بعضي از مداحان مقابل اهل بیت ايستاده اند!
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: بعضي از مداحان مقابل اهل بیت ايستاده اند!

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    276
    در بعضي از نقل ها داريم كه زمان برگشت به مدينه همسر حضرت، ايشان را به خاطر شكستگي چهره شان نشناختند. آيا اين نقل ها صحت دارد؟

    تمامي اينها دروغ است و تمامش ساخته و پرداخته ذهن مداحان است. اصلا يك سطري از اينها در كتاب هاي ما نيست. حتي مي گويند يكي آمد در كوفه و گفت تو كي هستي حضرت مي فرمايد؛ زينب هستم و او گفت من كلفت تو بودم به تو چه قدر ظلم شده كه اين گونه تغيير كرده اي همه اينها دروغ است.

    هدف هاي حادثه عاشورا چه زماني به بار نشست؟ قبل از ورود به مدينه يا بعد از ورود به مدينه؟

    تحليلي كه از منابع معتبر به دست مي آيد كه اصلا يزيد قصد داشت به گمان خود در دانشگاه دين را ببندد. امام حسين(ع) سلام الله عليها با خون خود و عزيزانشان نگذاشتند بسته شود واين در را باز كرد. سخنراني ها و گفتگوهايي كه حضرت سجاد(ع) و حضرت زينب(س) كردند، جزء اولين دروس اين دانشگاه مي دانيم. اين كه حضرت سجاد(ع) وقتي مي رود در مجلس يزيد مي گويد انا بن فاطمه الزهرا، اين خودش يك درس است. در اين خطبه حضرت سجاد تحولي به وجود آورد كه وقتي خطبه تمام شد ديدند مردم زبانشان حركت مي كند و لعنت به بني اميه مي كنند و چشم ها تمام اشك آلود است.

    اين دانشگاه باز شد و يك استاد و يك معاون وارد شد. استاد حضرت سجاد و معاون حضرت زينب بودند. منتهي اين بار نشستن و ظهور اين بار نشستن مراتب داشت آنان ذره ذره شروع كردند. همين ها درس بود، مرتب در شام توهين مي شنيدند. مثلا در شام پيرمردي توهين كرد حضرت سجاد(ع) به او فرمود: آيا قرآن خوانده اي؟ بله. اين آيه شريفه را خواندي: «قل لااسئلكم عليه اجراً الالموده في القربي» بله خوانده ام. حال به شما چه ارتباطي دارد؟ ما اولاد او هستيم.

    حضرت زينب هم يك جمله عرفاني دارد: ما رايت الا جميلا. يك جمله حماسي، بايد به آن افتخار كنيم و به چند زبان ترجمه كنيم. عوض اينكه بگوييم قدش خميده بود ما بايد اين را بگوييم، قدش را چه كار داري قدش خيلي هم استوار بود. براي اينكه وقتي در مجلس يزيد زنان دورش را مي گرفتند كه خانم شناخته نشود يكي از ملعونين گفته بود كه من هذه المتنكره اين كيست كه مي خواهد خودش را اين جوري مخفي كند و خودش را گم مي كند. اما جمله حماسي ايشان وقتي بود كه يزيد نشسته بود و جلاد در طرفين، حضرت زينب فرمود: من قدر تو را خوار مي شمرم، تو را چيزي حساب نمي كنم. اين خيلي حرف است كه انسان به خليفه خون آشام اين حرف را بزند. من قدر تو را كوچك مي شمارم. اين ظهور نشستن همين طور مراتب دارد كه مي رسد به اينكه كاروان به مدينه باز مي گردد و حضرت سجاد در منزل خود مستقر مي شوند.

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    آســـــمان (01-14-2012)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •