-
RE: سوره بقره
(آيه 155)- جهان صحنه آزمايش الهى است! بعد از ذكر مسأله شهادت در راه خدا، و زندگى جاويدان شهيدان، در اين آيه به مسأله «آزمايش و چهرههاى گوناگون آن اشاره مىكند مىفرمايد: «بطور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوهها آزمايش مىكنيم» (وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ).
و از آنجا كه پيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مىفرمايد: «و بشارت ده صابران و پايداران را» (وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ).
آنها هستند كه از عهده اين آزمايشهاى سخت به خوبى بر مىآيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است، اما سست عهدان بىاستقامت از بوته اين آزمايشها سيه روى در مىآيند.
(آيه 156)- اين آيه صابران را معرفى كرده مىگويد: «آنها كسانى هستند كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مىگويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم» (الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ).
توجه به اين واقعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مىدهد كه از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشويم، چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم، يك روز مىبخشد و روز ديگر از ما باز مىگيرد و هر دو صلاح ما است.
و توجه به اين واقعيت كه ما همه به سوى او باز مىگرديم به ما اعلام مىكند كه اينجا سراى جاويدان نيست، زوال نعمتها و كمبود مواهب و يا كثرت و وفور آنها همه زود گذر است، و همه اينها وسيلهاى است براى پيمودن مراحل تكامل، توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد.
بديهى است منظور از گفتن جمله إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ تنها ذكر زبانى آن نيست، بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه يك دنيا توحيد و ايمان در عمق آن نهفته است.
-
RE: سوره بقره
(آيه 157)- در اين آيه الطاف بزرگ الهى را براى صابران و سخت كوشان كه از عهده اين امتحانات بزرگ برآمدهاند بازگو مىكند و مىگويد: «اينها كسانى هستند كه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها است» و (أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوات مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ)
.
اين الطاف و رحمتها آنها را نيرو مىبخشد كه در اين راه پر خوف و خطر گرفتار اشتباه و انحراف نشوند، لذا در پايان آيه مىفرمايد: «و آنها هستند هدايت يافتگان» (وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ).
نكتهها
: 1- چرا خدا مردم را آزمايش مىكند؟
در زمينه مسأله آزمايش الهى بحث فراوان است، نخستين سؤالى كه به ذهن مىرسد اين است كه مگر آزمايش براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهايى مبهم و ناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نادانى خود بكاهيم؟ اگر چنين است خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه كس و همه چيز آگاه است، غيب آسمان و زمين را با علم بىپايانش مىداند، چرا امتحان مىكند؟ مگر چيزى بر او مخفى است.
در پاسخ اين سؤال بايد گفت: مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايشهاى ما بسيار متفاوت است.
آزمايشهاى ما براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان «پرورش و تربيت» است. همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مىگدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مىدهد تا مقاوم گردد.
سربازان را براى اين كه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها و جنگهاى مصنوعى مىبرند و در برابر انواع مشكلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مىدهند تا ورزيده و آبديده شوند.
و اين است رمز آزمايشهاى الهى!
2- آزمايش خدا همگانى است-
از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسير تكامل را مىپيمايند، همه مردم از انبياء گرفته تا ديگران طبق اين قانون عمومى مىبايست آزمايش شوند و استعدادات خود را شكوفا سازند.
گر چه امتحانات الهى متفاوت است، گاهى با وفور نعمت و كاميابيها و گاه به وسيله حوادث سخت و ناگوار، بعضى مشكل، بعضى آسان و قهرا نتايج آنها نيز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمايش براى همه هست.
3- رمز پيروزى در امتحان-
حال كه همه انسانها در يك امتحان گسترده الهى شركت دارند، راه موفقيت در اين آزمايشها چيست؟ در پاسخ بايد بگوييم:
نخستين و مهمترين گام براى پيروزى همان است كه در جمله كوتاه و پر معنى وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ در آيه فوق آمده است، اين جمله با صراحت مىگويد: رمز پيروزى در اين راه، صبر و پايدارى است و به همين دليل بشارت پيروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مىدهد.
