چند روز بین اعمال عمره تمتع و حج تمتع نیز در جای جای مسجدالحرام خاطره حضرت در ذهنم بود، گاهی اوقات به عاشقان دلسوخته امام زمان (عج) برخورد مینمودم كه به او متوسل شده و در هجران او میسوزند، گاهی نیز با خود زمزمه میكردم:
از جهان دل به تو بستم به خدا مهدی جان طالب وصل تو هستم به خدا مهدی جان
هر كجا یاد تو و ذكر تو و نام تو بود بیتامل بنشستـم به خـدا مهدی جــان
اعمال حج تمتع شروع شد به صحرای عرفات رفتیم، شب عرفه گذشت، روز عرفه در جبل الرحمه، در بین چادرها و در بین دعای عرفه امام حسین علیه السلام به یاد آن یوسف گمگشته بودم، غروب روز عرفه پس از نماز مغرب و عشاء سرزمینی را كه مطمئن بودم حضرت در آنجا بین جمعیت بودهاند به طرف مشعرالحرام پشت سر نهادیم، روز دهم ذیحجه در منا اعمال روز عید قربان را انجام دادیم. هوا در سرزمین منا بسیار گرم و ما در زیر چادرها به سر میبردیم، عصرها به قدری هوا گرم بود كه امكان استراحت و خوابیدن نبود.
عصر روز یازدهم همانطور كه مردها چند نفر در چادر دور هم جمع شده بودیم و از هر دری سخن میگفتیم و عدهای نیز در حال بیداری دراز كشیده بودند بدون این كه از قبل برنامهریزی خاصی شده باشد روحانی كاروان شروع كرد به زمزمه كردن اشعاری در مورد امام زمان (عج). در نتیجه همگی نشسته و شروع به گوش كردن كردیم ناخودآگاه مجلسی برقرار شد و بعد هم مداح كاروان توسلی به حضرت نمود، حال خوشی در مجلس پیدا شده بود، سپس یكی از برادران اشعاری را خطاب به آن حضرت در رابطه با سفر حج خواند كه دو بیت آن چنین بود:
ای حریم كعبه محرم بر طواف كوی تو من به گرد كعبه میگردم به یاد روی تو
گرچه بر مُحرم بود بوئیدن گلها حرام زندهام من ای گل زهرا ز فیض بوی تو