RE: خطبه سوم - معروف به خطبه شقشقيّه
7* مسؤوليتهاى اجتماعى
(2) سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمىكردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مىساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مىكردم، آنگاه مىديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغالهاى بى ارزشتر است «1».
گفتند: در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامهاى به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مىفرمود، گفته شد، مسايلى در آن بود كه مىبايست جواب مىداد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين! چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مىكرديد؟ امام عليه السّلام فرمود:
هرگز! اى پسر عباس، شعلهاى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست، «2» ابن عباس مىگويد، به خدا سوگند! بر هيچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.
(3)* مىگويم: (معناى سخن امام عليه السّلام كه فرمود،
كراكب الصّعبة،
اين است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشى نافرمانى كند، بينى او پاره مىشود، و اگر مهارش را رها كند، چموشى كرده در پرتگاه سقوط قرار مىگيرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. مىگويند «اشنق الناقه» يعنى بوسيله مهار، سر شتر را بالا بكشد و «شنقها» نيز مىگويند كه ابن سكّيت در كتاب اصلاح المنطق گفته است. اينكه فرمود
«اشنق لها»
و نفرمود «اشنقها» براى آنكه اين كلمه را مقابل
«اسلس لها»
قرار داد، گويى فرموده باشد كه اگر سر او را بالا كشد. يعنى آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد).
--پایان خطبه سوم--