اضافه كاري اند يا چند شغل دارند. در نتيجه از حضور فيزيكي آنها در خانواده كاسته مي شود. دراين صورت، در دراز مدت شاهد كاهش فاصله فكري و عاطفي فرزندان و والدين و زن و شوهر خواهيم بود. اين وضع جداي از شرايط اقتصادي در ساير حوزه ها نيز وجود دارد.

به همين دليل بايد شرايط بيروني خانواده ها بيشتر مورد توجه قرار گيرد تا آنها از هرگونه خطر مصون بمانند بنابراين قبل از ارائه الگو براي خانواده بايد براي كل جامعه الگويي ارائه كرد تا به خانواده اي سالم دست يافت.

ترجمه از سزاوار