سوره نحل [16] - صفحه 6
صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 4567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 63

موضوع: سوره نحل [16]

  1. #51
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 106)-

    شأن نزول:

    اين آيه در مورد گروهى از مسلمانان نازل گرديد كه در چنگال مشركان گرفتار شدند و آنها را مجبور به بازگشت از اسلام و اظهار كلمات كفر و شرك كردند.

    آنها «عمار» و پدرش «ياسر» و مادرش «سميّه» و «صهيب» و «بلال» و «خبّاب» بودند پدر و مادر عمار در اين ماجرا سخت مقاومت كردند و كشته شدند، ولى عمار كه جوان بود آنچه را مشركان مى‏خواستند به زبان آورد.

    اين خبر در ميان مسلمانان پيچيد، بعضى غائبانه عمار را محكوم كردند و گفتند: عمار از اسلام بيرون رفته و كافر شده، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چنين نيست.

    چيزى نگذشت كه عمار گريه كنان به خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مگر چه شده است؟

    عرض كرد: اى پيامبر! بسيار بد شده دست از سرم برنداشتند تا نسبت به شما جسارت كردم و بتهاى آنها را به نيكى ياد نمودم! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با دست مباركش اشك از چشمان عمّار پاك مى‏كرد و مى‏گفت: اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند، آنچه مى‏خواهند بگو- و جان خود را از خطر رهايى بخش.

    در اين هنگام آيه نازل گرديد و مسائل را در اين رابطه روشن ساخت.

    تفسير:

    بازگشت كنندگان از اسلام (مرتدّين)- در تكميل بحث آيات گذشته كه سخن از برنامه‏هاى مختلف مشركان و كفّار در ميان بود، در اينجا به گروهى ديگر از كفار يعنى، «مرتدين» و بازگشت كنندگان از اسلام اشاره مى‏كند، مى‏گويد: «كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند- به جز آنها كه تحت فشار و اجبار اظهار كفر كرده‏اند در حالى كه قلبشان مملو از ايمان است- آرى چنين اشخاصى كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشوده‏اند غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظيمى در انتظارشان» (مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).

    در واقع در اينجا اشاره به دو گروه از كسانى است كه بعد از پذيرش اسلام راه كفر را پيش مى‏گيرند.

    نخست آنها كه در چنگال دشمنان بى‏منطق گرفتار مى‏شوند و تحت فشار و شكنجه آنها اعلام بيزارى از اسلام و وفادارى به كفر مى‏كنند، در حالى كه آنچه مى‏گويند تنها با زبان است و قلبشان مالامال از ايمان مى‏باشد، اين گروه مسلما مورد عفوند، بلكه اصلا گناهى از آنها سر نزده است، اين همان «تقيه» مجاز است كه براى حفظ جان و ذخيره كردن نيروها براى خدمت بيشتر در راه خدا در اسلام مجاز شناخته شده است.

    گروه دوم كسانى هستند كه به راستى دريچه‏هاى قلب خود را به روى كفر و بى‏ايمانى مى‏گشايند، و مسير عقيدتى خود را به كلى عوض مى‏كنند، اينها هم گرفتار غضب خدا و هم «عذاب عظيم» او مى‏شوند. چرا كه اين عمل موجب تزلزل جامعه اسلامى مى‏گردد و يك نوع قيام بر ضد رژيم و حكومت اسلامى محسوب مى‏شود و غالبا دليل بر سوء نيت است، و سبب مى‏شود كه اسرار جامعه اسلامى به دست دشمنان افتد.

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-22-2013)

  3. #52
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 107)- اين آيه دليل مرتد شدن آنها را چنين بازگو مى‏كند: «اين به خاطر آن است كه آنها زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح دادند» و به همين جهت بار ديگر در طريق كفر گام نهادند (ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ).

    «و خداوند قوم كافر را (كه در كفر و انكار اصرار مى‏ورزند) هدايت نمى‏كند» (وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ).

    و بطور خلاصه هنگامى كه آنها اسلام آوردند، موقتا پاره‏اى از منافع ماديشان به خطر افتاد، و از آنجا كه به دنيا عشق مى‏ورزيدند از ايمان خود پشيمان گشتند و مجددا به سوى كفر بازگشتند.

