-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
5-امام حسين عليه السلام و روزه خاص
برترين روزه ، روزه امام حسين عليه السلام بود. امام روزه اى گرفت كه در آن از خوردن و آشاميدن امساك نمودند و همچنين ، امساك از همه علايق قلبى و جسمى را بر آن افزودند. به همين خاطر خداوند براى روزه ايشان افطار خاصى را مقرر فرمود كه آن را روى دستان مبارك پيامبر به امام هديه كرد. چنانچه فرزندش على اكبر خبر داد كه جدم مرا سيراب نمود و در دستش كاسه اى است كه براى شما نگه داشته است .
6-باب جنازه ، تشييع جنازه
واجب است كه جنازه اموات را غسل و كفن نمود و بر آنها نماز خواند. اما درباره شهيدى كه در صحنه نبرد به شهادت مى رسد، واجب است بر او نماز خواند و با همان لباس رزم به خاك سپرد. تشيع جنازه ، حمل آن و تربيع در محل جنازه نيز مستحب است و همچنين واجبات ديگرى وجود دارد. اما اين امكان براى امام حسين عليه السلام فراهم نبود كه همه موارد را براى شهداى كربلا انجام دهد و شايد به كمترين واجب يعنى نماز بر كسانى كه امكان آن فراهم شد، اكتفا فرمودند. اما درباره دفن شهداء روايت شده است كه براى فرزند شيرخوارش با شمشيرى قبرى حفر كرد و بنا به اين دلايل او را به خاك سپرد:
- تنها براى او حفر قبر امكان پذير شد،
- تا اينكه سر كودك را نبرند،
- براى اينكه جنازه او روى زمين نماند،
- تا در زير سم اسب ها جنازه او از بين نرود،
- توانايى و قدرت تحمل نگاه بر او را نداشت .
البته تا آنجا كه فرصت فراهم بود، وجود مباركشان برخى از پيكرها را جمع كرد و در كنار هم قرار داد و اگر كسى يافت مى شد كه پيكر شهيدى را حمل كند، امام آن جنازه را تشييع مى كرد، ولى گويا در حمل جسد مبارك برادر رشيدش ابوالفضل ناتوان بود و لذا بدن او در كنار نهر علقمه باقى ماند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
7-زكات و صدقات
امام حسين عليه السلام زكات مال و بدن ، هر دو را پرداخت ، اما نه يك دهم و يك چهارم ، بلكه همه را پرداخت ، حتى آن لباس كهنه را كه قيمتى براى آنان قابل تصور نبود، داد. بخصوص در شب عاشورا براى آزادى برخى ، لباس هايى را داد كه - طبق نقل - هزار دينار ارزش داشت .
8-باب جهاد - جهاد خاص امام حسين عليه السلام
در زيارت جامعه كبيره آمده است : ((شما ائمه دين ، در راه خدا جهاد كرديد و حق جهاد را به انجام رسانديد.)) در زيارت امام حسين عليه السلام بخصوص آمده است : ((شهادت مى دهم كه تو (اى حسين ) در راه خدا جهاد كردى و حق جهاد را به جا آوردى .)) بله امام ماءمور به جهاد مخصوصى شد كه به هيچ كس قبل از ايشان چنان تكليف نشده بود، كه خصوصيات آن از اين قبيل است :
1 - جهاد در ابتداى امر، يك به ده بود، نه اينكه يك نفر با بيشتر از ده نفر جهاد كند. سپس خداوند در اين حكم تخفيف داد و شرط وجوب جهاد را يكى به دو نفر مقرر فرمود، اما خداوند براى امام حسين عليه السلام مقابله يك نفر را، با سى هزار يا بيشتر مقرر فرمود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
2 - جهاد بر كودكان و سالخوردگان واجب نيست ، اما در واقعه كربلا بر كودكان مانند قاسم و فرزند آن پيرزن و حتى بر كودكى چون عبدالله بن الحسن و پير سالخورده اى مانند حبيب بن مظاهر جايز گرديد.
3 - در جهاد بايد ظن و گمان بر كشته شدن نباشد، اما امام عليه السلام به قتل خود و اصحابش علم داشت ، و به اصحاب فرمود: ((گواهى مى دهم كه همه شما كشته مى شويد و بجز فرزندم على كسى نجات پيدا نمى كند.))
دشمنان امام در جنگ با آن حضرت احكام جنگ را هم رعايت نكردند كه در اين باره موارد بسيارى است ؛ از جمله :
الف ) جنگ در ماه هاى حرام ممنوع است ، اما آنها رعايت نكردند و در ماه حرام با امام حسين عليه السلام جنگيدند.
ب ) در جنگ نبايد كودكان و زنان كشته شوند؛ ولى آنان كودكان را كشتند، حتى آن كودك شيرخوار را هم وقتى كه امام از آنها براى او آب خواست ، به شهادت رساندند.
ج ) مزارع را نبايد سوزاند، ولى دشمنان امام تعدادى از خيمه هاى اهل بيت آن حضرت را در زمانى كه هنوز امام زنده بود به آتش كشيدند و قصد داشتند خيمه ها را با اهلش بسوزانند و بعد از شهادت آن حضرت خيمه ها را به آتش كشيدند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
د) در صورتى كه جنگ تن به تن شرط باشد، - ولو با كفار - نبايد به يك باره هجوم صورت پذيرد.
ه ) نبرد را قبل از ظهر آغاز نكنند، بلكه عصر آغاز نمايند تا اينكه كشتار به طول نينجامد و شب بين آنها حايل گردد.
و) نبايد سرى از معركه خارج شود، اگر چه بريدن سر كافر و چرخاندن آن در صحنه نبرد جايز است ، اما نبايد از ميدان جنگ به مكان ديگرى برده شود، حتى اگر كافر باشد.
ز) مقتول صاحب نام و بزرگى را نبايد عريان كرد، حضرت على عليه السلام وقتى عمروبن عبدود را به قتل رساند - با اينكه او تجسم تمام كفر بود - تكه اى از لباس او را بيرون نياورد، حتى زره او را كه اولا لباس محسوب نمى شود و ثانيا بى نظير بوده است ، از تنش بيرون نياورد. وقتى به على عليه السلام پيشنهاد آن كار شد، فرمود: ((او بزرگ قوم خودش است ، دوست ندارم حرمتش هتك شود.)) به همين خاطر وقتى خواهرش آمد و ملاحظه كرد كه بدن برادرش را لخت نكرده اند و دانست كه قاتل برادرش حريف بزرگوار و شخص جليل القدرى چون على عليه السلام بوده است ، خوشحال شد و گفت : اگر قاتل تو غير از على بود، تا ابد گريه مى كردم .
ح ) حتى اگر شخص مقتول از كفار هم باشد، مثله كردن او جايز نيست . على عليه السلام حتى از مثله كردن شقى ترين شخص روى زمين از اول خلقت تا آخر آن ، يعنى ابن ملجم نهى فرمود و گفت : اگر من از دنيا رفتم او را مثله نكنيد. اين حكم نزد كفار و بت پرستان در دوران جاهليت حتى درباره مسلمانانى كه با آنان مى جنگيدند، نيز وجود داشته و امرى ثابت بوده است . به عنوان مثال وقتى ابوسفيان در جنگ احد بر سر جنازه شهداى مسلمان آمد و جسد حمزه را ديد بالاى سرش حاضر شد، نيزه را بر دهان آن حضرت نهاد و او را شماتت كرد و گفت : اين سزاى تو است ، اما چون ملاحظه كرد كه انگشتان او را بريده اند و شكمش را پاره پاره كرده و جگرش را بيرون آورده اند، با صداى بلند فرياد زد: اى پيروان محمد در ميان كشتگان شما شخصى است كه مثله شده است ، به خدا سوگند من چنين دستورى ندادم و به آن راضى نبودم . اما پسر معاويه به پسر سعد نوشت : ((وقتى حسين را كشتى ، بدن او را زير سم اسب ها قرار بده ، مى دانم كه بعد از مرگ ديگر به ما آسيبى نمى رساند، اما من به اين گفته خود پايبند هستم كه هر گاه حسين را بكشم با او اين معامله را خواهم كرد.))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
ط) نبايد زنان و كودكان اسير حتى از كفار را بر كشته هاى آنان عبور داد، به همين خاطر پيامبر (ص ) وقتى بلال ، صفيه اسير را بر كشتگان يهود عبور داد و بدنش شروع به لرزيدن كرد، او را مورد عتاب قرار داد. اما اين مصيبت بزرگ بر اسيران آل محمد وارد شد و نه تنها آنها را از كنار شهيدان آغشته به خون عبور دادند، بلكه آنها را همراه كشتگان حركت دادند؛ آن هم مدتى طولانى بيش از يك ماه و در حالى كه سرهاى شهيدان در معرض ديدشان قرار داشت .