ديگر اين كه توجه به گذرا بودن حوادث اين جهان و سختيها و مشكلاتش و اين كه اين جهان گذرگاهى بيش نيست عامل ديگرى براى پيروزى محسوب مىشود كه در جمله إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (ما از آن خدا هستيم و به سوى خدا باز مىگرديم) آمده است.
-
RE: سوره بقره
آيه 158-
شأن نزول:
در بسيارى از روايات كه از طرق شيعه و اهل تسنن آمده، چنين مىخوانيم كه: در عصر جاهليت مشركان در بالاى كوه «صفا» بتى نصب كرده بودند به نام «اساف» و بر كوه «مروه» بت ديگر به نام «نائله» و به هنگام سعى از اين دو كوه بالا مىرفتند و آن دو بت را به عنوان تبرك با دست خود مسح مىكردند، مسلمانان بخاطر اين موضوع از سعى ميان صفا و مروه كراهت داشتند و فكر مىكردند در اين شرايط سعى صفا و مروه كار صحيحى نيست، آيه نازل شد و به آنها اعلام داشت كه صفا و مروه از شعائر خداوند است اگر مردم نادان آنها را آلوده كردهاند دليل بر اين نيست كه مسلمانان فريضه سعى را ترك كنند.
تفسير:
اعمال جاهلان نبايد مانع كار مثبت گردد- اين آيه با توجه به شرايط خاص روانى كه در شأن نزول گفته شد نخست به مسلمانان خبر مىدهد كه:
«صفا و مروه از شعائر و نشانههاى خداست» (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ).
و از اين مقدمه چنين نتيجهگيرى مىكند: «كسى كه حجّ خانه خدا يا عمره را بجا آورد گناهى بر او نيست كه به اين دو طواف كند» (فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما).
هرگز نبايد اعمال بىرويه مشركان كه اين شعائر الهى را با بتها آلوده كرده بودند از اهميت اين دو مكان مقدس بكاهد.
و در پايان آيه مىفرمايد: «كسانى كه كار نيك به عنوان اطاعت خدا انجام دهند خداوند شاكر و عليم است» (وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ).
در برابر اطاعت و انجام كار نيك به وسيله پاداش نيك از اعمال بندگان تشكر مىكند، و از نيتهاى آنها به خوبى آگاه است، مىداند چه كسانى به بتها علاقهمندند و چه كسانى از آن بيزار.
1- صفا و مروه-
«صفا» و «مروه» نام دو كوه كوچك در مكه است كه امروز بر اثر توسعه مسجد الحرام در ضلع شرقى مسجد در سمتى كه حجر الاسود و مقام حضرت ابراهيم قرار دارد، مىباشد.
و در لغت، صفا به معنى سنگ محكم و صافى است كه با خاك و شن آميخته نباشد و مروه به معنى سنگ محكم و خشن است.
«شعائر اللّه» علامتهايى است كه انسان را به ياد خدا مىاندازد و خاطرهاى از خاطرات مقدس را در نظرها تجديد مىكند.
2- جنبه تاريخى صفا و مروه-
با اين كه ابراهيم (ع) به سن پيرى رسيده بود ولى فرزندى نداشت از خدا درخواست اولاد نمود، در همان سن پيرى از كنيزش هاجر فرزندى به او عطا شد كه نام وى را «اسماعيل» گذارد.
همسر اول او «ساره» نتوانست تحمل كند كه ابراهيم از غير او فرزند داشته باشد خداوند به ابراهيم دستور داد تا مادر و فرزند را به مكه كه در آن زمان بيابانى بىآب و علف بود ببرد و سكنى دهد.
ابراهيم فرمان خدا را امتثال كرد و آنها را به سرزمين مكه برد، همين كه خواست تنها از آنجا برگردد همسرش شروع به گريه كرد كه يك زن و يك كودك شير خوار در اين بيابان بىآب و گياه چه كند؟
اشكهاى سوزان او كه با اشك كودك شير خوار آميخته مىشد قلب ابراهيم را تكان داد، دست به دعا برداشت و گفت: «خداوندا! من بخاطر فرمان تو، همسر و كودكم را در اين بيابان سوزان و بدون آب و گياه تنها مىگذارم، تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد» اين را گفت و با آنها در ميان اندوه و عشقى عميق وداع گفت.
طولى نكشيد غذا و آب ذخيره مادر تمام شد و شير در پستان او خشكيد، بىتابى كودك شير خوار و نگاههاى تضرع آميز او، مادر را آنچنان مضطرب ساخت كه تشنگى خود را فراموش كرد و براى به دست آوردن آب به تلاش و كوشش برخاست، نخست به كنار كوه «صفا» آمد، اثرى از آب در آنجا نديد، برق سرابى از طرف كوه «مروه» نظر او را جلب كرد و به گمان آب به سوى آن شتافت و در آنجا نيز خبرى از آب نبود، از آنجا همين برق را بر كوه «صفا» ديد و به سوى آن باز گشت و هفت بار اين تلاش و كوشش براى ادامه حيات و مبارزه با مرگ تكرار شد، در آخرين لحظات كه طفل شير خوار شايد آخرين دقايق عمرش را طى مىكرد از نزديك پاى او- با نهايت تعجب- چشمه زمزم جوشيدن گرفت! مادر و كودك از آن نوشيدند و از مرگ حتمى نجات يافتند.
كوه صفا و مروه به ما درسى مىدهد كه: براى احياى نام حق و به دست آوردن عظمت آيين او همه حتى كودك شير خوار بايد تا پاى جان بايستند.
سعى صفا و مروه به ما مىآموزد در نوميديها بسى اميدهاست.
سعى صفا و مروه به ما مىگويد: قدر اين آيين و مركز توحيد را بدانيد، افرادى خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا اين مركز توحيد را امروز براى شما حفظ كردند.
به همين دليل خداوند بر هر فردى از زائران خانهاش واجب كرده با لباس و وضع مخصوص و عارى از هر گونه امتياز و تشخص هفت مرتبه براى تجديد آن خاطرهها بين اين دو كوه را بپيمايد. كسانى كه در اثر كبر و غرور حاضر نبودند حتى در معابر عمومى قدم بردارند و ممكن نبود در خيابانها به سرعت راه بروند در آنجا بايد بخاطر امتثال فرمان خدا گاهى آهسته و زمانى «هرولهكنان» با سرعت پيش بروند و بنا به روايات متعدد، اينجا مكانى است كه دستوراتش براى بيدار كردن متكبران است!
-
RE: سوره بقره
آيه 159
شأن نزول:
از ابن عباس چنين نقل شده كه: چند نفر از مسلمانان همچون «معاذ بن جبل» و «سعد بن معاذ» و «خارجة بن زيد» سؤالاتى از دانشمندان يهود پيرامون مطالبى از تورات (كه ارتباط با ظهور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داشت) كردند، آنها واقع مطلب را كتمان كرده و از توضيح خوددارى كردند. اين آيه در باره آنها نازل شد، و مسؤوليت كتمان حق را به آنها گوشزد كرد.
تفسير:
كتمان حق ممنوع! گر چه روى سخن در اين آيه طبق شأن نزول، به علماى يهود است، ولى اين معنى مفهوم آيه را كه يك حكم كلى در باره كتمانكنندگان حق بيان مىكند محدود نخواهد كرد.
آيه شريفه، اين افراد را با شديدترين لحنى مورد سرزنش قرار داده مىگويد:
«كسانى كه دلايل روشن و وسائل هدايت را كه نازل كردهايم بعد از بيان آن براى مردم در كتاب آسمانى، كتمان مىكنند خدا آنها را لعنت مىكند (نه فقط خدا) بلكه همه لعنت كنندگان نيز آنها را لعن مىكنند» (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ).
در حقيقت «كتمان حق» عملى است كه خشم همه طرفداران حق را بر مىانگيزد و مسلما منحصر به كتمان آيات خدا و نشانههاى نبوت نيست، بلكه اخفاى هر چيزى كه مردم را مىتواند به واقعيتى برساند در مفهوم وسيع اين كلمه درج است، حتى گاهى سكوت در جايى كه بايد سخن گفت و افشاگرى كرد، مصداق كتمان حق مىشود.
-
RE: سوره بقره
(آيه 160)- و از آنجا كه قرآن به عنوان يك كتاب هدايت هيچ گاه روزنه اميد و راه بازگشت را به روى مردم نمىبندد و آنها را هر قدر آلوده به گناه باشند از رحمت خدا مأيوس نمىكند، در اين آيه راه نجات و جبران در برابر اين گناه بزرگ را چنين بيان مىكند: «مگر آنها كه توبه كنند و به سوى خدا باز گردند و در مقام جبران و اصلاح اعمال خود برآيند، و حقايقى را كه پنهان كرده بودند براى مردم آشكار سازند من اين گونه افراد را مىبخشم و رحمت خود را كه از آنها قطع كرده بودم تجديد مىكنم، چرا كه من باز گشت كننده و مهربانم» (إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).
جالب اين كه نمىگويد شما توبه كنيد تا توبه شما را پذيرا شوم، مىگويد:
«شما باز گرديد من نيز باز مىگردم» و اين دلالت بر نهايت محبت و كمال مهربانى پروردگار نسبت به توبهكاران مىكند.
کتمان حق در احاديث اسلامى-
در احاديث اسلامى نيز شديدترين حملات متوجه دانشمندان كتمان كننده حقايق شده، از جمله پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: «هرگاه از دانشمندى چيزى را كه مىداند سؤال كنند و او كتمان نمايد روز قيامت افسارى از آتش بر دهان او مىزنند»! در حديث ديگرى مىخوانيم كه از امير مؤمنان على عليه السّلام پرسيدند: «بدترين خلق خدا بعد از ابليس و فرعون ... كيست؟».
امام در پاسخ فرمود: «آنها دانشمندان فاسدند كه باطل را اظهار و حق را كتمان مىكنند و همانها هستند كه خداوند بزرگ در باره آنها فرموده: لعن خدا و لعن همه لعنت كنندگان بر آنها خواهد بود»!
-
RE: سوره بقره
(آيه 161)- آنها كه كافر مىميرند! در آيات گذشته، نتيجه كتمان حق را ديديم، اين آيه و آيه بعد در تكميل آن اشاره به افراد كافرى مىكند كه به اجابت و كتمان و كفر و تكذيب حق تا هنگام مرگ ادامه مىدهند، نخست مىگويد:
«كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ).
اين گروه نيز همانند كتمان كنندگان حق گرفتار لعن خدا و فرشتگان و مردم مىشوند با اين تفاوت كه چون تا آخر عمر بر كفر، اصرار ورزيدهاند طبعا راه بازگشتى برايشان باقى نمىماند.
(آيه 162)- سپس اضافه مىكند: «آنها جاودانه در اين لعنت الهى و لعنت فرشتگان و مردم خواهند بود، بىآنكه عذاب خدا از آنها تخفيف يابد و يا مهلت و تأخيرى به آنها داده شود» (خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ).
(آيه 163)- و از آنجا كه اصل توحيد به همه اين بدبختيها پايان مىدهد در اين آيه مىگويد: «معبود شما خداوند يگانه است» (وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
باز براى تأكيد بيشتر اضافه مىكند: «هيچ معبودى جز او نيست، و هيچ كس غير او شايسته پرستش نمىباشد» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
و در آخرين جمله به عنوان دليل مىفرمايد: «او خداوند بخشنده مهربان است» (الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ).
آرى! كسى كه از يكسو رحمت عامش همگان را فرا گرفته و از ديگر سو براى مؤمنان رحمت ويژهاى قرار داده، شايسته عبوديت است نه آنها كه سر تا پا نيازند و محتاج.
-
RE: سوره بقره
(آيه 164)- جلوههاى ذات پاك او در پهنه هستى! از آنجا كه در آيه قبل سخن از توحيد پروردگار به ميان آمد اين آيه شريفه در واقع دليلى است بر همين مسأله اثبات وجود خدا و توحيد و يگانگى ذات پاك او.
مقدمتا بايد به اين نكته توجه داشت كه همه جا «نظم و انسجام» دليل بر وجود علم و دانش است، و همه جا «هماهنگى» دليل بر وحدت و يگانگى است.
روى اين اصل، ما به هنگام برخورد به مظاهر نظم در جهان هستى از يكسو، و هماهنگى و وحدت عمل اين دستگاههاى منظم از سوى ديگر، متوجه مبدء علم و قدرت يگانه و يكتايى مىشويم كه اين همه آوازهها از اوست.
در اين آيه به شش بخش از آثار نظم در جهان هستى كه هر كدام آيت و نشانهاى از آن مبدء بزرگ است اشاره شده:
1- «در آفرينش آسمان و زمين ...» (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...)
امروز دانشمندان به ما مىگويند: هزاران هزار كهكشان در عالم بالا وجود دارد كه منظومه شمسى ما جزئى از يكى از اين كهكشانها است، تنها در كهكشان ما صدها ميليون خورشيد و ستاره درخشان وجود دارد كه روى محاسبات دانشمندان در ميان آنها ميليونها سياره مسكونى است با ميلياردها موجود زنده!، وه چه عظمت و چه قدرتى؟!
2- «و نيز در آمد و شد شب و روز ...» (وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ ...).
آرى! اين دگرگونى شب و روز، و اين آمد و رفت روشنايى و تاريكى با آن نظم خاص و تدريجيش كه دائما از يكى كاسته و بر ديگرى افزوده مىشود، و به كمك آن فصول چهارگانه بوجود مىآيد، و درختان و گياهان و موجودات زنده مراحل تكاملى خود را در پرتو اين تغييرات تدريجى، گام به گام طى مىكنند، اينها نشانه ديگرى از ذات و صفات متعالى او هستند.
3- «و كشتيهايى كه در درياها به سود مردم به حركت در مىآيند ...» (وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ ...).
آرى! انسان به وسيله كشتيهاى بزرگ و كوچك، صحنه اقيانوسها و درياها را مىنوردد، و به اين وسيله به نقاط مختلف زمين، براى انجام مقاصد خود سفر مىكند.
4- «و آبى كه خداوند از آسمان فرو فرستاده و به وسيله آن، زمينهاى مرده را زنده كرده و انواع جنبندگان را در آن گسترده است ...» (وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ ...).
آرى! دانههاى حياتبخش باران و قطرات پرطراوت و با بركت كه با نظام خاصى ريزش مىكند و آن همه موجودات و جنبدگانى كه از اين مايع بىجان، جان مىگيرند همه پيام آور قدرت و عظمت او هستند.
5- «و حركت دادن و وزش منظم بادها ...» (وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ ...).
كه نه تنها بر درياها مىوزند و كشتيها را حركت مىدهند، بلكه گاهى گردههاى نر را بر قسمتهاى ماده گياهان مىافشانند و به تلقيح و بارورى آنها كمك مىكنند، بذرهاى گوناگون را مىگسترانند، و ميوهها به ما هديه مىكنند. و زمانى با جابهجا كردن هواى مسموم و فاقد اكسيژن شهرها به بيابانها و جنگلها، وسائل تصفيه و تهويه را براى بشر فراهم مىسازند.
آرى! وزش بادها با اين همه فوايد و بركات، نشانه ديگرى از حكمت و لطف بىپايان او است.
6- «و ابرهايى كه در ميان زمين و آسمان معلقند ...» (وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ...).
اين ابرهاى متراكم كه بالاى سر ما در گردشند و ميلياردها تن آب را بر خلاف قانون جاذبه در ميان زمين و آسمان، معلق نگاه داشته، خود نشانهاى از عظمت اويند.
