جوان در سجده آخر نماز، زار زار گریست و گفت : مولاى من! من با تو مخالفت كردم. این حق من است كه مرا بسوزانند ؛ اما من خود را به دست على سپردم تا مرا بسوزاند. از تو مى‏خواهم كه پس از مرگ، دیگر مرا به آتش جهنم نسوزانى .
امیرالمؤمنین هم در گوشه‏اى به سجده افتاد و او نیز شروع به گریه كرد و گفت : الهى! این جوان را به من ببخش و از مجازات دنیایى او بگذر! آن گاه امیرالمؤمنین با همان حال برخاست و به سوى جوان رفت، دست او را گرفت و گفت : ملائكه را به گریه انداختى، برخیز، خدا تو را بخشید.
آرى، هر ساختمانى كه ویران مى‏شود، بازسازى مى‏گردد. ساختمان وجود انسان نیز، با توبه بازسازى مى‏شود و به مدد الهى، مسیر كمال را در پیش مى‏گیرد كه این، وعده خداوند به انسان‏ها است. ___________________ 1. تفسیر الكشّاف: 1/554. 2. مائده (5) : 2. 3. انعام (6) : 151. 4. انعام (6) : 152. 5. اسراء (17) : 32. 6. حجرات (49) : 12. 7. شورى (42) : 40. 8. لقمان (31) : 18. 9. بقره (2) : 205. 10. یونس (10) : 40. 11. نساء (4) : 29. 12. وسائل الشیعة : 18. 13. بقره (2) : 45. برگرفته از سخنان حاج شیخ حسین انصاریان