    بديهى است چنين جمعيتى كه از درون وجودشان كششى به سوى ايمان نيست، مشمول هدايت الهى نمى‏شوند.

    (آيه 108)- اين آيه دليل عدم هدايت آنها را چنين شرح مى‏دهد: «آنها كسانى هستند كه خدا بر قلب و گوش و چشمشان مهر نهاده» آن چنان كه از ديدن و شنيدن و درك حق محروم مانده‏اند (أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ).

    و روشن است «چنين افرادى (با از دست دادن تمام ابزار شناخت) غافلان واقعى هستند» (أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ). زيرا اعمال خلاف و انواع گناهان آثار سوئى روى حس تشخيص و درك انسان مى‏گذارد و سر انجام كارش به جايى مى‏رسد كه دريچه روح او به روى همه حقايق بسته مى‏شود.

    (آيه 109)- در اين آيه نتيجه كار آنها چنين ترسيم شده است: «ناچار و قطعا آنها در آخرت زيانكارانند» (لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ).

    چه زيان و خسرانى از اين بدتر كه انسان همه امكانات لازم را براى هدايت و سعادت جاويدان در دست داشته باشد، و بر اثر هوى و هوس همه اين سرمايه‏ها را از دست بدهد.

    (آيه 110)- و از آنجا كه در برابر دو گروه گذشته يعنى آنها كه تحت فشار دشمن كلمات كفرآميز را به عنوان «تقيه» بيان كردند و آنها كه با تمام ميل به كفر بازگشتند، گروه سومى وجود دارند كه همان فريب خوردگانند.

    اين آيه به وضع آنها اشاره كرده، مى‏گويد: سپس پروردگار تو نسبت به كسانى كه بعد از فريب خوردن (به ايمان بازگشتند و) هجرت كردند، سپس جهاد كردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام اين كارها، بخشنده و مهربان است» و آنها را مشمول رحمت خود مى‏سازد (ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).

    اين آيه دليل روشنى است براى قبول توبه مرتد ملّى.

  4. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-22-2013)

  5. #53
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 111)- سر انجام به عنوان يك هشدار عمومى مى‏گويد: «به ياد آوريد روزى را كه هر كس (در فكر خويشتن است و تنها) به دفاع از خود بر مى‏خيزد» تا خود را از عذاب و مجازات دردناكش رهايى بخشد (يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها).

    ولى اين دست و پاها بيهوده است «و (در آنجا) نتيجه اعمال هر كسى بى‏كم و كاست به او داده مى‏شود» (وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).

    «و به آنها ظلم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ).

    (آيه 112)- آنها كه كفران كردند و گرفتار شدند: كرارا گفته‏ايم كه اين سوره، سوره نعمتهاست، نعمتهاى معنوى و مادى، در اين آيه نتيجه كفران نعمتهاى الهى را در قالب يك مثال عينى مى‏خوانيم.

    نخست مى‏گويد: «و خداوند (براى آنها كه ناسپاسى نعمت مى‏كنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را كه در نهايت امن و امان بوده» (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً).

    اين آبادى آن چنان امن و امان بود كه ساكنانش «با اطمينان در آن زندگى داشتند» و هرگز مجبور به مهاجرت و كوچ كردن نبودند (مُطْمَئِنَّةً).

    علاوه بر نعمت امنيت و اطمينان، «انواع روزيهاى مورد نيازش بطور وافر از هر مكانى به سوى آن مى‏آمد» (يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ).

    «اما سر انجام اين آبادى (ساكناش) كفران نعمتهاى خدا كردند و خدا لباس گرسنگى و ترس را به خاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانيد» (فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ).

    در حقيقت همان گونه كه در آغاز، نعمت امنيت و رفاه تمام وجود آنها را پر كرده بود، در پايان نيز بر اثر كفران، فقر و ناامنى به جاى آن نشست.

  6. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-22-2013)

  7. #54
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 113)- نه تنها نعمتهاى مادى آنها در حد كمال بود كه از نعمتهاى معنوى يعنى وجود فرستاده خدا و تعليمات آسمانى او نيز برخوردار بودند «و پيامبرى از خود آنها به سوى آنها آمد (و آنها را به آيين حق دعوت كرد و اتمام حجت نمود) ولى آنها به تكذيبش پرداختند» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ).

    «پس در اين هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت، در حالى كه آنها ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).

    (آيه 114)- با مشاهده چنين نمونه‏هاى زنده و روشنى شما در راه آن غافلان و ظالمان و كفران كنندگان نعمتهاى الهى گام ننهيد «شما از آنچه خدا روزيتان كرده است حلال و پاكيزه بخوريد و شكر نعمتهاى او را به جا آوريد اگر او را مى‏پرستيد» (فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ).

    اين داستان احتمالا مربوط به گروهى از بنى اسرائيل بوده است كه در منطقه آبادى مى‏زيستند و بر اثر كفران نعمت گرفتار قحطى و ناامنى شدند.

    شاهد اين سخن، حديثى است كه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود:

    «گروهى از بنى اسرائيل آن قدر زندگى مرفهى داشتند كه حتى از مواد غذايى مجسمه‏هاى كوچك مى‏ساختند و گاهى با آن بدن خود را نيز پاك مى‏كردند، اما سر انجام كار آنها به جايى رسيد كه مجبور شدند همان مواد غذايى آلوده را بخورند و اين همان است كه خداوند در قرآن فرموده: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً ...» و اين هشدارى است به همه افراد و ملتهايى كه غرق نعمتهاى الهى هستند تا بدانند هرگونه اسراف و تبذير و تضييع نعمتها جريمه دارد جريمه‏اى بسيار سنگين.

    اين هشدارى است به آنها كه هميشه نيمى از غذاى اضافى خود را به زباله‏دانها مى‏ريزند.

    و هشدارى است به آنها كه مواد غذايى را در خانه‏ها براى مصرف شخصى و در انبارها براى گرانتر فروختن، آن قدر ذخيره مى‏كنند كه مى‏گندد و فاسد مى‏شود اما حاضر نيستند به نرخ ارزانتر در اختيار ديگران بگذارند! آرى! اينها همه در پيشگاه خدا مجازات و جريمه دارد و كمترين مجازات آن سلب اين مواهب است.

  8. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-22-2013)

  9. #55
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 115)- دروغگويان هرگز رستگار نخواهند شد: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از نعمتهاى پاكيزه الهى و شكر اين نعمتها به ميان آمده بود اين آيه در تعقيب آنها، از محرمات واقعى و محرمات غير واقعى كه از طريق بدعت در آيين خدا تحريم شده بودند، سخن مى‏گويد تا اين حلقه تكميل گردد.

    نخست مى‏گويد: خداوند «تنها مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را با نام غير خدا سر بريده‏اند بر شما حرام كرده است» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ).

    اما آلودگى سه مورد اول، امروز بر كسى پوشيده نيست، مردار منبع انواع ميكربهاست، و خون نيز از تمام اجزاء بدن از نظر فعاليت ميكربها آلوده‏تر است، و گوشت خوك نيز عاملى براى چند نوع بيمارى خطرناك است.

    اما حيواناتى كه با نام غير «اللّه» ذبح مى‏شوند فلسفه تحريم آن جنبه بهداشتى نيست، بلكه جنبه اخلاقى و معنوى دارد. چرا كه از يك سو مبارزه‏اى است با آيين شرك و بت پرستى و از سوى ديگر توجهى است به آفريننده اين نعمتها.

    ضمنا از مجموع محتواى اين آيه و آيات بعد، اين نكته استفاده مى‏شود كه اسلام، اعتدال را در استفاده از گوشت توصيه مى‏كند، نه مانند گياهخواران اين منبع غذايى را بكلى تحريم كرده، و نه مانند مردم عصر جاهليت و گروهى از به اصطلاح متمدنان زمان ما اجازه استفاده از هر نوع گوشتى (حتى سوسمار و خرچنگ و انواع كرمها) را مى‏دهد.

    و در پايان آيه همان گونه كه روش قرآن در بسيارى از موارد است، موارد استثناء را بيان كرده، مى‏گويد: «اما كسانى كه ناچار شوند (از خوردن گوشتهاى حرام فى المثل در بيابانى بدون غذا بمانند و جانشان در خطر باشد) در حالى كه تجاوز و تعدّى از حدّ ننمايند (خدا آنها را مى‏بخشد چرا كه) خدا بخشنده و مهربان است» (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

  10. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-22-2013)

  11. #56
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 116)- اين آيه بحثى را كه در زمينه تحريمهاى بى‏دليل مشركان كه بطور ضمنى قبلا مطرح شده بود با صراحت شرح مى‏دهد و مى‏گويد: «به خاطر دروغى كه زبانهاى شما توصيف مى‏كند نگوييد اين حلال است و آن حرام، تا چيزى را به دروغ بر خدا افترا ببنديد» (وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ).

    يعنى اين يك دروغ آشكار است كه تنها از زبان شما تراوش كرده اشيايى را از پيش خود حلال مى‏كنيد، و اشيايى را حرام- اشاره به چهارپايانى بوده كه بعضى را بر خود تحريم مى‏كردند و بعضى را حلال مى‏دانستند و قسمتى را به بتها اختصاص مى‏دادند.

    آيا خداوند به شما چنين حقى داده است، كه قانونگزارى كنيد؟ و يا اين كه افكار خرافى و تقليدهاى كوركورانه، شما را به چنين بدعتهايى واداشته است؟! در پايان آيه به عنوان يك اخطار جدى مى‏گويد: «كسانى كه به خدا دروغ و افترا مى‏بندند هيچ‏گاه رستگار نخواهند شد» (إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ).

    اصولا دروغ و افترا مايه بدبختى و نارستگارى است، در باره هر كس كه باشد تا چه رسد به اين كه در باره خداوند بزرگ صورت گيرد.

    (آيه 117)- اين آيه عدم رستگارى را چنين توضيح مى‏دهد: «بهره كمى است (كه در اين دنيا نصيبشان مى‏شود)، و عذاب دردناكى در انتظار آنان است» (مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).

    اين متاع قليل، ممكن است اشاره به جنينهاى مرده حيوانات باشد كه براى خود حلال مى‏شمردند، و از گوشت آن استفاده مى‏كردند.

    (آيه 118)- در اينجا ممكن است سؤالى، طرح شود كه چرا غير از آن چهار چيز كه در بالا گفته شد، اشياء ديگرى از حيوانات بر قوم يهود حرام بوده است؟

    اين آيه گويا به پاسخ اين سؤال پرداخته، مى‏گويد: «ما بر يهود (علاوه بر آن چهار مورد) چيزهايى را كه قبلا براى تو شرح داديم تحريم كرديم» (وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ).

    اشاره به امورى است كه در آيه 146 سوره انعام آمده: «بر يهوديان هر حيوان ناخن‏دارى را حرام كرديم (اشاره به حيواناتى است كه سمّ يكپارچه دارند همچون اسب) و از گاو و گوسفند، پيه و چربيشان را تحريم نموديم، مگر چربيهايى را كه بر پشت آنها قرار داشت، و يا در لابلاى امعاء، و دو طرف پهلوها، و يا با استخوان آميخته بود، اين را به خاطر ظلم و ستم آنها، به عنوان كيفر، قرار داديم و ما راست مى‏گوييم».

    در حقيقت اين محرمات اضافى جنبه مجازات و كيفر در برابر مظالم و ستمهاى يهود داشته، و لذا در پايان آيه اضافه مى‏كند: «و ما به آنها ستم نكرديم ولى آنها به خويشتن ستم روا مى‏داشتند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).

  12. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-22-2013)

  13. #57
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 119)- در اين آيه آن چنان كه روش قرآن است، درهاى بازگشت را به روى افراد فريب خورده و يا پشيمان مى‏گشايد، و مى‏گويد: «سپس پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهل اعمال بد انجام داده‏اند، سپس بعد از آن توبه كرده‏اند و اصلاح و جبران نمودند، آرى پروردگارت بعد از اين توبه و اصلاح، آمرزنده و مهربان است» (ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).

    قابل توجه اين كه علت ارتكاب گناه را «جهالت» مى‏شمرد، چرا كه اين گونه افرادند كه پس از آگاهى به راه حق باز مى‏گردند.