آرى! همه اينها «نشانهها و علامات ذات پاك او هستند اما براى مردمى كه عقل و هوش دارند و مىانديشند» (لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
نه براى بىخبران سبكمغز و چشمداران بىبصيرت و گوشداران كر!
-
RE: سوره بقره
(آيه 165)- بيزارى پيشوايان كفر از پيروان خود! در اين آيه روى سخن متوجه كسانى است كه از دلايل وجود خدا چشم پوشيده و در راه شرك و بتپرستى و تعدد خدايان گام نهادهاند، سخن از كسانى است كه در مقابل اين معبودان پوشالى سر تعظيم فرود آورده و به آنها عشق مىورزند، عشقى كه تنها شايسته خداوند است كه منبع همه كمالات و بخشنده همه نعمتها است.
نخست مىگويد: «بعضى از مردم معبودهايى غير خدا براى خود انتخاب مىكنند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً).
نه فقط بتها را معبود خود انتخاب كردهاند بلكه «آنچنان به آنها عشق مىورزند كه گويى به خدا عشق مىورزند» (يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ).
«اما كسانى كه ايمان به خدا آوردهاند عشق و علاقه بيشترى به او دارند» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ).
عشق مؤمنان از عقل و علم معرفت سر چشمه مىگيرد. اما عشق كافران از جهل و خرافه و خيال! به همين دليل ثبات و دوامى ندارد.
لذا در ادامه آيه مىفرمايد: «اين ظالمان هنگامى كه عذاب الهى را مشاهده مىكنند و مىدانند كه تمام قدرتها به دست خدا است و او داراى مجازات شديد است» (وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ).
-
RE: سوره بقره
(آيه 166)- در اين هنگام پردههاى جهل و غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كنار مىرود و به اشتباه خود پى مىبرند و اعتراف مىكنند كه انسانهاى منحرفى بودهاند، ولى از آنجا كه هيچ تكيهگاه و پناهگاهى ندارند از شدت بيچارگى بىاختيار دست به دامن معبودان و رهبران خود مىزنند اما «در اين هنگام رهبران گمراه آنها دست رد به سينه آنان مىكوبند و از پيروان خود تبرى مىجويند» (إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا). منظور از معبودها در اينجا انسانهاى جبار و خود كامه و شياطينى هستند كه اين مشركان، خود را دربست در اختيارشان گذاردند.
«و در همين حال عذاب الهى را با چشم خود مىبينند و دستشان از همه جا كوتاه مىشود» (وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ).
(آيه 167)- اما اين پيروان گمراه كه بىوفايى معبودان خود را چنين آشكارا مىبينند براى تسلى دل خويشتن مىگويند: «اى كاش ما بار ديگر به دنيا باز مىگشتيم تا از آنها تبرى جوييم، همان گونه كه آنها امروز از ما تبرى جستند»! (وَ قالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا).
اما چه سود كه كار از كار گذشته و باز گشتى به سوى دنيا نيست.
و در پايان آيه مىفرمايد: آرى! «اين چنين خداوند اعمالشان را به صورت مايه حسرت به آنها نشان مىدهد» (كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ).
اما حسرتى بيهوده، چرا كه نه موقع عمل است و نه جاى جبران! «و آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد» (وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنَ النَّارِ).
-
RE: سوره بقره
آيه 168
شأن نزول:
از ابن عباس نقل شده كه: بعضى از طوايف عرب همانند «ثقيف» و «خزاعه» و غير آنها قسمتى از انواع زراعت و حيوانات را بدون دليل بر خود حرام كرده بودند (حتى تحريم آن را به خدا نسبت مىدادند) آيه نازل شد و آنها را از اين عمل ناروا باز داشت.
تفسير:
گامهاى شيطان! در آيات گذشته نكوهش شديدى از شرك و بت پرستى شده بود، يكى از انواع شرك اين است كه انسان غير خدا را قانونگذار بداند، آيه شريفه اين عمل را يك كار شيطانى معرفى كرده، مىفرمايد: «اى مردم از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه بخوريد» (يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً).
«و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، كه او دشمن آشكار شما است» (وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ).