· شهید آوینی در پاسخ این کلام میگویند: به اعتقاد ما لفظ «بدوّیت» به جای لفظ «طبع اولیه بشر» بیشتر مناسب این مقام است. انسان هر چه بیشتر از بدوّیت به سوی تعالی روحانی که غایت خلقت اوست پیش رود از تمایلات و طبع اولیه خویش بیشتر فاصله خواهد گرفت، بنابر این آزادی به آن صورتی که در دنیای امروز تفسیر میشود هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالی نیست، بلکه مطلوب انسانهای بدوی است.
· اینکه ما چه نیازی را در میان نیازهای انسان، نیازِ ابتدایی و سطحی تلقی کنیم و کدام نیاز را نیازِ عمیق و متعالی تلقی کنیم و به کدام نیاز بیشتر توجّه کنیم، این یکی از نکات برجستۀ علمی است که در نقد شهید آوینی وجود دارد. ایشان ضمن بیان این نکته میگوید: «تمدّن غرب از آن لحاظ که بشر را از دین و دینداری دور کرده، او را بیش از پیش به سوی بدویَت و جهالت ادوار جاهلیت رانده است...»
نباید عُرف «گروهی خاص و پرهیایو» را عُرف تمام جامعه بدانیم
· شهید آوینی در جمعبندی نامۀ خود مینویسد: «دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شدند و آن این است که عُرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کردند. و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بَدل از مردم گرفتهاند، این همان اشتباهی است که به نحو دیگری دوستان ما در تلویزیون نیز به آن گرفتار آمدهاند.»
· البته به لطف خدا امروز میبینیم که نیروهای انقلابی نیز در عرصههای رسانه و در عرصههای مختلف روشنفکریِ انقلابی حاضر شدهاند و وضع ما با زمان شهید آوینی متفاوت شده است. اما این دردمندیِ شهید آوینی قابل تقدیر است و نکتهسنجانه به این مطلب میپردازند که ما نباید عرف گروهی خاص و پرهیایو را عُرف تمام جامعه بدانیم و بر اساس این نتیجهگیری، برای یک گروه معدودی که سر و صدایشان بیشتر از همه است برنامهسازی کنیم و عمومِ جامعه که با ایمانشان دارند زندگی میکنند و دوست دارند زندگیشان با اتّکاء به دین اداره شود، را به فراموشی بسپاریم.