RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) اراده انسان را در سير به سوى كمال مطلق چنان مى داند كه مردمان را اين گونه سفارش مى فرمايد:
اءيها الناس ، لا تستوحشوا فى طريق الهدى لقلة اءهله . (292)
اى مردم ! در طريق هدايت از كمى تعداد وحشت نكنيد (و ماءيوس نشويد).
پيشواى موحدان ، على (عليه السلام) نمونه والا همتى و شكست ناپذيرى و تربيت نبوى را معرفى مى كند تا راه و مسير تربيت را به درستى بنماياند، چنانكه مى فرمايد:
كان لى فيما مضى اءخ فى الله ؛ (293) و كان يعظمه فى عينى صغر الدنيا فى عينه . و كان خارجا من سلطان بطنه ، فلا يشتهى ما لا يجد، و لا يكثر اذا وجد. و كان اءكثر دهره صامتا فان قال بذ القائلين ، و نفع غليل السائلين . و كان ضعيفا مستضعفا! فان جاء الجد فهو ليث غاب ، و صل واد، لا يدلى بحجة حتى ياءتى قاضيا. و كان لا يلوم اءحدا على ما يجد الغدر فى مثله ، حتى يسمع اعتذاره ؛ و كان لا يشكو وجعا الا عند برئه ، و كان يقول مايفعل و لا يقول ما لا يفعل ؛ و كان اذا غلب على الكلام لم يغلب على السكوت ؛ و كان على ما يسمع اءحرص منه على اءن يتكلم ؛ و كان اذا بدهه اءمران ينظر اءيهما اءقرب الى الهوى فيخالفه . فعليكم بهذه الخلائق فالزموها و تنافسوا فيها، فان لم تستطيعوها فاعلموا اءن اءخذ القليل خير من ترك الكثير. (294)
در گذشته برادرى دينى داشتم كه خُردى دنيا در ديده اش وى را در چشم من بزرگ مى داشت و شكمش بر او سلطه اى نداشت ، پس آنچه را نمى يافت آرزو نمى كرد و آنچه را مى يافت فراوان استفاده نمى كرد. بيشتر اوقات خاموش بود، و اگر سخن مى گفت بر گويندگان چيره بود و تشنگى پرسشگران را فرو مى نشاند. افتاده بود و در ديده ها ناتوان ، و به هنگام كار چون شير بيشه بود و مار بيابان . تا نزد قاضى نمى رفت حجت نمى آورد و كسى را كه عذرى داشت سرزنش نمى كرد تا عذرش را مى شنيد. از هيچ درى شكوه نمى كرد مگر آن گاه كه بهبود مى يافت . چيزى را بر زبان مى آورد كه انجامش مى داد و بدانچه نمى كرد دهان نمى گشود.
اگر در گفتار بر او پيروز مى شدند، در خاموشى كسى بر او چيره نمى شد. بر شنيدن حريص تر بود تا گفتن . هر گاه دو كار برايش پيش مى آمد، مى نگريست كه كدام به خواهش نفس نزديكتر است تا راه مخالفت با آن را پويد. بر شما باد چنين خصلتها را يافتن و در به دست آوردنش بر يكديگر پيشى گرفتن ؛ و اگر نتوانستيد، بدانيد كه اندكى را به دست آوردن بهتر است تا همه را وا نهادن .
--------------------------------
270- ن .ك : تفسير الميزان ، ج 20، ص 122.
271- نهج البلاغه ، خطبه 86.
272- ن .ك : محمد مهدى بن اءبى ذر النراقى ، جامع السعادات ، تحقيق السيد محمد كلانتر، الطبعه الثانيه ، منشورات جامعه النجف الدينيه ، 1383 ق . ج 1، ص 36.
273- قرآن ، هود / 106 - 108.
274- ر.ك : الاسفار الاربعه ، ج 9، ص 121.
275- قرآن ، نازعات / 41 - 37.
276- طلب و اراده ، صص 137 - 140.
277- قرآن ، ص / 27.
278- نهج البلاغه ، حكمت 78.
279- نهج البلاغه ، حكمت 47.
280- مثنوى معنوى ، دفتر اول ، ص 151.
281- عبدالباقى گولپينارلى ، نثر و شرح مثنوى شريف ، ترجمه و توضيح توفيق - ه سبحانى ، چاپ اول سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى ، 1371 - 1374 ش . دفتر اول ، ص 391؛ شرح جامع مثنوى ، دفتر اول ، ص 743.
282- محمد تقى جعفرى ، تفسير و نقد و تحليل مثنوى ، چاپ دوم ، انتشارات اسلامى ، تهران ، ج 2، ص 364.
283- نهج البلاغه ، نامه 53.
284- ر.ك : الامام روح الله الموسوى الخمينى ، اءنوار الهدايه فى التعليقه على الكفايه ، الطبعه الثانيه ، موسسه تنظيم و نشر آثار الامام الخمينى ، 1415 ق . ج 1، صص 85 - 86.
285- نهج البلاغه ، حكمت 386.
286- غرر الحكم ، ج 2، ص 23.
287- نهج البلاغه ، حكمت 23.
288- مثنوى معنوى ، دفتر دوم ، ص 324.
289- نهج البلاغه ، خطبه 192.
290- نهج البلاغه ، خطبه 72.
291- نهج البلاغه ، حكمت 333.
292- نهج البلاغه ، كلام 201.
293- در اينكه مراد امام على (عليه السلام) از اين برادر كيست ، چند احتمال داده شده است . نظر برخى بر آن است كه منظور آن حضرت ، رسول خدا (ص ) است و برخى مراد امام (عليه السلام) از اين برادر ابوذر و عده اى مقداد دانسته اند؛ و برخى نيز گفته اند كه مراد امام (عليه السلام) شخص خاص نيست ، بلكه آن حضرت صرفا خواسته است مثال و نمونه اى كلى را مطرح نمايد. ر.ك : شرح ابن اءبى الحديد، ج 19، صص 183 - 184.
294- نهج البلاغه ، حكمت 289.