RE: شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : عمار یاسر

داستان شورایی که عمر بن خطاب دستور تشکیل آن را داد،
متاسفانه، عثمان نه به حکم خدا عمل کرد و نه به سنت پیامبر و نه به روش شیخین رفتار نمود که سرانجام پس از ۱۱ سال (۲۴ تا ۳۵ هجری) با شورش مسلمانان و مهاجران و انصار به قتل رسید و جالب این است که امیرالمومنین به عبدالرحمان بن عوف نفرین کرد و به او فرمود: «سوگند به خدا، تو به این کار دست نزدی مگر به امیدی که عمر از ابوبکر داشت، خدا میان شما عطر منشم برافشاند (کنایه از نحوست و شومی است).» همین طور هم شد؛ زیرا عثمان با عبدالرحمان نزاع پیدا کردند و تا آخر عمر با هم سخن نگفتند. (همان، ص ۱۸۸)
جالب این که عثمان قصر مرتفعی به نام «زوراء» بنا کرد وقتی تمام شد، مردم را برای اطعام در آن دعوت نمود. عبدالرحمان بن عوف هم آمد و چون آن ساختمان و انواع غذاها را دید، گفت: ای پسر عفان، ما درباره تو اسراف و تبذیر را تکذیب می کردیم ولی اکنون تصدیق می کنیم و من از بیعت با تو به خدا پناه می برم. عثمان خشمگین شد و به غلام خود دستور داد او را از مجلس بیرون انداختند، سپس دستور داد مردم دیگر با او سخن نگویند و هم نشین او نشوند. مردم نیز اطاعت کردند جز ابن عباس که با او رفت و آمد می کرد و او قرآن و احکام را پیش ابن عباس فرا می گرفت. وقتی عبدالرحمان مریض شد، عثمان به عیادتش آمد، اما او با عثمان سخن نگفت و تا زمانی که فوت کرد با عثمان قطع رابطه داشت، و این بدان جهت بود که حضرت علی علیه السلام در حق عبدالرحمن نفرین کرد که به آرزویش نرسد، و دعای حضرتش مستجاب شد، و عبدالرحمن از منافع حکومت محروم ماند. (همان، ص ۱۸۸ و ۱۹۶)
عبدالرحمن در همان موقع که با عثمان بیعت کرد، خطاب به حضرت علی علیه السلام گفت که باید بیعت کنی و الا گردنت را می زنم! زیرا در آن مجلس فقط عبدالرحمان شمشیر در دست داشته است. حضرت در غضب شد و از مجلس بیرون رفت ولی اعضای شورا به همراه حضرت رفتند و گفتند: اگر با عثمان بیعت نکنی، با تو جهاد خواهیم کرد، علی علیه السلام ناچارا برگشت و با اکراه بیعت نمود (همان، ج ۱۲، ص ۲۶۵).
آری، کسی که برای غیر خدا و برای رسیدن به جاه و مقامی پا روی حق گذارد، خداوند او را از آن خواسته محروم می کند.
در این شورای خلافت نخستین کسی که در حمایت از حضرت علی علیه السلام برخاست و سخن گفت،یاسر بود که خطاب به عبدالرحمن گفت: اگر می خواهی در این باره به اختلاف نیفتند، به نفع علی بیعت کن. (تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۳۲).