    ديگر اين كه: مسأله توبه را به توبه قلبى و ندامت درونى محدود نمى‏كند، بلكه اصلاح و جبران را مكمل توبه مى‏شمارد، تا اين فكر غلط را از مغز خود بيرون كنيم كه هزاران گناه را با يك جمله «استغفر اللّه» مى‏توان جبران كرد.

    (آيه 120)- ابراهيم به تنهايى يك امت بود! گفتيم اين سوره، سوره بيان نعمتهاست و هدف از آن تحريك حس شكرگزارى انسانهاست، به گونه‏اى كه آنها را به شناخت بخشنده اين همه نعمت برانگيزد.

    در اين آيه سخن از يك مصداق كامل بنده شكرگزار خدا، يعنى «ابراهيم» قهرمان توحيد، به ميان آمده كه مخصوصا از اين نظر نيز براى مسلمانها عموما و عربها خصوصا الهام آفرين است كه او را پيشوا و مقتداى نخستين خود مى‏دانند.

    از ميان صفات برجسته اين مرد بزرگ به پنج صفت اشاره شده است.

    1- در آغاز مى‏گويد «ابراهيم خود امتى بود» (إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً).

    آرى! ابراهيم يك امت بود، يك پيشواى بزرگ بود، يك مرد امت ساز بود، و در آن روز كه در محيط اجتماعيش كسى دم از توحيد نمى‏زد او منادى بزرگ توحيد بود.

    2- وصف ديگر او (ابراهيم) اين بود كه «بنده مطيع خدا بود» (قانِتاً لِلَّهِ).

    3- «او همواره در خط مستقيم اللّه و طريق حق، گام مى‏سپرد» (حَنِيفاً).

    4- «او هرگز از مشركان نبود» و تمام زندگى و فكر و زواياى قلبش را تنها نور «اللّه» پر كرده بوده (وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).

  14. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-23-2013)

  15. #58
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 121)- پنجم: و به دنبال اين ويژگيها سر انجام او مردى بود كه: «همه نعمتهاى خدا را شكرگزارى مى‏كرد» (شاكِراً لِأَنْعُمِهِ).

    و پس از بيان اين اوصاف پنج‏گانه به بيان پنج نتيجه مهم اين صفات پرداخته مى‏گويد: 1- «خداوند ابراهيم را (براى نبوت و ابلاغ دعوتش) برگزيد» (اجْتَباهُ).

    2- «و (خدا) او را به راه راست هدايت كرد» و از هرگونه لغزش و انحراف حفظ نمود (وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).

    چرا كه هدايت الهى به دنبال لياقتها و شايستگيهايى است كه انسان از خود ظاهر مى‏سازد چون بى‏حساب چيزى به كسى نمى‏دهند.

    (آيه 122)- سوم: «و ما در دنيا به او حسنه داديم» (وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً).

    از مقام نبوت و رسالت گرفته، تا نعمتهاى مادى و فرزندان شايسته و مانند آن.

    4- «و او در آخرت از صالحان است» (وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ).

    و اين نشانه عظمت مقام صالحان است كه ابراهيم با اين همه مقام در زمره آنها محسوب مى‏شود، مگر نه اين كه خود ابراهيم از خدا اين تقاضا را كرده بود «رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»: «خداوندا! نظر صائب به من عطا كن و مرا از صالحان قرار ده» (شعرا/ 83).

    (آيه 123)- پنجم: آخرين امتيازى كه خدا به ابراهيم در برابر آن همه صفات برجسته داد اين بود كه مكتب او نه تنها براى اهل عصرش كه براى هميشه، مخصوصا براى امت اسلامى يك مكتب الهام بخش گرديد، به گونه‏اى كه قرآن مى‏گويد: «سپس به تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم، آيين خالص توحيد، پيروى كن» (ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً).

    بار ديگر تأكيد مى‏كند «ابراهيم از مشركان نبود» (وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).