ى ) در صورتى كه زنان اسير از كفار، از دختران بزرگان و سلاطين باشند، نبايد آنها را در بازار به معرض فروش گذاشت و آنان را به مجالس برد و چهره هاى آنها را مانند ديگر زنان كافر، عريان به ديگران نشان داد؛ اما در روايتى از امام باقر عليه السلام ديدم كه فرمود: ((وقتى اسيران ما را به شام آوردند صورت هاى آنان آشكار بود و شاميان گفتند ما اسيرانى به اين زيبايى نديده ايم و در مجلس يزيد آن شامى گفت : يزيد! اين دختر اسير را به من ببخش .))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
9-امر به معروف و نهى از منكر
سهم و نصيب امام حسين عليه السلام از اين عبادت نيز بيش از ديگران است و آن حضرت مكلف به انجام اين فريضه شد با اينكه مى دانست انجام اين عبادت به ايشان ضرر مى رساند. حتى به قاتلش آنگاه كه سر مبارك او را از تن جدا كرد، لبخند زد و او را موعظه فرمود. و سر بريده آن حضرت راهب نصرانى را دعوت به اسلام كرد. آيا چنين امر به معروفى از غير حسين عليه السلام ديده يا شنيده ايد، هرگز.
10-عبادت هاى مستحب
ملاطفت و مهربانى
مهربانى پدران نسبت به فرزندان ، به ويژه دختران مستحب است . امام حسين عليه السلام به بهترين وجه اين كار را انجام داد. وقتى آن حضرت خواست دختر خردسالش سكينه را آرام كند، او را بوسيد و دست نوازش بر سرش كشيد؛ اما متاءسفانه رفتن پدر به غم و غصه او افزود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
11-نكته بديع - جلوگيرى از ظالم و حمايت از مظلوم
امام حسين عليه السلام در شرايطى به انجام اين دو مستحب پرداخت كه آن شرايط براى كسى در طول تاريخ محقق نشده و نخواهد شد. وقتى امام در قتلگاه در خون غلطيده بود و از سوى ديگر، فرياد زنان حرم كه دشمنان آنها را احاطه كرده بودند، به دادخواهى بلند شده بود، در مقابل ظالمان در هيبتى باشكوه و بديع با زحمت روى دو زانو ايستاد و راه را بر دشمن مهاجم بست و خطاب به آنها گفت : ((مرا هدف قرار دهيد، شمشيرها و نيزه هايتان را بر من فرود آريد، اما متعرض حرم من نشويد.))
همچنين امام به كمك هفتاد و دو تن از اصحابشان شتافتند. وقتى آنها بر زمين مى افتادند و امام را صدا مى زدند كه بر بالينشان حاضر شوند، امام دعوت همه آنها را اجابت كرد و به كمكشان شتافت كه از آن ميان 27 نفر از اهل بيت خودشان بودند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
12-خوشحال كردن مؤ من و ديدار از او
اين دو امر - آن طور كه در روايات آمده - از افضل اعمالند. امام حسين عليه السلام در آن روز با امر به صبر كردن و پند و اندرز نمودن و ملاطفت كردن ، سعى كرد مردان و زنان مؤ من را خوشحال كند؛ اما در باب ديدار از مؤ منان ، اين امر به عناوين مختلف براى امام محقق شد كه گاهى به شكل عيادت از بيماران و زخمى ها صورت پذيرفت . امام تنها به آمدن و نشستن در كنار آنها اكتفا نمى كرد، بلكه برخى از آنها به ويژه افراد غريب را مورد لطف و مرحمت خاص خويش قرار داد؛ چنانچه بر بالين آن برده سياه و غلام ترك حاضر شد، اما عيادت يكى از آنها كه همان فرزند عزيزش على اكبر باشد، براى امام ميسر نشد، زيرا به خاطر ادبى كه داشت و احترام به پدر، مانند ديگران امام را صدا نزد اما وقتى امام وداع او را شنيد كه مى گويد: ((يا ابتا عليك منى السلام )) با اينكه مى دانست او را زنده در نمى يابد، به سوى فرزند آمد و با صداى بلند فرمود: ((پسرم تو را كشتند))
امام عليه السلام همچنين در روز عاشورا از فرزندش حضرت سجاد عليه السلام عيادت كرد و احوال او را جويا شد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
13-تلاوت قرآن
امام حسين عليه السلام با اينكه خود قرآن ناطق هستند، در عين حال اشتياق فراوانى به تلاوت قرآن داشتند، تا آنجا كه شب عاشورا براى انجام امورى ، از جمله تلاوت قرآن از دشمن مهلت خواستند. در آن شب با شنيدن تلاوت آيات قرآن توسط امام و راز و نياز ايشان با خداوند، تعداد 30 نفر از لشكريان عمر سعد راه هدايت را يافتند و به اردوگاه امام پيوستند و در پيشگاه امام به شرف شهادت نايل آمدند.
امام عليه السلام در روز عاشورا در مقامات مخصوصى قرآن تلاوت كردند، يكى از آن موارد، زمانى بود كه فرزندش على اكبر در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و اين تلاوت قرآن همچنان تداوم يافت تا زمانى كه سر مبارك حضرت بر بالاى نيزه ، آياتى از سوره كهف را تلاوت نمود.
14-ياد خدا
تمام حالات ، كردار، گفتار، حركات و سكنات امام حسين عليه السلام از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا، همه ذكر خدا و يادآور ميثاق و تعهد آن حضرت با پروردگارش بود، تا اينكه امانتش را اداء كرد و هيچ امرى از امور بشرى او را از ياد خدا باز نداشت . حتى در آن لحظات حساس كه دهان و زبان مباركشان از شدت تشنگى خشكيده بود، همچنان به ذكر خدا مشغول بودند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
15-اهتمام به دعا
امام عليه السلام آنقدر به دعا و راز و نياز اهتمام داشتند كه شب عاشورا به همين منظور از دشمن مهلت خواستند. امام در آن شب تا صبح به راز و نياز با خدا مشغول بود و از جمله دعاهاى حضرت اين بود كه ((خدايا! تو در هر رنج و محنتى مورد وثوق و اطمينان منى و در هر مشكلى پناه و اميد من هستى . در هر چه به من برسد تو مورد اعتماد منى ، خدايا! زاد و توشه راه من تويى . خدايا! چه مصيبت هايى كه قلب در برابر آن ناتوان ، چاره جويى در مقابل آن اندك ، دوست در آنجا شكست خورده و دشمنان زبان به شماتت گشوده . خدايا به من به درگاه تو مى آيم و شكايت آن مصيبت را پيش تو مى آورم . خدايا! تو آن را از من دور كرده و مرا از رنج و محنت رها ساز))
دعا و راز و نياز امام همچنان تا زمانى كه بر زمين افتادند، ادامه داشت . امام در آن حال به درگاه خداوند عرضه داشت : ((خدايا! تو بلند مرتبه اى و جبروت و شكوهت عظيم است ... من عترت پيامبر تو و فرزند حبيب تو هستم .))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
16-عبادات قلبيه و صفات حميده
يقين امام حسين عليه السلام
امام حسين عليه السلام در روز عاشورا عالى ترين مكارم اخلاق را ابراز فرمود. در روايات آمده است كه خداوند دوازده خصلت را به پيامبرانش اختصاص داده كه از جمله آنها يقين است . براى امام حسين عليه السلام عالى ترين مقام يقين حاصل شد، چرا كه از آثار حقيقت يقين آن است كه نفس ، از دنيا دورى و چشم پوشى كند، اين معنا به تمام و كمال در امام وجود داشت ، آن حضرت روزى كه از مدينه خارج شد و به كربلا رسيد به برادرش محمد حنفيه و ساير بنى هاشم نوشت ((اما بعد، دنيا فانى و آخرت باقى است ، پس دنيا را كان لم يكن بپندار و قلب خود را از آلوده شدن به آن نگه دار.))
17-مقام تسليم و رضاى امام حسين (ع)
امام حسين عليه السلام در عالى ترين درجات رضا و تسليم قرار داشتند. وقتى از مكه خارج مى شدند فرمودند: ((گويا مى بينم كه گرگ هاى گرسنه در سرزمينى ميان نواويس و كربلا بدن مرا قطعه قطعه مى كنند. همانا رضاى خدا، رضاى ما اهل بيت است .)) آرى مقام صبر و رضاى آن حضرت تا به آنجا رسيد كه حاضر شد به بزرگترين مصيبت ها تن دهد و بدن مباركش زير سم اسبان قرار گيرد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
18-سخاوت امام حسين (ع)
چه سخاوتى بالاتر از اين كه امام در راه رضاى خدا هر آنچه داشت از مال و فرزند و اهل بيت ، در طبق اخلاص گذاشت و در راه خدا ايثار كرد؛ سخاوتى كه تنها در مال خلاصه نمى شد.
19-شجاعت امام حسين (ع)
امام حسين عليه السلام شجاعت را از جدش پيامبر (ص ) به ارث برده بود. در روز عاشورا آنچنان شجاعتى از امام بروز كرد كه ضرب المثل شد؛ چنان كه عبدالله بن عمار گفته است : ((من هرگز كسى را نديدم كه مانند حسين فرزندان و اهل بيت و يارانش همه كشته شده باشند، اما با هيبت و شجاعتى بى نظير بر سپاه دشمن كه بالغ بر سى هزار نفر بود، حمله كند و آنها چون فوج ملخ در مقابلش پراكنده شوند.)) امام حسين عليه السلام اين گونه بود. حمله بر سى هزار نفر ناشى از قوت قلب و دلالت بر شجاعت بى نظير آن حضرت دارد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
20-وقار و طماءنينه بى نظير
طماءنينه و آرامش كامل امام حسين عليه السلام در روز عاشورا منحصر به فرد و بى نظير بود. هر چه در آن روز بر شدت مصائب ايشان افزوده مى شد، وقار و طماءنينه حضرت نيز افزون تر مى شد و چهره نورانيش برافروخته تر مى گشت .
21-رقت قلب امام
امام حسين عليه السلام نسبت به همه همراهان ، مهربان بود. به همين خاطر گرفتارى هاى آنان براى امام سنگين بود و در رفع مصائب آنها مى كوشيد، كه به تناسب همين رقت قلب مصيبت هاى امام بيشتر بود. لذا وقتى فرزند برادرش تقاضاى رفتن به ميدان مبارزه مى كند، آن هم در چنان جنگ نابرابرى ، امام آنچنان گريه مى كنند كه از هوش مى روند. پس امام با اين رقت قلب و عاطفه ، آن هنگام كه بدن آن نوجوان را در زير سم اسبان دشمن در هم شكسته مى بيند و فرياد قاسم به گوش مى رسد، چه حالتى دارند؟!
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
22-حلم امام حسين (ع)
درباره بردبارى و حلم آن حضرت اشاره به اين نكته كافى است كه با همه اين مصيبت ها و تحمل ضرب و جراحات ، بر دشمن نفرين نكرد، اما وقتى زخم زبان به امام زدند، آن را تحمل نكرد. حتى درباره برخى مانند مالك بن يسر كه هم حضرت را مضروب كرد و هم ناسزا گفت ، امام به خاطر ناسزايى كه او گفت ، او را نفرين نمود. البته اين مساءله با حلم منافات ندارد، زيرا تحمل تحقير، خوار كردن خويش است نه حلم و بردبارى ، و به همين خاطر امام فرمودند: مرگ بهتر است از زندگى همراه با خفت و خوارى .
23-حسن خلق امام
با اينكه امام در تمام طول عمر شريفشان از اخلاق نيكو برخوردار بودند، اما در شب عاشورا حالت هاى عجيبى از حضرت بروز كرد كه با دقت در رفتار آن حضرت با اصحاب و اهل و عيال آشكار مى شود كه چنين حالاتى فقط منحصر به ايشان است ، شگفتى آنجا بيشتر مى شود كه بدانيم اين حالت در زمانى بروز مى كند كه موجبات تفرقه حواس از هر سو فراهم بوده است !
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
24-مروت امام حسين (ع)
مروت امام تا به آنجا بود كه به دشمن آب داد و راضى به يارى و كمك جنيان نشد و عجيب تر اينكه وقتى شمر قبل از وقوع درگيرى ، براى گفتگو آمده بود و يكى از اصحاب خواست او را با تير بزند، امام فرمود هرگز اين كار را نكن ، من جنگ را آغاز نمى كنم .
25-غيرت امام
امام عليه السلام هم نسبت به خويش و هم نسبت به اهل و عيالش داراى غيرت بود. از سخنان آن حضرت و اشعار و سخنان او هنگام حمله ، غيرت بر نفس خويش آشكار مى شود و اعمال او نيز نمايانگر آن است ؛ اما آنچه قلب را جريحه دار مى كند اين است كه وقتى آن حضرت بر اثر ضربه صالح بن وهب نتوانست بر روى اسب بماند و از اسب با صورت بر زمين افتاد، براى اينكه مورد سرزنش دشمن واقع نشود و به واسطه غيرتى كه نسبت به اهل و عيال خود داشت ، نمى خواست افتاده بر روى زمين بماند، به همين خاطر برخاست ، اما ضربات ديگرى بر ايشان وارد شد كه نتوانست بايستد، از اين رو نشست . سپس ضربات ديگرى بر پيكرشان وارد شد كه نشستن هم برايشان مشكل گرديد، لذا گاهى بلند مى شد و گاهى نقش بر زمين مى شد. همه اين تلاش ها براى اين بود كه دشمن او را بر زمين افتاده نبيند و زبان به شماتت نگشايد. اما غيرت آن حضرت نسبت به اهل بيت و حرم شريف تا به آنجا بود كه نهايت سعى و كوشش خود را براى حفظ حريم آنها به كار برد و براى همين منظور بر دور خيام خندق كند و در آن آتش افروخت و بارها خطاب به دشمن گفت : متعرض اهل بيتم نشويد، به طرف من بياييد. و همچنين وقتى آب در كف دست داشت و آن را به نزديك دهان آورد، با اينكه شديدا تشنه بود، همين كه شنيد دشمن به خيمه ها حمله كرده است آب را بر زمين ريخت .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
26-قناعت امام
امام براى اتمام حجت بر آنها از دنيا به اين قناعت كرد كه به يكى از سرحدات برود و سپس به قناعت خود تا به آن حد افزود كه از تمام دنيا و اموال آن ، به كهنه پيراهن پاره اى كه ارزشى نداشت قناعت نمود.
27-صبر و شكيبايى امام
بنا به گفته خداوند كه مى فرمايد و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لما صبروا(10) صبر، ملاك و محور امامت ائمه عليهم السلام و سبب پاداش آنهاست .
در كتاب مهيج الاحزان به سند معروف از امام صادق عليه السلام حديثى به اين مضمون نقل است كه ((در شب معراج خداوند به پيامبرش وحى فرستاد كه من تو را با سه مسئله آزمايش مى كنم تا معلوم شود صبر تو چگونه است . پيامبر عرضه داشت : من تسليم فرمان تو هستم و توان تحمل صبر را جز با عنايت تو ندارم . آنگاه وحى آمد كه :
1 - بايد فقراى امت را بر خود ترجيح دهى ؛ گفت تسليم هستم و صبر مى كنم .
2 - بايد آزارها و تكذيب ها را تحمل كنى ، پيامبر عرضه داشت ، تسليم هستم و صبر مى كنم .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
3 - بايد نسبت به مصيبت هايى كه براى اهل بيتت پيش مى آيد، تسليم باشى و صبر كنى ؛ حق برادرت على عليه السلام را غصب مى كنند و به او ستم نمايند و مقهور مى شود. دخترت (فاطمه ) را مى زنند در حالى كه حامله است و بدون اجازه وارد خانه اش مى شوند. دو فرزندت (حسن و حسين ) را مى كشند. اولى را از راه حيله و نيرنگ به قتل مى رسانند و جنازه اش را تيرباران مى كنند و دومى را امت ، دعوت مى كنند، سپس او و همه فرزندان و همراهانش را مى كشند و اهل بيتش را به اسارت مى برند. آنگاه پيامبر گفت ((انا لله و انا اليه راجعون )) امر خود را به خدا وامى گذارم و از او طلب صبر و شكيبايى مى كنم .
پيامبر اسلام در تمام مراحل صبر كرد، بجز درباره حسين عليه السلام كه گريه سر داد. البته گريه با صبر منافات ندارد، بلكه لازمه مهربانى و رقت قلب است .
هيچگاه شنيده نشد كه پيامبر اسلام مصيبت خود يا يكى از اهل بيتش را يادآورى كند و گريه نمايد، اما هر گاه نام حسين عليه السلام برده مى شد و يا او را مى ديد، گريه بر او غلبه مى كرد.
*****
10- سوره سجده ، آيه 24.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
28-سفارش به صبر از سوى امام
امام حسين عليه السلام ، هنگام خداحافظى ، اهل بيتش را به صبر سفارش كرد و آنها را موعظه نمود و از خدشه دار كردن صورت و گريبان چاك كردن و زارى سر دادن ، نهى فرمود؛ اما گفت من شما را از گريه گردن باز نمى دارم ، فقط دخترش (سكينه ) را از گريه كردن منع كرد و فرمود: ((دخترم با اشك ديدگانت دل مرا نسوزان آنگاه كه مرا كشتند تو از همه براى گريه كردن سزاوارتر هستى ، اى بهترين زنان .))
29-تعجب فرشتگان از صبر امام
آن طور كه نقل كرده اند، صبر امام فرشتگان آسمان را به تعجب واداشت . كمى در اين احوال تدبر كن و تصور بنما كه حضرت با بدن پاره پاره روى ريگ هاى داغ و سوزان افتاده ، سر مباركش شكافته ، پيشانى اش شكسته ، تير سه شعبه قلبش را سوراخ نموده ، جگرش از شدت تشنگى آتش گرفته ، پيكر تكه تكه شده شهيدان و عزيزانش در جلوى ديدگانش افتاده و فرياد استغاثه اهل حرم او را متاءثر نموده ، دشمن هم زبان به شماتت گشوده ؛ اما با اين همه مصيبت ، امام خم به ابرو نمى آورند و آه نمى كشند و قطره اشكى نمى ريزند، بلكه خطاب به محبوب خود مى گويد ((خدايا! من نسبت به حكم تو صابرم ، معبودى جز تو نيست ، اى فريادرس فريادخواهان .)) همچنين در زيارت امام حسين عليه السلام آمده است كه ((صبر تو فرشتگان آسمان را به تعجب واداشت .))
از امام سجاد عليه السلام روايت شده است كه ((هر چه مصيبت ها بيشتر مى شد رنگ چهره امام حسين عليه السلام نورانى تر مى گشت و اعضا و جوارحش آرام مى گرفت .)) برخى گفتند، ببينيد چگونه امام نسبت به مرگ بى اعتنا است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
30-گريه امام حسين (ع)
امام حسين عليه السلام در كربلا در چند مورد گريه كرد:
اول : به حال اهل بيت خود گريه كرد، چرا كه اصل گريه بر اهل بيت از طاعات محسوب مى شود.
آخر امام چگونه مى توانست گريه نكند، در حالى كه ياران و برادران و فرزندان خود را از دست داده و تنها و بى كس مانده ، زمين با همه بزرگى اش برايش تنگ شده و خود و اهل بيتش لب تشنه در خيمه ها در محاصره دشمن قرار دارد، مى خواهد به ميدان برود و به آنها مى گويد كه خود را براى اسارت آماده كنيد و آنها را به صبر فرا مى خواند و براى آرام كردن آنها به زحمت مى افتد. مى خواهد به ميدان برود كه دختر كوچكش شيون كنان و سربرهنه مى آيد و دامن پدر را مى گيرد و مى گويد پدر آهسته تر، بايست تا از ديدار تو توشه برگيرم و تو را سير ببينم كه اين وداع آخر است . آنگاه دست و پاى پدر را مى بوسد. امام مى نشيند و دختر را در دامن خود مى گيرد و شديدا گريه مى كند و اشك ديدگانش را با آستين پاك مى كند و مى گويد: ((سكينه جان ! بعد از من گريه تو طولانى خواهد شد. بايد بعد از مرگ من تو گريه كنى .)) آيا مى توان تصور كرد در چنين حالتى ، كسى طاقت بياورد و متاءثر نشود؟!
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
يكى ديگر از مواردى كه امام حسين گريه كرد هنگامى بود كه بر بالين برادرش عباس حاضر شد و او را ديد كه با مشك پاره بر زمين افتاده و هر دو دستانش قطع شده و به طرفى پرت شده اند. در اين حال بود كه امام سخت گريه كرد. آنگاه كه قاسم عزم ميدان كرد نيز امام را در آغوش گرفت و آنچنان گريه كرد كه از هوش رفت و زمانى هم كه بر بالين جسد قاسم آمد و ديد كه پايمال اسبان شده ، شديدا گريه كرد. زمانى هم كه فرزندش على اكبر راهى ميدان شد اشك ديدگانش جارى گرديد و دست به محاسن شريف برد و سر را بلند كرد و به درگاه پروردگارش دعا نمود. هنگامى كه خواهرش زينب سلام الله عليها را دلدارى مى داد نيز امام حسين عليه السلام گريه كردند. اگر در هر يك از اين موارد تاءمل كنى متوجه مى شوى كه براى صاحب قلب سليم و مهربان غير ممكن است در چنين حالاتى گريه نكند و در مى يابى كه در هر كدام از اين حالت ها حكمت و خصوصيتى نهفته است .
دوم : يكى ديگر از دلايل گريه امام حسين براى اين بود كه ملاحظه مى كردند، دين اسلام در حال اضمحلال و نابودى است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
31-خاتمه
در خاتمه اين عنوان به ذكر دو ويژگى خاص امام در روز عاشورا اشاره مى كنيم.
الف ) امام حسين عليه السلام جامع بين اضداد بود.
# در روز عاشورا امام عليه السلام به خاطر امورى مضطرب شدند، اما هر چه به اضطراب حضرت افزوده مى شد، قلبش آرام تر مى شد. بنابراين حسين عليه السلام همان مضطرب وقور است .
# امام حسين عليه السلام در مواردى گريه كردند، اما گريه بر صبر آن حضرت افزود تا جايى كه صبر او ملائكه را به تعجب واداشت ، پس امام گريان صبور است .
# امام حسين عليه السلام تنها و بى ياور بود، اما در همان حال ، در جلالت شاءن و عظمت ، خود يك لشكر بود، و به تنهايى وقتى به دشمن حمله مى كرد، دشمن چون گله بزى كه گرگ بر او حمله ور شده باشد، از مقابل امام مى گريخت ، پس امام تنها اما صاحب يك لشكر است .
# امام براى اتمام حجت استغاثه مى كرد، و در همان حال به فرياد هر كس كه او را صدا مى زد و مى گفت : ((يا ابا عبدالله مرا درياب )) مى رسيد، پس امام هم مغيث است و هم مستغيث .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# شهدا همه ، جان خود را فداى امام حسين عليه السلام كردند، امام نيز جان شريف خود را براى نجات و هدايت آنها فدا كرد. به همين خاطر برخى از حكما زبان حال حضرت را خطاب به اصحابش چنين بيان كرده اند كه : شما جان خود را فداى من كرديد و من هم خود را براى نجات شما از آتش جهنم فدا كردم . بنابراين ، امام حسين عليه السلام كسى است كه هم جان ها برايش فدا شد و هم خودش فداى جان ها شد.
# امام در حالى كه با بدن تكه تكه شده بر زمين افتاده بود، در همان حال براى نجات اهل بيت و هر كس به سوى او آمده بود، تلاش مى كرد، پس امام همان به خون غلطان تلاشگر است .
# امام عليه السلام به قدرى تشنه بودند كه زبانشان را در اطراف دهان مى گرداند، اما در عين حال سعى مى كرد تشنگان را سيراب كند. حتى امام خواستند قبل از اينكه خودشان آب بنوشند، ذوالجناح را هم سيراب كنند؛ پس امام ساقى لب تشنه است .
# براى امام حسين عليه السلام هيچ ماءمن و پناهى باقى نمانده بود، اما امام هر خائف بى پناهى را پناه بود. لذا امام حسين عليه السلام پناه بى پناهان است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
ب ) امام جامع بين تكاليف مختلف بود.
يكى ديگر از خصوصيات ويژه امام حسين عليه السلام اين است كه دو تكليف به ظاهر مخالف با هم را به جا آورد، كه يكى از آن دو تكليف ، واقعى و موافق با تكليف خاص آن حضرت بود (همان تكليفى كه در كتاب خاصى كه مختوم به 12 خاتم طلا بود و از جانب جبرئيل براى پيامبر آورده شد و در آن براى هر يك از امامان و از جمله امام حسين (تكليف خاصى مقرر شده بود) و ديگرى ظاهرى كه موافق با تكليف ساير مردم بود.
اما توجيه تكليف واقعى كه امام را دعوت به اقدام به مرگ و كشته شدن و به اسارت رفتن اهل و عيال و كشته شدن كودكان ، با علم و آگاهى به اين مسائل مى كرد، اين است كه طاغوتيان بنى اميه به ويژه معاويه ، توانسته بودند با مكر و خدعه محبت مردم را به سوى خود جلب نمايند، به گونه اى كه مردم گمان مى كردند كه حق با آنهاست و على و فرزندان آن حضرت و شيعيان آنها باطلند. حتى ناسزا و دشنام به على عليه السلام را از اجزاى نماز جمعه مى دانستند و كار به آنجا رسيده بود كه تعدادى از پيروان آنها ناسزا بر امام على را در حين خطبه فراموش كردند و به مسافرت رفتند و در بيابان موضوع را به خاطر آوردند و در همانجا قضاى آن را به جا آوردند و در آنجا مسجدى ساختند و براى تاءكيد بر اين امر نام آن را مسجد ذكر گذاشتند.
بنابراين ، اگر امام حسين عليه السلام از روى تقيه با آنها بيعت مى كرد و تسليم آنها مى شد، از حق اثرى باقى نمى ماند؛ چرا كه مردم اعتقاد پيدا مى كردند كه در ميان تمامى امت كسى مخالف آنها نيست و آنها به راستى جانشينان پيامبر (ص ) هستند؛ اما پس از اينكه امام حسين عليه السلام با آنها جنگيد و آن واقعه رخ داد و با عيال و اطفال او و حرم رسول الله آن گونه رفتار كردند، مردم بيدار شدند و به گمراهى آنها پى بردند و دريافتند كه بنى اميه سلاطين جور و ستمند و نه حجت خدا بر خلق .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# دليل اين مطلب سخن حضرت با برادرش محمد حنفيه است كه ((اگر به يمن بروم يا به بيابان ها و يا در غارها و يا داخل لانه جنبندگان زمين شوم ، مرا بيرون مى آورند و مى كشند.))
همچنين امام در جواب ((ابو هره ازدرى )) كه پرسيد چه چيزى موجب شد كه از حرم خدا و حرم جدت پيامبر بيرون آيى ، فرمود: ابو هره ، بنى اميه مال مرا تصاحب كردند، صبر كردم ، متعرض آبرويم شدند، صبر كردم ، اما خواستند خونم را بريزند كه فرار كردم . سخنان آن حضرت خطاب به عمرو بن يوزان - پيرمردى از بنى عكرمه - نيز دلالت به همين معنا دارد: آن مرد به امام حسين عليه السلام عرض كرد: يابن رسول الله مى خواهى به كجا بروى ؟ فرمود: كوفه . آن مرد گفت : تو را سوگند مى دهم كه از رفتن به كوفه منصرف شوى . به خدا سوگند به سوى شمشيرها و نيزه ها مى روى . آنها كه براى تو نامه نوشتند و به دنبال تو فرستادند، اگر با تو بودند هزينه جنگ تو را تاءمين مى كردند و همه چيز را برايت مهيا مى نمودند، آنگاه به سوى آنها مى رفتى .
امام عليه السلام گفت : اى بنده خدا! اين امر بر من مخفى نيست ، اما هر آنچه خدا بخواهد، آن مى شود. سپس فرمود: به خدا سوگند آنها مرا دعوت نكرده اند، مگر اينكه مى خواهند خون مرا بريزند.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بخش اول فرمايش اخير امام ، بيانگر تكليف واقعى ايشان و بخش دوم آن در بيان مقام اضطرار است و اينكه مراجعت و فرار فايده اى ندارد.
همچنين بايد گفت : اگر امام با آنها بيعت هم كرده بود، او را مى كشتند؛ زيرا سخن ابن زياد دلالت بر اين امر دارد. او گفت : ((حسين تابع حكم من و يزيد است ؛ يعنى خود را بايد در اختيار ما قرار دهد، يا او را مى كشيم ، يا رهايش مى سازيم .))
شمر نيز گفت كه او بايد بيعت كند، بعد ببينيم راءى ما درباره او بر چه چيزى قرار مى گيرد.
پدرم فداى آن امام غريب و تنهايى بشود كه از او خواستند همچون بردگان در برابر آنها اقرار به بندگى كند!
اما اين فرمايش امام در روز عاشورا است كه به خدا سوگند در برابر شما مانند بردگان اقرار و اعتراف نمى كنم و دست ذلت و خوارى به شما نمى دهم .
*****
11- سوره قصص ، آيه 18.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
***عنوان چهارم - الطاف و احترامات ويژه خداوند به امام حسين عليه السلام
خصايص امام حسين عليه السلام از جهت برخوردارى آن حضرت از الطاف الهى و احترامات ربانى ؛ و آن بر چند قسم است .
1-الف : الطاف خاص خداوند به امام حسين
# اول : در كامل الزيارة در روايت معتبر نقل شده است كه : ((رسول خدا در منزل فاطمه عليها السلام بودند و حسنين در آغوش پيامبر قرار داشتند كه ناگهان رسول خدا گريه كرد و به حالت سجده افتاد و سپس فرمود: فاطمه ، خداوند على اعلى در اين ساعت ، در خانه تو در بهترين صورت بر من تجلى كرد و به من تهنيت گفت و فرمود: يا محمد! آيا حسين را دوست دارى ؟ گفتم آرى ؛ او نور چشم من ، گل من و ميوه دل من است . آنگاه (خداوند) دستش را بر سر حسين گذاشت و به من فرمود: مبارك باد مولودى كه بركات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او است . او سرور شهيدان اولين و آخرين در دنيا و آخرت است و آقاى جوانان اهل بهشت مى باشد. پدرش از او برتر است . سلام مرا به او برسان و او را مژده بده كه پرچم هدايت و منبع انوار اولياى من و حافظ و شاهد من بر خلق و خزانه دار علم من و حجت من بر اهل آسمان ها و زمين و جن و انس و ثقلين است .))
منظور از ((تجلى )) (خداوند) در اين روايت نهايت ظهور است و از((بهترين صورت ))، ظهور صفات كمال ، و منظور از ((نهادن دست )) كنايه از افاضه رحمت خاص خداوند نسبت به حسين عليه السلام مى باشد.
در اين روايت شانزده خصوصيت وجود دارد كه بيانگر لطف خاص الهى به حسين عليه السلام است كه اخص و پرافتخارترين آنها اين است كه رسول خدا فرمود: ((خداوند دستش را بر سر حسين نهاد))؛ زيرا اين مطلب كنايه از افاضه لطف كامل نسبت به آن حضرت است ، به گونه اى كه نمى توان لطفى برتر از آن را تصور نمود. چنانكه خداوند نهايت افاضه لطف كامل خود بر پيامبر (ص ) در شب معراج را با نهادن دست بر پشت پيامبر بيان فرمود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# دوم : خداوند خودش عهده دار قبض روح امام حسين عليه السلام به هنگام شهادت بود و بر او درود فرستاد.
اين تعبيرات جملگى كنايه هايى از الطاف خاص الهى است كه نمى توان فوق آن را تصور كرد. و مى توان نتيجه گرفت كه آنچه امكان عطا و لطف وجود داشته ، خداوند به امام حسين عليه السلام افاضه كرده است .
با توسل به پيشگاه آن حضرت ، اميد آن داريم كه اصلاح امور دنيا و آخرت ما را از جمله الطاف حضرت حق به ايشان قرار دهد.
2-ب : عطاياى خاص خداوند به امام حسين عليه السلام
خداوند متناسب با صفات خودش عطايايى به حسين عليه السلام داده است ، البته نمى گوييم آنچه خدا به حسين عليه السلام عطا كرده شبيه و يا مانند صفات خودش مى باشد، بلكه نمونه هايى از صفات خداوندى است كه به امام حسين عليه السلام اختصاص داده است . تبيين موضوع چنين است :
# اول : يكى از صفات خداوند اين است كه و ان من شى ء الا يسبح بحمده (12) هيچ چيز نيست مگر اينكه خداوند را تسبيح مى كند. امام حسين نيز داراى خصوصيتى متناسب با اين معنا است و آن اينكه و ان من شى ء الا و قد بكى لمصيبته هيچ چيز نيست مگر اينكه در مصيبت امام حسين عليه السلام گريه كرد.
البته ما گريه آنها را درك نمى كنيم ؛ زيرا گريه هر چيزى به حسب حال خودش است ، و گريه فقط منحصر به جارى شدن اشك از چشم نيست ؛ بلكه همان طور كه در روايات آمده گريه آسمان ، ريزش قطرات خون و گريه زمين اين بوده است كه هر سنگى را برمى داشتند، زير آن خون مى ديدند و گريه ماهى بيرون افتادن آن از آب بوده و گريه هوا تاريك شدن آن و گريه خورشيد كسوف آن و گريه ماه خسوف آن بوده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# دوم : اقرار به وجود صانع حكيم امرى فطرى است كه انسان ها را بر اساس آن فطرت آفريده است . بنابراين
پيروان هر مسلكى حتى بت پرستان به وجود خداوند اقرار مى كنند و ملحدان و بى دينان نيز آنگاه كه با زبان ، وجود خدا را انكار مى كنند، اما وجود او را اثبات مى نمايند. در مورد امام حسين عليه السلام نسبت به آنچه دل در مصائبش مى سوزد، نيز مطلب همين است . همه ، حتى كسانى كه آن حضرت را نمى شناسند بر او گريه مى كنند و عزاى او را برپا مى دارند، مانند بعضى از هندوهاى مخالف اسلام . حتى دشمنان آن حضرت ، در همان حال كه دشمنى خود را با امام ابراز مى نمودند، براى او گريه مى كردند. مثلا عمر سعد در آن هنگام كه فرمان به قتل امام داد و همچنين زمانى كه حضرت زينب سلام الله عليها با او سخن گفت ، گريه كرد. آن كه لباس فاطمه را ربود، نيز گريه كرد.
آرى ، تنها در مورد ابن زياد ملعون ، در روايتى نيامده است كه متاءثر شده و يا بر حالى از حالت هاى حسين گريه كرده باشد. تنها در يك مرحله است كه رفتار او بيانگر تغيير حال اوست و آن زمانى است كه دستور به قتل امام سجاد عليه السلام داد، اما عمه اش زينب سلام الله عليها او را در آغوش گرفت و گفت : اگر مى خواهى او را بكشى مرا هم بكش . در اين حال بود كه ابن زياد گفت : رهايش كنيد، مصائبى كه بر او وارد شده و بيمارى اش او را بس است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
# سوم : در صفات خداوند، افعل تفضيل (صفتى برتر از صفت ديگر) حقيقا جريان ندارد، اگر چه به حسب ظاهر جارى باشد، كما اينكه تمام بخش هاى دعاى بهاء (سحرهاى ماه رمضان ) گواه بر اين مطلب است . در آن دعا مى خوانيم اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه و كل بهائك بهى خدايا! من از تو به حق نورانى ترين مراتب انوارت درخواست مى كنم ، در صورتى كه تمام مراتب آن نورانى است .)) درباره اسماء الهى نيز مطلب همين است . هر چند گفته مى شود اسم اعظم ، اما در حقيقت همه اسماء خداوند به طور مساوى اعظم هستند.
در مورد امام حسين عليه السلام نيز موضوع به همين تناسب است . گاهى گفته مى شود مى خواهيم بزرگترين مصيبت هاى او را يادآورى كنيم ، اما همه مصائب آن حضرت عظيم است ، تا آنجا كه اگر در كوچكترين مصيبت هاى او تاءمل كنى ، آنها را بزرگترين مصائب مى يابى و هر گاه به ساده ترين آنها بنگرى ، آن را مشكل ترين مصيبت ها مى بينى .
# چهارم : خداوند متعال راه تقرب و نزديكى به خودش و خشنودى از بندگان و آموزش آنها را در وسايل بسيارى قرار داده است و براى بندگان در انجام هر كار يا صفت و نيتى قرار داده ، و براى رساندن فيض به همه بندگانش عواملى قرار داده كه نمى شود همه آنها را ثبت و ضبط كرد.
همچنين به امام حسين عليه السلام چيزى متناسب با همين خصوصيت عطا شده است ؛ يعنى در وجود او عوامل و وسايل بسيارى قرار داده و مانند عبادت ها، براى آنها بدل و عوض نيز مقرر داشته است ، تا جايى كه هيچ كس را از آنها محروم نكرده است . و همان طور كه خداوند براى هر عملى عوض و بدلى قرار داد و حتى براى نيت عمل در بعضى اوقات ثواب همان عمل را مقرر داشت ، درباره امام حسين عليه السلام نيز چنين است ، به نحوى كه براى زيارت آن حضرت ارزش فراوانى قايل شد و بدل و عوض اين امر را آماده شدن براى رفتن به سوى او و زيارت حضرت از راه دور قرار داد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
همچنين از آنجا كه خداوند براى گريه بر آن حضرت پاداش فراوانى مقرر داشت ، خواسته است هيچ كس از اين خير محروم نگردد؛ از اين رو مصيبت هاى او را بسيار و موجبات گريه بر امام را به حسب اختلاف دل ها و انگيزه ها متنوع گردانيد. مثلا چه بسا دلى بر مصيبت غريبى نسوزد، اما بر غريب تشنه لب مى سوزد. ممكن است دلى بر پيكرى مجروح رقت پيدا نكند، اما بر پيكرى كه زخم ها روى زخم است ، رقت پيدا كند و چه بسا كسى دلش به اين حالت نسوزد، اما به خاطر تاختن با اسب بر بدن مجروح اشك از چشمانش جارى شود.
سخن در اين باره بسيار است ؛ زيرا هر مصيبتى را كه در نظر بگيرى عظيم ترين آن براى امام حسين عليه السلام وجود دارد؛ به نحوى كه عظيم ترين و شديدترين مصيبت ها، همه بر امام حسين عليه السلام وارد آمد.
# پنجم : خداوند تعالى در صفات شريكى ندارد. درباره امام حسين عليه السلام نيز هر چه منسوب و متعلق به اوست خاص آن حضرت است و امام در آن ممتاز و بر ديگران برترى دارد.
# ششم : از جمله صفاتى كه به خدا نسبت داده شده ، اين است كه محبت خداوند، محبتى مخصوص به خود اوست و به محبت محبان ديگر شباهت ندارد. محبت امام حسين عليه السلام نيز چنين است . حتى محبت كسى كه از حيث مقام با او مساوى يا برتر است ، با محبت امام حسين عليه السلام شباهت ندارد و همان طور كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند؛ ((محبت حسين در اعماق جان مؤ منان نهفته است .))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
به همين خاطر است كه دل هاى مؤ منان ، علاقه مند به زيارت امام حسين عليه السلام است و آنگاه كه نام او را مى شنوند متاءثر مى شوند و بر او گريه مى كنند، و اين علاقه بيش از علاقه به حج و زيارت ائمه ديگر است . نكته ديگر اينكه اگر از زائران قبر ائمه (در عراق ) سؤ ال كنى كه به كجا مى رويد يا از كجا مى آييد، مى گويند از كربلا، با اينكه آنها به زيارت قبر اميرالمؤ منين و ائمه كاظمين و همچنين سامراء هم مشرف شده اند.
از سوى ديگر نام شريف آن حضرت تاءثير خاصى در دل ها دارد. امام عليه السلام همان گونه است كه پدر بزرگوارش او را مخاطب قرار داده ، فرمود: ((اى اشك چشم هر مؤ من )) و همان طور كه امام عليه السلام خودشان فرمودند كه من كشته اشكم ؛ نام حسين عليه السلام نزد هر انسان مؤ منى برده شود، اشك چشمانش جارى مى شود.
يكى ديگر از موارد اينكه ؛ با حلول ماه محرم دل ها پر از غم و اندوه مى شود و همچنين رقت و گريه بر آن حضرت ، هر چند مصائب آن حضرت بسيار تكرار شود ملال آور نيست ، تا آنجا كه اگر مؤ منى هر روز هزار بار مصيبت هاى امام حسين عليه السلام را بشنود، به محض اينكه نزد او يادآور شوند كه امام را لب تشنه سر بريدند، يا حالتى را كه امام ايستاده بود و فرياد استغاثه سر داده بود، تصور كند، فريادش به گريه بلند مى شود.
*****
12- سوره اسراء، آيه 44
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
3-ج ) الطاف خاص خداوند به امام حسين در قرآن و سخن گفتن با او
در باب عنايت خاص خداوند در قرآن به امام حسين عليه السلام تحت عنوان مستقلى سخن خواهيم گفت . همچنين حق تعالى در سخنان خود با آدم عليه السلام و پس از آن با ديگر پيامبران تا خاتم صلى الله عليه و آله ، بارها مصيبت امام حسين عليه السلام را ذكر كرده است كه تفصيل آن در عنوان مجالس عزاى حسين عليه السلام خواهد آمد.
سخن گفتن خاص خداوند با امام حسين عليه السلام بسيار است . آنچه انس بن مالك روايت كرده ، يكى از اين موارد است . انس مى گويد: ((با امام حسين عليه السلام بر سر قبر خديجه آمديم . امام گريه كردند و به من فرمودند: مرا تنها بگذار. من خودم را از امام مخفى كردم . نيايش امام طولانى شد. شنيدم كه مى گفت :. ((اى خداى من ! اى پروردگار، تو مولاى منى ، به بنده ات كه به تو پناهنده شده ، رحم كن . اى خداوند بلندمرتبه ، به تو تكيه مى كنم . خوشا به حال كسى كه تو مولاى او هستى . خوشا به حال آن شب زنده دار پشيمانى كه مشكل خود را با خداوند ذى الجلال در ميان مى گذارد و به درگاه او ناله مى كند. خوشا به حال آن كه هيچ دردى جانكاه تر از عشق به مولايش ندارد و چون حزن و اندوه خود را با او در ميان بگذارد، او را اجابت كرده ، لبيك گويد و آنگاه كه گرفتار شود و در تاريكى شب ناله و زارى سر دهد، او را گرامى داشته و به خود نزديك مى سازد.))
آنگاه خطاب به امام حسين عليه السلام ندا آمد: ((لبيك اى بنده من ! تو در كنف عنايت منى . ما به گفته هاى تو آگاهيم . فرشتگانم مشتاق صداى تو هستند. همين صدا براى تو كافى است ، ما آن را شنيديم . دعاى تو در نزد من در حجاب ها جولان دارد. پس همين بس است كه براى تو پرده ها را كنار زديم . (دعاى تو آن چنان مقامى دارد كه ) اگر باد از اطراف او بوزد، به خاطر شدت خضوعى كه دارد، ساقط مى شود. از من بدون هيچ ترس و حسابى بپرس كه من پروردگارم .))
و از جمله موارد سخن گفتن خداوند با امام حسين عليه السلام ، نداهاى مخصوص به آن حضرت در روز شهادتشان مى باشد كه برترين آن نداها، همان عبارت ((يا ايتها النفس المطمئنة )) مى باشد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
4-د) عنايت و الطاف خاص پيامبر خدا به امام حسين عليه السلام
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قلب باطنى خود را به امام حسين عليه السلام عطا كرده و آن را محل و جايگاه مخصوص محبت به او قرار داده است . همچنين رسول خدا قلب ظاهريش را نيز به حسين عليه السلام داده است .
پيامبر صلى الله عليه و آله حتى فرزندش ابراهيم را فدايى حسين عليه السلام قرار داد و پيوسته مى فرمود: فداى آن كسى بشوم كه پسرم ابراهيم را فداى او كردم .
علاقه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به امام حسين عليه السلام از نحوه ملاقات و حضور نزد آن بزرگوار (رسول خدا) و رفت و آمد پيش آن حضرت آشكار مى گردد. البته علاقه به فرزندان به ويژه كودكان و انس با آنها و بازى كردن با آنها امرى معمولى است ، اما علاقه و رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله با امام امرى خارق العاده است . پيامبر با آن همه شكوه و جلال و وقار و با آن آرامشى كه خداوند به ايشان عطا كرده بود و او را ملقب به صاحب وقار و سكينه فرموده بود،
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
وقتى حسين عليه السلام را مى ديد، به طرف او مى آمد و در حالى كه با اصحاب سخن مى گفت ، سخنانش را قطع مى كرد و از جايش برمى خواست و به استقبال امام مى آمد و او را روى شانه اش مى گذاشت و با خود مى آورد و يا در كنار خودش و يا در آغوشش مى نشاند.
عجيب تر اينكه ، اگر پيامبر صلى الله عليه و آله بر منبر بودند و خطابه ايراد مى كردند، همين كه حسين عليه السلام وارد مى شد، سخنان خود را قطع مى كردند و از منبر پائين مى آمدند و به استقبال او مى رفتند و سخنى مى گفتند كه تعجب ديگران را برمى انگيخت .
و تعجب آورتر از همه ، موضوعى است كه ابن ماجه در ((السنن )) و زمخشرى در الفائق نقل كرده اند. آنها گفته اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله ملاحظه فرمود كه حسين عليه السلام با كودكان در كوچه بازى مى كند. پيامبر جلوى مردم آمد يك دست خود را گشوده كودك (حسين عليه السلام ) به اين طرف و آن طرف فرار مى كرد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را مى خنداند. سپس او را گرفت و يكى از دستانش را زير چانه اش قرار داد و ديگرى را بر بالاى پيشانيش و لبان مباركش را بر لبان او گذاشت و او را بوسيد و فرمود: ((من از حسينم و حسين از من است ، خداوند دوست بدارد كسى را كه حسين را دوست مى دارد، حسين نوه من است .))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
5-يادآورى
محبت پيامبر تنها اختصاص به حسين عليه السلام ندارد، بلكه شامل كسانى هم كه او را دوست دارند، نيز مى شود. پيامبر، خداوند را بر اين امر گواه مى گيرد و مى گويد: خدايا! من حسين را دوست دارم و محبان او را نيز دوست دارم . آن حضرت دعا مى كردند و مى فرمودند: خداوند محبان حسين را دوست بدارد. روزى پيامبر (ص ) بچه اى را در راه ديد. نشست و او را گرفت و به او اظهار لطف و مهربانى كرد. وقتى علت را جويا شدند فرمود: ((من او را دوست دارم ، چون او فرزندم حسين را دوست دارد، زيرا ديدم وقتى حسين مى گذشت خاك زير پايش را بر مى داشت و بر صورت مى كشيد و جبرئيل به من خبر داد كه او از ياران حسين در واقعه كربلا خواهد بود.))
اميد آن داريم كه از محبان حسين عليه السلام باشيم تا پيامبر صلى الله عليه و آله ما را دوست بدارد و با دعاى آن حضرت در حق ما، خداوند نيز ما را دوست بدارد، چرا كه در اين صورت ، ما را مى آمرزد و مورد عفو قرار مى دهد.
مطلب ديگر اينكه بسيار اتفاق مى افتاد كه حسين عليه السلام بر پشت پيامبر صلى الله عليه و آله سوار مى شد و اين امر آن طور كه بسيارى از مردم با فرزندانشان رفتار مى كنند، معمولى نبود، بلكه خارق العاده بود؛ زيرا اتفاق مى افتاد كه پيامبر در نماز جماعت در سجده هستند و حسين عليه السلام بر پشت آن حضرت سوار است . آنگاه آن حضرت سجده را طول مى دادند و سر را بر نمى داشتند تا حسين به اختيار خود برخيزد. اين امر موجب تعجب نمازگزاران مى شد و مى پرسيدند آيا وحى بر شما نازل شده بود؟ پيامبر مى فرمود: نه ، پسرم بر پشتم سوار بود.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
اما اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر شانه خود حمل مى كرد، موضوعى است كه هيچ انسان جليل القدرى اين كار را نمى كرد. آن حضرت كودك را بر دوش مى نشاند و در كوچه و بازار مى رفت و هر گاه اصحاب مى خواستند او و برادرش را حمل كنند، حضرت مى فرمود: اين دو سوار خوبى هستند. آرى گاهى جبرئيل به جاى پيامبر، وقتى ايشان در نماز بودند، حسين عليه السلام را حمل مى كرد.
درباره اينكه پيامبر او را در آغوش خود قرار مى داد، آن حضرت كارى را عهده دار شدند كه جز زنان عهده دار نمى شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله به محض اينكه حسين عليه السلام متولد شد، او را در آغوش خود گرفتند و به اسماء گفتند پسرم را بياور. اسماء گفت هنوز او را شستشو نداده ايم ، پيامبر فرمود: تو مى خواهى او را شستشو دهى ؟ خداوند او را تطهير فرموده است . آنگاه او را گرفت و از انگشت ابهامش حسين عليه السلام را شير داد و مانند زنان با او بازى كرد و نغمه هايى كه زنان مى خوانند براى او خواند و با زبان كودكانه با حسين عليه السلام سخن مى گفت و امثال اين مسائل . تا جايى كه اين رفتار موجب تعجب شد و حتى يكى از اصحاب بر آن حضرت ايراد گرفت . حضرت فرمود: آنچه بر تو پوشيده است ، بسيار است .
بنابراين معلوم مى شود كه اين مساءله ، يك امر الهى است . گاهى پيامبر عذر خود را آشكار مى كرد و مى فرمود: خداوند مرا به محبت اين دو (فرزند) امر كرده است . از اين رو بلند نشدن از سجده هنگامى كه حسين عليه السلام بر پشت او سوار بود و همچنين حمل كردن او بر شانه و دويدن با او در كوچه ، برخاستن و به استقبال او رفتن و قطع سخن براى گرفتن او، همه به امر الهى بوده است .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
مورد ديگر اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله لب هاى حسين عليه السلام را مى بوسيد، تعجبى ندارد، كه اين نحوه بوسيدن پيامبر از حسين عليه السلام بود. پيامبر حسنين را در آغوش مى كشيد و به مدت نيم ساعت مى بوئيد و مى بوسيد و مى فرمود: آنها دو دسته گل من هستند، و گاهى در هنگام نماز در حالى كه دست يكى از آنها در دست پيامبر بود، حسنين را مى بوسيد.
در روايات معتبر آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله گاهى گلوى ، گاهى پيشانى و زمانى تمام بدن و گاهى دندان ها و دو لب حسين عليه السلام را مى بوسيدند و اين امر را مكرر انجام مى دادند. چنين خصوصيتى يكى از معجزات آن حضرت است كه گاهى علت آن را هم بيان مى كردند. پيامبر وقتى تمام بدن حسين عليه السلام را مى بوسيدند، مى گفتند: جاى شمشيرها را مى بوسم و گريه مى كنم ؛ اما علت بوسيدن لب ها و دندان ها و زير قلب را بيان نفرمودند تا اينكه علت آن پس از وقوع حادثه كربلا آشكار گرديد.
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
6-بايد دانست كه علت احترام هاى ويژه پيامبر به حسين به سه دليل بود.
الف : تبيين مرتبه و عظمت درجه و كرامت حسين عليه السلام ؛
ب : احترام به حسين عليه السلام ، در ازاى هتك حرمت آن حضرت ؛ بزرگى مصيبت وارده به آن حضرت وقتى آشكار مى شود كه انسان ملاحظه كند پيامبر با آن حالت از حسين عليه السلام كه كودك بود، استقبال مى كرد، اما زمانى چنان غريب و بى ياور مى شود كه حتى كسى در منزل با آن حضرت فرود نمى آمد تا مبادا از او استمداد و طلب يارى كند. در روايت زهير آمده كه امام در راه با هر كسى برخورد مى كرد از او طلب يارى مى نمود؛ از اين رو آنها راه را كج مى كردند تا از امام دورى گزينند. كما اينكه در ماجراى آن دو مرد اسدى اين اتفاق افتاد.
ج : مسرور كردن حسين عليه السلام تا غم و اندوه و مظلوميت آن حضرت جبران شود؛ زيرا اگر مقصود اين باشد تا از او چنين غم و اندوهى جبران شود به تلافى آن ، بايد تا اين اندازه مورد لطف و عنايت قرار گيرد. آيا غير از حسين شما نمونه اى سراغ داريد كه با گريه و سلام و درود و تحيت بر او، قلب هاى شكسته را التيام بخشد و غم و غصه ها را برطرف نمايد؟!
بعد از همه اينها بايد گفت كه مساءله بالاتر و رساتر از آن است كه گفته شود: خداوند او را به پيامبرش عطا فرمود، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله از حسين مى باشد؛ و اين مطلب از باب مبالغه و گزافه گويى نيست ، بلكه خود پيامبر (ص ) فرمودند: ((حسين از من است و من از حسين ))
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بخش پنجم
اين بخش درباره اعظم مخلوقات ، يعنى عرش است كه خداوند به امام حسين عليه السلام عطا فرموده و اين اعطاء كيفيت هايى دارد كه به اين شرح است :
اول ؛ درباره خصوصياتى از عرش است كه به آن حضرت اختصاص دارد. در اين باره بايد بگوييم :
الف : خداوند سايه عرش را به حسين عطا فرموده است و آن را محل جلوس آن بزرگوار قرار داده است . روز قيامت در آنجا مى نشيند و زائرانش و گريه كنندگان بر او در معيت آن حضرت هستند. آنها محضر آن حضرت و گوش دادن به سخنان ايشان را بر همسران بهشتى ترجيح مى دهند.
ب : خداوند يمين عرش را به حسين بخشيده است و آنجا را مقرى براى امام در برزخشان قرار داده است . امام از آنجا به قتلگاه خود مى نگرد و زائران و گريه كنندگانش را ملاحظه مى كند و براى آنها طلب آمرزش مى نمايد و با آنها سخن مى گويد و از پيامبر و على عليهما السلام تقاضا مى كند براى آنها استغفار كنند.
ج : بارى تعالى فوق عرش را نيز محل سخن گفتن با زائران حسين عليه السلام قرار داده است و چه سخن دلنشينى !! در بعضى از اقسام زيارت هاى آن حضرت آمده است كه زائر حسين عليه السلام از جمله كسانى است كه خدا بالاى عرش ، با او سخن مى گويد. بنابراين عرش محل سخن گفتن با زائران حسين عليه السلام است : سايه اش براى كسانى است كه حضرت حسين عليه السلام با آنها سخن مى گويد و بالايش براى كسانى است كه خدا با آنها سخن مى گويد.
دوم ؛ بالاتر و رساتر از اينها بايد بگوييم كه خداوند عرش را به امام حسين عليه السلام بخشيده است . گويى تمام عرش از آن حسين عليه السلام است ؛ زيرا آن حضرت با برادرش زينت و گوشواره عرش اند. پس هر چيزى به زينت حسين مزين است و اگر عرش به سخن در آيد خواهد گفت : من از حسينم .
-
RE: کتاب خصائص الحسینیه
بخش ششم
اين قسمت درباره بهترين مخلوقات خدا، يعنى بهشت است كه به حسين عليه السلام عطا فرموده و داراى دو كيفيت است :
الف : درباره ويژگى هاى بهشت است ؛ خداوند در بهشت درخت و قصر مخصوصى به حسين عطا فرموده و حوريه اى مخصوص ايشان آفريده و از بهشت درى را به نام باب الحسين بطور مستقل به ايشان عطا كرد كه آن بزرگترين درهاى بهشت است .
ب : بالاتر از اينها، خداوند تمامى بهشت را به حسين عليه السلام عطا فرموده ؛ زيرا بهشت از نور حسين آفريده شده است . بنابراين همان طور كه در روايت صحيح آمده ، همه بهشت از آن حسين عليه السلام است و اگر بهشت به سخن در آيد، به حقيقت خواهد گفت : من از حسينم .