  16. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-23-2013)

  17. #59
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 124)- با توجه به آيات گذشته سؤالى در اينجا پيش مى‏آيد و آن اين كه اگر آيين اسلام آيين ابراهيم است و مسلمانان در بسيارى از مسائل از سنن ابراهيم پيروى مى‏كنند از جمله احترام روز جمعه، پس چرا يهود شنبه را عيد مى‏دانند و تعطيل مى‏كنند؟

    اين آيه به پاسخ اين سؤال مى‏پردازد و مى‏گويد: تحريمهاى «روز شنبه (براى يهود) فقط به عنوان يك مجازات بود كه در آن هم اختلاف كردند» بعضى آن را پذيرفتند و بكلى دست از كار كشيدند و بعضى هم نسبت به آن بى‏اعتنايى كردند (إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ).

    جريان از اين قرار بود كه طبق بعضى از روايات، موسى عليه السّلام بنى اسرائيل را دعوت به احترام و تعطيل روز جمعه كرد كه آيين ابراهيم بود، اما آنها به بهانه‏اى از آن سر باز زدند و روز شنبه را ترجيح دادند، خداوند روز شنبه را براى آنها قرار داد، اما توأم با شدت عمل و محدوديتها، بنابراين به تعطيلى روز شنبه نبايد استناد كنيد، چرا كه جنبه فوق العاده و مجازات داشته است، و بهترين دليل بر اين مسأله اين است كه يهود حتى در اين روز انتخابى خود نيز اختلاف كردند، گروهى آن را ارج نهادند و احترام نمودند و گروهى نيز احترام آن را شكستند، و به كسب و كار پرداختند و به مجازات الهى گرفتار شدند «1».

    در پايان آيه مى‏فرمايد: «و پروردگارت روز قيامت، در آنچه اختلاف داشتند، ميان آنها داورى مى‏كند» (وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ).

  18. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-23-2013)

  19. #60
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 125)- ده دستور مهم اخلاقى در مقابله با مخالفان: در لابلاى آيات مختلف اين سوره بحثهاى گوناگونى گاهى ملايم و گاهى تند، با مشركان و يهود و بطور كلى با گروههاى مختلف به ميان آمد، مخصوصا در آيات اخير عمق و شدت بيشترى داشت.

    در پايان اين بحثها كه پايان سوره «نحل» محسوب مى‏شود يك رشته دستورات مهم اخلاقى از نظر برخورد منطقى، و طرز بحث، چگونگى كيفر و عفو، و نحوه ايستادگى در برابر توطئه‏ها و مانند آن، بيان شده است كه مى‏توان آن را به عنوان اصول تاكتيكى و روش مبارزه در مقابل مخالفين در اسلام نامگذارى كرد و به عنوان يك قانون كلى در هر زمان و در همه جا از آن استفاده نمود.

    اين برنامه به ترتيب زير در ده اصل خلاصه مى‏شود.

    1- نخست مى‏گويد: «به وسيله حكمت به سوى راه پروردگارت دعوت كن» (ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ).

    نخستين گام در دعوت به سوى حق، استفاده از منطق صحيح و استدلالات حساب شده است، و به تعبير ديگر دست انداختن در درون فكر و انديشه مردم و به حركت درآوردن آن و بيدار ساختن عقلهاى خفته نخستين گام محسوب مى‏شود.

    2- «و به وسيله اندرزهاى نيكو» (وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ).

    يعنى استفاده كردن از عواطف انسانها، چرا كه موعظه، و اندرز بيشتر جنبه عاطفى دارد كه با تحريك آن مى‏توان توده‏هاى عظيم مردم را به طرف حق متوجه ساخت.

    3- «و با آنها (مخالفان) به طريقى كه نيكوتر است به مناظره پرداز» (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ).

    و اين سومين گام مخصوص كسانى است كه ذهن آنها قبلا از مسائل نادرستى انباشته شده و بايد از طريق مناظره ذهنشان را خالى كرد تا آمادگى براى پذيرش حق پيدا كنند.

    و در پايان آيه اضافه مى‏كند: «پروردگارت از هر كسى بهتر مى‏داند، چه كسى از راه او گمراه شده است و چه كسانى هدايت يافته‏اند» (إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ).

    اشاره به اين كه وظيفه شما دعوت به راه حق است، از طرق سه گانه حساب شده فوق، اما چه كسانى سر انجام هدايت مى‏شوند، و چه كسانى در طريق ضلالت پافشارى خواهند كرد آن را تنها خدا مى‏داند و بس.

  20. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-23-2013)

صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 4567 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •